در پی گسترش اعتصابهای کارگری بهویژه در آستانه روز جهانی کارگر، روز سهشنبه ۵اردیبهشت نیز کارگران شاغل در پروژههای پتروشیمی، نفتگران، نیروگاهها، صنایع فولاد و معادن مس و... دست به اعتصاب زدند.
خامنهای سالهاست مهمترین منابع درآمد اقتصاد کشور مثل حوزههای نفت و گاز و پتروشیمی را به سپاه جنایتکار سپرده است چون میداند در آخرین مرحله این سپاه است که برای حفظ ولایت فقیه حاضر است مردم را در خیابان به گلوله ببندد، اما این تمام داستان نیست و صنایع و شرکتهای سپاه در ادامه دنبالههایی به نام شرکتهای پیمانکاری دارند که توسط حلقات دوم و سوم مرتبط با سپاه و دایرهٔ قدرت اداره میشوند. این پیمانکاران در سرما و گرما شیرهٔ جان کارگران را میکشند و در سختترین شرایط بهگونهیی با آنها رفتار میکنند که بهقول رسانههای خود رژیم شرایط شغلی حداقلی مثل «بهبود خدمات رفاهی و زیستی در کمپهای استراحت و زندگی کارگران یکی دیگر از خواستههای اصلیست» (ایلنا، ۴اردیبهشت).
در وانفسای بحران اقتصادی و اعتراضهای اقشار و گروههای اجتماعی همچون بازنشستگان و پرستاران، اعتصاب کارگران زحمتکش میهن نیز شروع شد و دایرهٔ قیام را گستردهتر کرد. طوری که دامنهٔ این اعتصابها به ۱۰۰ مرکز و شرکت صنعتی در ۱۲استان کشور را در بر گرفت. کارگران دلیر در بسیاری از بخشهای صنعت نفت و گاز و پتروشیمی و نیروگاهها و صنایع فولاد و مس دست از کار کشیدند و واحدهای صنعتی را در اعتراض به سطح پایین حقوقها و پرداخت نشدن دستمزدها و مزایا، شرایط سخت و طاقتفرسای کاری و بیتوجهی به درخواستهایشان تعطیل کردند.
در فراخوان سازمان مجاهدین خلق ایران در پیشواز روز جهانی کارگر در ۱۱اردیبهشت به سه نکته مهم درباره این اعتصابها اشاره شده است. اولین نکته درباره لزوم گسترش اعتصابات به سایر بخشها از جمله راهآهن و کامیونداران و تراکتور و... است. نکته دوم دربارهٔ ضرورت هوشیاری در برابر انواع ترفندها و وعدههای دولت رئیسی است که حتماً با صد مکر و حیله و وعدههای سر خرمن درصدد شکستن اعتصاب بر خواهند آمد و اما نکته آخر که شایان تأمل است درباره لازمهٔ همراهی اعتصابات کارگری با کارزار قیام برای سرنگونی و شعله و آتش مرتبط با آن است با این توضیح بیشتر که:
اعتصابات و اعتراضات و قیامهای پیدرپی مردمی که از شهریور سال۱۴۰۱ به نقطه بازگشتناپذیر رسیده است، طبعاً در پروسه رشد خود به نقطهای خواهد رسید که شرایط انفجاری برای ضربه تعیینکننده مهیا شود. در این بین مقاومت ایران، جوانان قیامآفرین و کانونهای شورشی چنین نقطهای را مستمراً رصد میکنند و و با ایفای نقش پیشتاز خود یاری رسان جنبش برای رسیدن به آن نقطه هستند ولی باید دانست که اعتصابات به خودی خود و به تنهایی هرگز به سرنگونی منجر نمیشود. اعتصاب و اشکال مشابه آن زمینه سرنگونی را فراهم میکند و روی سایر عوامل مثل بحرانهای اقتصادی و نارضایتی مردم و پایینیها و تضادهای حاکمیت و بالاییها تأثیر میگذارد اما سرنگونی این رژیم به دلایل علمی و استراتژیک که با نوع سرکوب (نظامی- پلیسی) و ماهیت قدرت این رژیم مربوط است، تنها با ارتش آزادیبخش یعنی شکل تکاملیافته کانونهای شورشی ممکن است.
پیوند اعتصابها با قیام
در نتیجه اعتصاباتی به کیسه قیام و سرنگونی ریخته میشود که با شعله و آتش و سازماندهی بیشتر کانونهای شورشی همراه باشد، اعتصاباتی به دور از هر گونه فرهنگ ضدانقلابی «خشونتپرهیزی» همراه با آگاهی و هوشیاری به اینکه در نهایت پاسخ نهایی دیکتاتوری و رهایی همه کارگران و رنجبران در آتش و قهر سازمانیافته است. این نوع اعتصاب اصیل و سازنده:
- در خدمت قیام و مکمل آن است نه بهجای قیام.
- تسریعکنندهٔ قیام است نه کندکننده و تخدیرکننده نیروی قیامآفرین در کف خیابان.
- به گسترش اعتصاب به سایر بخشها فرامیخواند و به فکر منافع لحظهای و زودگذر خود نیست.
- هرگز با سردمداران اقتصادی رژیم مماشات نمیکند و به وعدههای حکومتی بیاعتناست.
- به جای خواستههای حداقلی در پیوند با جنبش سراسری و قیام مردم ایران بهدنبال سرنگونی است.
- از شعله و آتش غافل نیست و هنگام تعطیلی کارخانه در کانونهای شورش و قیام سازماندهی میشود.
با این ویژگیهای تکاملی ِ اعتصابهای سراسری است که کارگران زحمتکش میهن در کنار سایر اقشار زیر خط فقر همچون کشاورزان، معلمان، کارمندان، پرستاران، بازنشستگان و... صدای خود را در قیام دموکراتیک طنینانداز کرده و تضمینی برای پیروزی قیام میشوند.