728 x 90

فساد و تورم افسارگسیخته، بازی خطرناک حکومت با نرخ ارز

فساد و تورم افسارگسیخته، بازی خطرناک حکومت با نرخ ارز
فساد و تورم افسارگسیخته، بازی خطرناک حکومت با نرخ ارز

این روزها توجهات جهانی معطوف به تحولات رو به پایان جنگ در غزه است. همه‌ی رسانه‌ها به این تحول، به‌عنوان اصلی‌ترین موضوع گزارشی یا تحلیلیِ روز جهان می‌پردازند. در این میان آن‌چه که فعلاً جدای از تحولات منطقه‌یی و جهانی، گریبان مردم ایران را گرفته است، فساد سیاسی ــ اقتصادیِ یک حاکمیت است که آثارش تار و پود زندگی مردم ایران را نشانه گرفته است.

 

خامنه‌ای ۲سال پیش از «اژدهای هفت‌سر فساد» گفت، اما هیچ‌گاه نشانیِ حتی یکی از سرهای اژدها را نداده است. به‌همین دلیل سؤالی بنیادین پیش می‌آید: اگر دستگاه ولایت فقیه خود اعتقاد به گسترش فساد چندسر دارد، چرا آن اژدها ماه‌به‌ماه و سال‌به‌سال پرتوان‌تر می‌شود؟ آیا ضعف شناخت، اراده یا سازوکارِ مقابله با فساد، علت واقعی است؟ یا آن‌که مشکل ریشه‌یی‌تر و ساختاری است، یعنی فساد نه یک مشکلِ موضعی که کارکردی برآمده از نظامِ حاکم است؟

 

پاسخ را باید در موقعیت کنونی حاکمیت، در «پساجنگ و پساماشه» جست: دورانی که تضادها و تخاصم‌های درون نظام فوران یافته و اعترافات کم‌سابقه از سوی کارگزاران حکومتی، پرده‌ها را کنار می‌زند. در چنین دورانی، وقتی جامعه و نهادهای مدنی فشار و مقابله را تشدید می‌کنند، بنگاه‌های قدرت و حلقه‌های رانت‌جو، در رقابت ثروت و قدرت، ناگزیر به آشکارسازی بخش‌هایی از ساختار فساد می‌شوند. همین آشکارسازی نشان می‌دهد که فساد، سیستمی است، نه استثنائی. این ویژگیِ دوران بلوغ تضادها میان جامعه و حاکمیت است: تضادها دیگر پنهان نمی‌مانند، بلکه به سطح می‌آیند تا تعیین‌تکلیف نهایی را تسریع کنند.

 

نمونه‌ی روشنی از این جاافتادن مسئله، مطلبی در روزنامه شرق است که در گزارشی تحلیلی با عنوان «تورم در تله دعوای جناحی» منشأ تورم را نه در شوک‌های بیرونی که در سازوکارهای داخلی حکمرانی جست‌وگو می‌کند. شرق با یادآوری گفته‌های میناردکینز، اقتصاددان، «تورمِ بلندمدت» را «ابزار مخرب برای فرسایش بنیان‌های اخلاقی و اقتصادی ملت» معرفی می‌کند. سپس به نقل از اقتصاددانانی چون حسین راغفر و لطفعلی بخشی، ریشه‌های تورم را در «انحصار درآمدهای ارزی، دستکاری نرخ دلار توسط دولت برای پوشش کسری بودجه، توزیع رانت» و اولویت‌دادن هزینه‌ها به «نهادهای بی‌فایده» می‌داند؛ یعنی همان پیوستگیِ فساد و سیاستگذاری که «تورم را به سفره و زندگی روزمره مردم منتقل می‌کند».

 

از این منظر، اژدهایِ هزارسرِ فساد، شکلی دیگر از قدرت متمرکز و رانت‌محور است؛ وقتی «منابع ارزی و نفتی در کنترلِ حلقه‌های قدرت است، ثروت بادآورده و رانت گسترده تولید می‌شود» و «دولت برای سرپوش‌گذاشتن بر ناکارآمدی‌ها و کسری‌ها به چاپ پول و دستکاری نرخ‌ها متوسل می‌گردد»؛ فرایندی که نه‌تنها فساد را افزایش می‌دهد بلکه تورم و نابرابری را هم گسترش می‌دهد. سیاستی که لاجرم مردم را به تعیین‌تکلیف فزاینده با حاکمیت می‌رساند.

 

بنابراین پرسش اساسی این است که آیا مردم ایران که دست روی هر موضوع زندگی‌شان می‌گذارند، آثار تباه‌سازی و فساد حاکمیت را می‌بینند، راهی جز قیام دارند؟ پاسخ کوتاه این است: فشارِ اقتصادی و زوالِ اعتماد، میدان کنش جمعی را عمیق‌تر کرده است. از این‌رو تعیین‌تکلیف نهایی، به‌عنوان ویژگیِ بارز این دوره، در تقدیر و بی‌بازگشت است. مهم این است که سازمان‌یافتگی، به‌عنوان روح حرکت موفقیت‌آمیز، ضرورت اجتناب‌ناپذیر مصاف با حاکمیت شده است.  

 

تمام تلاش اتاق فکر نظام با زعامت خامنه‌ای این است که به‌طور خاص در این شرایط که جامعه مستعد هرگونه واکنش غیر قابل پیش‌بینی است، اژدهایِ هفت‌سر فساد حکومتی ناشناخته بماند. اما مگر می‌شود از پس آگاهی و شناخت مردمی برآمد که دست روی هر موضوع زندگی متعارف‌شان می‌گذارند، هیچ راهی پیش روی‌شان نیست جز تعیین تکلیف وضع خود با حاکمیت سیاسی ــ مذهبی. اما به‌راستی مردم ایران که تمام راه‌های پاسخ گرفتن مشکلات‌شان به دیوار بن‌بست نظام برخورده است، راهی جز قیام برای پایان دادن به این وضعیت نکبت و محنت دارند؟

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/2239c526-c7f9-41f0-a562-e12e0254ca19"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات