گسترش اعتصاب و تظاهرات بازاریان تهران، نشانهٔ ورود جامعه به مرحلهای تازه از رویارویی با قدرت حاکم است. بازار، بهعنوان یکی از قدیمیترین نهادهای اجتماعی، همواره زمانی به حرکت درآمده که توازن میان حاکمیت و جامعه به نقطهٔ بحران رسیده است. آنچه در روزهای اخیر در قلب اقتصادی پایتخت رخ داده، نه یک اتفاق گذرا، بلکه علامتی از انباشت نارضایتی و عبور از آستانهٔ تحمل جمعی است.
در دومین روز اعتصاب، دامنهٔ اعتراضها بهسرعت گسترش یافت و مناطق مختلفی از بازار و اطراف آن را دربرگرفت. تعطیلی کامل سراها و پیوستن مغازهداران خیابانهای اصلی، تصویری روشن از همگرایی بخشهای مختلف بازار ارائه داد. تجمعهای گسترده در مسیرهای منتهی به گلوبندک و کوچه حمامچال یا خیابان جمهوری و برخی دیگر مناطق شهری نشان داد که اعتراض از محدودهٔ مغازهها عبور کرده و به فضای عمومی شهر کشیده شده است. این گسترش جغرافیایی که بهسرعت به دیگر شهرهای کشور از فردیس کرج و ملارد تا همدان و مشهد شعله کشید، خود بیانگر عمق نارضایتی و ظرفیت بالای تبدیل آن به یک خیزش فراگیرتر است.
شعارهایی که در این اعتراضها طنین انداخت، اهمیت ویژهیی دارد. هر شعار حامل داوری سیاسی جامعهٔ و آمادگی برای قیام است. بازاریان و مردمی که در کنار آنان ایستادهاند، با زبان مستقیم و بیواسطه، ساختار قدرت را نشانه گرفتهاند. چنین وضعیتی نشان میدهد که مطالبات معیشتی، در شرایط کنونی، ناگزیر به سطح سیاسی ارتقا مییابد؛ زیرا تجربهٔ زیستهٔ جامعه به این نتیجه رسیده است که ریشهٔ بحران در خود نظام ولایت فقیه نهفته است.
واکنش حاکمیت به این اعتراضها نیز پرده از واقعیتی مهم برمیدارد. بهجای تلاش برای پاسخگویی یا کاهش تنش، فوراً سازوکارهای امنیتی بهکار افتاده و نیروهای سرکوبگر بهحالت آمادهباش کامل درآمدهاند. این رفتار، بیش از هر چیز، نشاندهندهٔ هراس عمیق رژیم از پیوند خوردن اعتراض اقتصادی با قیام سیاسی است. هنگامی که یک حکومت، اعتصاب بازاریان را با استقرار گستردهٔ نیروهای سرکوب پاسخ میدهد، بهطور عملی اعتراف میکند که بحران، از سطح کنترلپذیر عبور کرده است.
در این بستر، موضعگیری مریم رجوی اهمیت ویژهیی مییابد. او با تأکید بر اینکه شعارهای معترضان هم ریشهٔ مشکل و هم راهحل را نشانه گرفتهاند، بهدرستی اعتراض بازاریان را در چارچوبی فراتر از یک حرکت صنفی تحلیل میکند. دعوت او به همبستگی عمومی، بهویژه خطاب به جوانان مبارز و شورشی، نشاندهندهٔ درکی عمیق از لحظهٔ تاریخی کنونی است؛ لحظهای که در آن، پیوند میان اقشار مختلف جامعه میتواند توازن قوا را دگرگون کند.
اعتراض بازاریان، پژواک خشم مردمی است که زیر فشار گرانی، فقر و سرکوب آزادیها به مرز انفجار رسیدهاند. این خیزش نشان میدهد که سکوت، دیگر گزینهٔ ممکن نیست و جامعه بهدنبال راهی برای بیان قاطع نارضایتی انفجاری خود است. بازار، با وزن اجتماعی و نمادینش، این پیام را بهروشنی مخابره کرده است.
ساختار کنونی قدرت نه قادر به پاسخگویی است و نه تمایلی به تغییر دارد. از همینرو، اعتراضها ناگزیر به سمت نفی کلیت آن سوق پیدا میکند. بازار تهران، بار دیگر نقش تاریخی خود را ایفا کرده و به صحنهای برای تلاقی اقتصاد، سیاست و ارادهٔ تغییر بدل شده است؛ صحنهای که میتواند آغازگر فصلی تازه در مبارزهٔ مردم ایران باشد.