این فصل دیگریست. اعدام نوید افکاری فصلی جدید را در ایرانزمین رقم میزند. این اعدام در مقابله با صدای میلیونی مردم ایران و صدها شخصیت سیاسی و ورزشی و علمی و فرهنگی صورت گرفت که صدا و ندا و فراخوان دادند که نوید را اعدام نکنید.
میلیونها ایرانی با همراهی بخشی از صدای مردم جهان گواهی دادند که اعتراضی که نوید افکاری به آن مبادرت ورزید، حق مسلم شهروندی و منطبق با مفاد منشور بینالملل حقوقبشر بوده است.
میلیونها ایرانی و کاروانی از صدای جهانی به فراخوانی پاسخ دادند که اعدام را رویهیی بدوی و ضدبشری و سیاستی مادون تمدنی شایستهٔ انسان معرفی نمودند.
با این حال، جلادان متعلق به اعصار بدوی در هیأت قضاییهٔ مأمور ولیفقیه، نه به منشور بینالملل حقوقبشر وقعی نهادند، نه به فراخوان میلیونی ایرانیان و اعتراض گستردهٔ جهانی.
زندگی نوید افکاری و شخصیت محبوب ورزشی وی معرف روحیه و روان لطیف وجودی دوستدار سعادت و بهروزی و آزادی و رفاه مردم و افتخار آفرینی و پیشرفت برای میهنش میباشد. چنین شخصیتی با چنین روحیه و روان و اهداف انسانی، در مقابل تاریکیِ آزادیکشی و بیعدالتی و فساد سیستماتیک حکومتی برخاست و شورید. شوریدنی علیه حاکمانی مادون درک و فهم مرتبت آزادی و بهروزی و رفاه مردم. برخاستنی و شوریدنی دقیقاً منطبق و همسو و مؤید تمامی مواد منشور حقوق بشر.
اما حاکمیت قرونوسطایی ولایت فقیهی به قضاییهاش امر میکند که اعتراض به سرکوب آزادی، به بیعدالتی اجتماعی و اقتصادی و به فساد ساختاری یک حکومت را برنتابد. امر میکند که صدای میلیونی مردم ایران و فراخوانی جهانی را برنتابد و یک قهرمان ورزشیِ معترض را اعدام کند.
اکنون با اعدام نوید افکاری به فرمان و تأیید خامنهای، موقعیتی ویژه برای مردم ایران و وجدان بیدار بینالمللی رقم خورده است.
اکنون منشور حقوقبشر، وظیفه و مسؤلیتی بر شانههای ما مردم ایران و حامیان جهانی علیه اعدام نهاده است.
اکنون بار دیگر مادران ایرانزمین فرزندی دیگر از سلالهٔ آزادیخواهان و عدالت طلبان را نثار رهایی مردم ایران کردهاند.
اکنون فصلی دیگر رقم خورده است. اکنون برای هزارمین بار مسلم شده است که جمهوری اسلامی آخوندی اهل مدنیت و قانون و اعتراض مسالمتآمیز اجتماعی نیست؛ اهل شنیدن صدای میلیونیِ اعتراض به اعدام و اهل توجه به فراخوانهای جهانی علیه خشونت و اعدام نیست.
اکنون این یقین مسلم شده است که هیچ راهی جز شورش سراسری و عمومی علیه اعدام نوید افکاری و علیه ۴۱سال گرداندن ماشین اعدام در ایران باقی نمانده است.
اکنون با انتشار خبر اعدام نوید افکاری، خشم و نفرین مردم ایران با هم متحد و همبستهاند و باید این اتحاد و همبستگی به مادهٔ تغییر بالفعل بیانجامد.
اکنون همان صداهای میلیونی فراخوان دهنده به نجات جان نوید افکاری، باید تصمیمگیرندهٔ پایان بخشیدن به سلسلهٔ جنایات سازماندهی شده در بیت خامنهای و دستگاه سهگانهٔ حکومت وی باشند.
اکنون باید ایرانزمین را سراسر شورشی با «نه به اعدام»، «نه به جنایت»، «نه به سپاه پاسداران»، «نه به خامنهای»، «نه به ولایت فقیه» و خروشی برای دادخواهی کنیم. اکنون باید این شورش و خروش را به جانب سراپای حاکمیت و حکومت جمهوری اسلامی آخوندی ببریم.
اکنون حراست از جان زندانیان قیام آبان و تمامی زندانیان سیاسی ایران وظیفهیی ملی و میهنی و انسانی بر شانههای تکتک ما میباشد. این حراست و نگاهبانی جز با شورش و خروش علیه کلان زندانبان یعنی خامنهای و جلادانش میسر نمیشود...
اکنون فصلی دیگر رقم خورده است. اکنون باید خروش میلیونیِ زندگی به مرگ جواب بدهد...
«کنون خروش زندگی به مرگ میدهد جواب
خجستهباد زندگی خجسته باد انقلاب
ز شورش طلوعها، سپیدههای توفش است
نفس، هوای خیزش و دمادم ستیزش است
بهپا که مهر انقلاب ز بام اختر و سپهر
به خانه خانهٔ وطن بتابد آیههای مهر
کنون خروش زندگی به مرگ میدهد جواب
خجستهباد زندگی خجسته باد انقلاب
هان! ای مسلط! دیکتاتور! طاعون یأس مستقر!
بجنگ با سپیدهها بگیر طالع سحر
چه بادها که کاشتی چه «دار»ها گماشتی
کنون که فصل توفش است، درو کن آنچه کاشتی
کنون خروش زندگی به مرگ میدهد جواب
خجستهباد زندگی خجسته باد انقلاب».