در حالی که رئیسجمهور خامنهای وزرایش را به مجلس برده است و دعوای سهمخواهی و جنگوجدال باندهای نظام در رأس قدرت جریان دارد، اما اقشار و گروههای مختلف اجتماعی بیاعتنا به این فضای کثیف تقسیم قدرت، در کف خیابانها و در دنیای واقعی خودشان هر روز اعتراضات خود را گستردهتر میکنند.
در روزها و هفتههای گذشته تقریباً روزی نبوده است که خیابانهای شهرها خالی از اعتراضات باشد و یک «نه» عمومی علیه سرتاپای نظام و دولت سفارشی به راه افتاده است که برخلاف شعارهای مفت و از جمله سخنرانی روز شنبهاش در مجلس، به گویاترین بیان اعتراف کرده که میخواهد بر همان مسیر رئیسی و همان برنامه هفتم که توسط اقتصاددانان طرد شده، سیر کند، یعنی همان آزادی کشی، همان زنستیزی و همان ربودن بقایای نان از سفرههای فقر زده و دیدیم که بلافاصله ۲۵درصد نان را گران میکند و هزینهٔ ۴هزار میلیارد تومانی برای سوءاستفاده از اربعین را از صندوق ورشکسته بازنشستگان برداشت میکند.
تحلیلگران اقتصادی رژیم پیوسته هشدار میدهند که «اتخاذ تصمیمات خاص اقتصادی بدون لحاظ مسائل و واقعیتهای اجتماعی ممکن است به گسترش نابرابریها و تعمیق شکافهای اجتماعی و بروز و ظهور نارضایتیها و اعتراضات اجتماعی منجر شود. اقتصاد را نباید جدا از جامعه تلقی کرد، چرا که هر تصمیم اقتصادی پیامدهای اجتماعی و سیاسی خاص خود را بهدنبال دارد» (سایت جماران، ۲۹ تیر ۱۴۰۳) اما پرواضح است رئیسجمهور تازهبهدورانرسیدهٔ خامنهای با همه دود و دم و شعارها و باید درمانیهایش، قادر به «اتخاذ تصمیمات خاص» و عام اقتصادی نیست و اینها از مقولاتی است که تصمیمگیریشان منحصر به ولیفقیه و بیت میباشد.
اعتراض اقشار و اصناف
بهغیر از همان چند درصد عوامل و جیرهخواران رژیم، همهٔ اقشار معترض به این ایقان رسیدهاند که حق گرفتنی است و آن هم در کف خیابانها بهدست میآید. از بین اقشار برخی که فرصت و امکانی برای همبستگی پیدا میکنند و میتوانند از شکافهایی در بین دستگاههای امنیتی رژیم استفاده کنند، خواستههای خود را با فریادهای اعتراضی به گوش هموطنان میرسانند.
تنها نگاهی به عناوین چند خبر اعتراضی گویای وضعیت انفجاری جامعه از سوی اقشار و اصناف استثمار زده میهن است:
روز یکشنبه ۲۸مرداد تجمعهای اعتراضی پرستاران و کادر درمان در مشهد، یاسوج و جهرم با شعار «تا حق خود نگیریم، از پا نمینشینیم» و «تجمع، تحصن، اعتصاب ادامه دارد»... ادامه یافت. در همین روز کارکنان شرکت بهرهبرداری نفت و گاز آغاجاری و بازنشستگان در شوش، کرمانشاه و اصفهان نیز با شعارهای آتشین به تجمعات اعتراضی خود ادمه دادند.
در روز شنبه ۲۷ مرداد تجمعهای گسترده پرستاران شریف و زحمتکش در شهرهای مشهد، یاسوج و اراک ادامه داشت. شماری از پرستاران معترض با تهدید به اخراج و تشکیل پرونده امنیتی روبهرو شدهاند با این حال برای گرفتن حقوق خود و در اعتراض به پرداخت نشدن معوقات، همراه سایر همکارانشان شعار میدادند: «اعتصاب، اعتصاب، از شیراز تا مشهد»، «تورم دلاری، حقوق ما ریالی» و...
در روز جمعه ۲۶ مرداد تجمع کارگران ستمدیده در منطقه سیری و پتروشیمی مکران بلوچستان، کارگران شرکت نفت فلات قاره لاوان، تجمع اعتراضی متقاضیان مسکن ملی شهرکرد در برابر اداره کل راه و شهرسازی این شهر جریان داشت.
در روزهای قبل از آن نیز تجمع غارتشدگان رضایت خودروی طراوت نوین در تاکستان، کارگران پتروشیمی نگین در مکران، کارکنان آب و فاضلاب در اندیمشک و... به اعتراضات مردم و کسبه در شهرهای مختلف نسبت به قطع برق و پیامدهای آن گره خورده بود و فریاد دادخواهی نانوایان و کسبه و مرغداریها از چندین شهر از جمله اصفهان، چابهار، خاتونآباد پاکدشت و مناطقی در استان فارس به آسمان رفته بود.
تظاهرات و اعتراضات بازنشستگان نیز بر طبق روال جاری خود در اکثر روزهای هفته برقرار است.
قطعا برای جمعآوری و آمارگیری از تجمع روزانهٔ مردم بهجان آمده و اقشار ناراضی به یک کار گسترده و پیوسته و خارج از حوصله این مقال نیاز است.
ناتوانی «دولت در اضطراب»
صحبتهای پزشکیان در روز ۲۷ مرداد در مجلس ارتجاع گویای بنبست و بیراهحلی این مهرهٔ منصوبشده از جانب ولایت است.
او حتی برای قبولاندن وزرایی که بارها و سالها اعتقاد خود را به خط ولایت نشان دادهاند و در همه جنایات این رژیم سهیم هستند پیوسته به التماس و درخواست روی آورده و ذلیلانه خطاب به مجلسنشینان میگفت: «خواهش میکنم نمایندگان مجلس کمک بکنند... والله در انتخاب وزرای پیشنهادی مشورت کردیم» اما حتی کارشناسان رژیم نیز به زبان معکوس خودشان اعتراف میکنند که این دولت نورسیده گامی در راستای «بهبود کیفیت اجتماعی و اقتصادی» برنخواهد داشت و تمام هم و غمش سرکوب اعتراضهاست: یک روزنامه دولتی در ین باره نوشت است: «چون در ایران اعتراضات اجتماعی در سالهای اخیر باعث گسترش شکاف و فشار اجتماعی شده، در این شرایط دولتها به نوعی در وضعیتی سخت، در حال کار هستند. این شرایط را من «دولت در اضطراب» نامگذاری کردم. در اینجا دولت از هر عملی احساس ترس دارد که مبادا باعث ناراحتی و خشم مردم شود و در نتیجه تلاش میکند بیش از اینکه تصمیمهایی برای بهبود کیفیت اجتماعی و سیاسی بگیرد، دست به هیچ اقدامی نزند و بیشتر یک دولت خنثی باشد» (فرهیختگان، ۱۱ مرداد ۱۳۰۴).
در این وانفسا، اولین کسانی که پیام ضعف و اضطراب دولت جدید را دریافت میکنند همین اقشار و زحمتکشانی هستند که در متن جامعه زندگی میکنند و بار سنگین بحرانهای اقتصادی را به دوش میکشند. به همین دلیل از هر فرصت و بهانهیی استفاده کرده و به خیابانها میریزند.
آنها میدانند هیچیک از بحرانهای اقتصادی اجتماعی رو به حل ندارد بنابراین مترصد شکار لحظههایی هستند که بیتردید با غلیان بحرانهای اقتصادی، اجتماعی در پایین جامعه و افزایش شکافها و «اضطراب» های سیاسی در بین هیأت حاکم روی خواهد داد.