728 x 90

اعترافی از درون به آب‌شدن گلولهٔ برفی

پایان دیکتاتور
پایان دیکتاتور

برای نخستین بار نیست که افراد یا طیف‌هایی از درون حاکمیت، به پوسیدگی ماهوی و فروپاشی درونی نظام ولایت فقیه اشاره می‌کنند. آنها برای رساندن منظور خود، شوروی سابق را مثال می‌زنند؛ می‌گویند بدون شلیک یک گلوله از هم فروپاشید.

هدف از این یادداشت بررسی علل سقوط و فروپاشی شوروی نیست. هم‌چنین اهتمامی به برداشت مشترک در رابطه با این موضوع ندارد اما منظور کسانی که این مثال را می‌زنند، اشاره به وضعیت وخیم و سقوط شتابان توتالیتاریسم افسارگسیختهٔ دینی است. آنها در این باره نه‌تنها غلو نمی‌کنند بلکه نگاهی محافظه‌کارانه، فیلترشده و قطره چکانی به بخشی از واقعیت دارند. در این مورد استفاده از یک عبارت مشهور ژنرالهای شاه: «آب شدن گلولهٔ برفی»! نیز بسیار قابل توجه است. این افراد یا طیف‌های جراحی‌شده از ساختار قدرت، سرنوشت شوروی را با سرنوشت شاه در هم‌می‌آمی‌زند تا سرنوشت نظام ولایت فقیه را ترسیم کنند.

 

آخوند مجید انصاری از کسانی است که در طیف مغلوب قدرت، بوی بلند شدن الرحمان نظام را استشمام کرده‌اند و زودتر به آن واکنش نشان می‌دهند. او در مقام نصیحت و هشدار به ژنرال‌های پوشالی و گزمه‌های روحیه باختهٔ نظام می‌گوید:

«اگر عزیزان ما در نیروهای نظامی و انتظامی، قدرت نظامی جمهوری اسلامی ایران را به پای قدرت نظامی اتحاد جماهیر شوروی سابق که اولین یا دومین قدرت هسته‌یی جهان بود، برسانند، اگر بزرگترین زرادخانهٔ هسته‌یی جهان را در اختیار داشته باشند اما مردم پشتیبان نظام و انقلاب نباشند این قدرتها یک روزه و مثل برف آب می‌شود کما این‌که شوروی بدون شلیک یک گلوله متلاشی شد».

«آب‌شدن این گلولهٔ برفی» را خلق‌های بپا خاسته بارها دیده‌اند. تاریخ از این رویدادها بسیار به‌خاطر دارد؛ به درازای قدمت فرزند انسان شاهد برآمدن قارچ‌وار و فرو شدن شتابان قدرتهای اهریمنی و دیکتاتورها بوده است. نیروهای انقلابی با ایقانی برآمده از یک شناخت عمیق علمی و دیالکتیکی می‌دانند قطورشدن حجم شب و ازدیاد سیاهی آن، خبر از دمیدن محتوم سپیده می‌دهد ولی اعتراف به این موضوع از درون طیف‌های قدرت، بیانگر وخامت اوضاع و برگشت‌ناپذیری آن در پیکرهٔ استبداد دینی است؛ استبدادی که در رویارویی با مردم هوشیار و آزادیخواه ایران و مقاومتی پاکباز به پت پت افتاده و بیهوده وانمود می‌کند که کنترل اوضاع را در دست دارد.

 

دقت این اظهارات، اعترافی است از درون یک ساختار از هم‌گسیخته و در آستانهٔ سقوط به واقعیتهایی که بارها از سوی مقاومت ایران با صدای بلند بیان شده و در جامعهٔ ناراضی ایران پژواک یافته است.

«آقایان می‌گفتند اگر به FATF بپیوندیم دیگر نمی‌توانیم به حزب‌الله لبنان یا عراق و سوریه کمک کنیم در حالی که حرفشان درست نبود. آنها با این کار خود مردم ایران را دچار مشکل کردند».

غرغره کردن این حرف در حالی که شعار «نه غزه، نه لبنان. جانم فدای ایران» مردم هفت آسمان را درنوردیده، هنر محسوب نمی‌شود، بل نشان از موقعیت ضعیف نظامی دارد که اکنون خودیهای رانده شده از گردونهٔ قدرت را نیز به اعتراف کشانده است.

 

او نمی‌گوید این «مشکل» چه مشکلی است؟ اما مردم ایران آن را با گوشت و پوست و استخوان خود لمس می‌کنند. تأثیر چپاول نجومی سرمایه‌های ملی و خاصه‌خرجی آن را روزانه بر سر سفره‌های محقر خود می‌بینند. گونه‌های تکیدهٔ کودکان آنها در نبود غذای کافی سخن می‌گوید. در نقطهٔ مقابل پول‌هایی در «حجم میلیاردلار، بلکه بسیار بسیار وسیع‌تر» از جیب‌های گشاد خامنه‌ای و مافیای وابسته به بیت او سردرآورده‌اند.

موضوع این نیست که مردم نمی‌دانند «یک جریان تمامیت‌خواه خودحق‌بین و انحصارطلب» بر ایران حاکم شده که اندیشهٔ دگم و انحصاری آنها شبیه گروه‌های سلفی‌گری است، موضوع این است که با یک تأخیر چهل ساله به این واقعیت مسلم از درون نظام اعتراف می‌شود؛ البته اعترافی شرمگینانه، ناکافی و نارسا. خیر، فقط یک جریان موهوم از این ویژگی برخوردار نیست. تمامیت این رژیم، سلسله‌جنبان بنیادگرایی و بنیادگرایان است.

موضوع این است که سلطنت مطلقهٔ فقیه دیگر از هیمنه و کر و فر قبلی برخوردار نیست. سر زیردستانش بلند شده است و رازهای که نباید افشا کنند در کوچه و بازار جار می‌زنند. این از علامت‌های پایانی و دوران سرنگونی است.

 

مردم دیرگاهی‌ست از کل نظام عبور کرده‌اند؛ قبل از هر چیز از خمینی و تفکر شیطانی ولایت فقیه.

هیچ چیز نمی‌تواند آژیر خطر به صدا درآمده در آبان۹۸ را خاموش کند و زمان را به عقب برگرداند.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/b360b160-05e0-4932-ad09-d75af43b89ee"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات