728 x 90

اصل و شخص ولایت فقیه زیر ضرب نگون‌سار

ولایت فقیه زیر ضرب نگون‌ساز
ولایت فقیه زیر ضرب نگون‌ساز

«ای مرغِ سحر! چو این شبِ تار

بگذاشت ز سر، سیاه‌کاری

وز نفحه‌ی روح‌بخشِ اسحار

رفت از سرِ خفتگان، خماری

بگشود گره ز زلف زرتار

محبوبه‌ی نیلگون عماری...

ای مونسِ یوسف اندر این بند!

تعبیر عیان چو شد تو را خواب

زان کو همه‌ شام با تو یک‌چند

در آرزوی وصالِ احباب...

اختر به‌ سحر‌ شمرده، «یاد آر!»

(از شعر «یاد آر ز شمع مرده یاد آر»، سروده‌ی زنده‌یاد علی‌اکبر دهخدا)

 

«رود خروشان خون شهیدان» راه آزادی و اثرگذاری آن بر تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران‌زمین، این روزها بیشتر از پیش عیان می‌شود. این «رود» همیشه «مونس یوسف»های روزگاران ۴دهه گذشته برای تطهیر ایران‌زمین از لکه پلشت ولایت فقیه بوده است. به‌راستی که هر بار از منظر اکنون میهنمان به تاریخ ۴۰ساله ایران نگاه می‌کنیم، همه‌جای مکان و زمانش را ملکوک به این پلشت دوران می‌بینیم. «گاوگندچاله»یی که تمام تباهی‌های حرث و نسل ایران از زیر عبای سالوس و ریا و سیاست آن ساطع شده است.

حالا اما «از نفخه‌ی روح‌بخش اسحارِ» شهیدان آزادی و رنجبران پایدار و وفادار به طلیعه‌ی سپیده خجسته رهایی، «محبوبه‌ی نیلگون عماریِ» سرزمین ما بر پرده‌های «سیاه‌کاری شبِ تارِ» جهل و پلشتی دستگاه ولایت فقیه، پرتو افکنده‌ است. حالا این ملازمان و دست‌بوسان درگاه ولایت‌اند که از «سیاه‌کاری» اصل ولایت فقیه به ناله و فغان درآمده‌اند. طوری که اصل ولایت فقیه و مقام و نهاد اجرایی آن، تمامیت نظام آخوندی را به بن‌بست کشانده و به تهدید سرنگونی برای خودشان تبدیل شده است!

به شرایطی رسیده‌ایم که نیروهای درون دستگاه ولایت فقیه هم بر سر اصل قانونی آن و ضرورت بود و نبود شخص ولی‌فقیه با هم به منازعه و مغازله کشیده شده‌اند. واضح است که چه موجی از مخالفت و ضدیت با ولایت فقیه در جامعه و حتی در درون جناح‌های حاکمیت جریان دارد که روزنامه‌ها و رسانه‌های تحت کنترل نظام هم مجبور به اعتراف به گوشه‌هایی از آن شده‌اند. اعتراف‌هایی که تصورش هم در ۴دهه گذشته بعید به‌نظر می‌رسید:

«روزنامه سیاست روز: برنامه دشمن برای تضعیف انقلاب؛ هجوم به جایگاه ولایت فقیه.

روزنامه ابرار: جنتی: دشمن خارجی و داخلی همواره درصدد تضعیف ولایت فقیه است.

روزنامه سیاست روز: تضعیفکنندگان ولایت فقیه، خائن به مردم هستند.

مصطفی تاج‌زاده: اشتباه کردیم که اصل ولایت فقیه را در قانون اساسی گذاشتیم.

سعید حجاریان: رئیس‌جمهور واقعی، مقام رهبری هستند.

تصور چنین وضعیتی حتی تا ۲سال پیش از جانب حکومتیان و حاشیه‌نشینان داخل و خارج کشوری نظام هم قابل پیش‌بینی نبود. این، حاصل برهم‌خوردن تعادل درونی و بیرونی حاکمیت بر اثر قیام دی ۹۶ و ظهور آثار گوناگون آن است. از طرفی نشان‌دهنده خطر بسیار بزرگی برای نظام می‌باشد؛ چرا که این رژیم همه‌چیزش را با ولایت فقیه تراز و هماهنگ می‌کند؛ از سیاست خارجی تا داخلی، از سیاست سرکوب و ارعاب تا زندان و اعدام، از سیاست دست‌چین کردن نمایندگان کشوری و لشکری تا به‌اصطلاح امامان جمعه و نمایندگان چپاول و جنایت در سراسر کشور.

واقعیت تلخ ۴۰سال گذشته ایران با تمام وجوه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی‌اش، آینه تمام‌قد اصل و شخص ولایت فقیه است. آن‌چه در این ۴دهه بر سر ایران‌زمین آمد، محصول نکبت این اصل و نماینده حقوقی و مذهبی و سیاسی‌اش می‌باشد؛

 آن‌چه موریانه‌وار، جنگل حیات و جلوه‌های زندگی مردم ایران را جوید و فسرد، همین اصل و آثار نحس و پلیدش بوده و می‌باشد.

آن‌چه از سرکوب افسارگسیخته علیه نسل آزادی انجام شد،

آن‌چه از جنگ‌طلبی و تجاوز خارجی حاصل شد،

آن‌چه از ترورهای سیاسی و مذهبی در ایران و خارج ایران صورت گرفت،

آن‌چه از دهان و سفره مردم ایران دزدیده و خرج زندان، اعدام و تکنولوژی سرکوب و سانسور شد،

و آن‌چه در دهان اژدهای سیری‌ناپذیر سپاه ولایت ریخته شد تا اصل و شخص ولایت فقیه را حفظ کند، همه و همه ناشی از اصل پنجم قانون اساسی است که خمینی با تصویب تحمیلی آن، تاجگذاری کرد و ایران‌زمین را به قعر تاریخ و قرون تاریک وسطی کشاند.

حالا «خرابی چون که از حد بگذرد» دامان و عبای ولایت فقیه را هم به میدان تعادل‌قوای درونی و بیرونی نظام جمهوری اسلامی آخوندی می‌کشد. آری، این وضعیت و بروز آثار آن از همان تابستان و پاییز سال ۵۸ که خمینی بنای ولایت فقیه را می‌گذاشت، قابل پیش‌بینی بود. هر آن‌چه که از آن پس بهای سنگین پیمودن راه آزادی گشت، ناشی از تشخیص درست بر سر تهدیدات و آثار این لکه پلید بر دامان سیاست و جامعه ایران بود و می‌باشد.

به شرایطی و سالی رسیده‌ایم که باید آن را دوران غربال شدن حامیان و نافیان ولایت فقیه در دستگاه حاکمیت نامید. از طرفی آثار قیام دی ۹۶ دارد تمامیت حاکمیت را می‌تکاند. اصل و شخص ولایت فقیه بدل به شاخصی برای صف‌بندی جدید نیروهای درون حاکمیت گشته است. حنای اصلاح‌طلبان هم زیر خورشید قیام دی، بی‌رنگ و جلا شده و برای خامنه‌ای به‌صرفه نیست که با آنها اجاق و منقلی گرم کند. بسیجیان سابق و لاحق هم سر بلند کرده و امضا و طومار علیه ولایت فقیه بیرون می‌دهند.

شاخص دوران جدید، زیر ضرب رفتن اصل و شخص ولایت فقیه و ظهور بیش از پیش نگون‌سازی آن است. واقعیت سرسخت برای حاکمیت آخوندی این است که بدون ولایت فقیه، بنیاد و دوامی برایش باقی نخواهد ماند. این، سرنوشت طبیعیِ تمامی نظامهای توتالیتر است که هیچ جا و قانونی برای دموکراسی و آزادی باز نمی‌کنند و همواره با سیاست از این ستون به آن ستون، تلاش می‌کنند بن‌بست‌هایشان را دور بزنند. اما با سماجت نسل آزادی‌خواه ایران‌زمین بر حق دموکراسی و آزادی، اصل و شخص ولایت فقیه آماج درون و بیرون نظام شده است. در درون، دنبال سراب حفظ نظام حتی بدون ولی‌فقیه هستند؛ اما گشایش برای مردم ایران، نفی تمامیت این نظام با همه جناح‌ها و دسته‌جاتش می‌باشد که ۴۰سال زیر عبای ولایت فقیه، از گرده ملت، طناب‌ها گذراندند و بر شانه و سینه میهن «دار»ها و زندانها و قتل‌عام‌ها برپا کردند.

«چون گشت ز نو زمانه، آباد

ای کودک دوره‌ی طلایی!

نه رسمِ ارم، نه اسمِ شداد

گِل بست زبان ژاژ‌خایی،

زان کس که ز نوک تیغِ جلاد

مأخوذ به جرمِ حق‌ستایی

اختر به‌ سحر‌ شمرده، یاد آر!»

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/d24b024e-b62d-4bb0-af6c-d65c81995070"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات