این روزها یک بار دیگر تشت رسوایی رژیم و این بار از بام قوهٔ قضاییه خامنهای به زیر افتاد و پرده از ابعاد جدید و باور نکردنی دیگری از دزدی و فساد در رأس نظام کنار رفت.
اکنون باید دید چرا موضوع فساد آملی لاریجانی و قضاییه خامنهای، سر باز کرده و تلاطمی در رژیم ایجاد کرده است؟
مگر فساد گسترده همیشه در این رژیم وجود نداشته است؟
این افشاگریهای باندی مشخص، چرا برای شخص خامنهای خطرناک است؟
حرف مشخص در این افشاگریها چیست؟
دستگیری «طبری» معاون آملی لاریجانی در زمان ریاستش بر قضاییه نقطه حساس این افشاگریهاست. زیرا آملی لاریجانی با انتقالش به مجمع تشخیص «طبری» را هم با خود برد تا او را در حریم امن خودش حفظ کند.
به نوشتهٔ رسانههای رژیم طبری یکی از مقامات قضاییه رژیم بوده که عامل دزدی و غارتهای بسیاری بوده و هست.
برخی مقامات و رسانهها تأکید میکنند که چون طبری نزدیکترین فرد به آملی لاریجانی بوده و هست، پس این دزدیهای نجومی نمیتواند بدون اطلاع و چراغ سبز آملی لاریجانی بوده باشد.
البته آخوندها تا مدتها تلاش میکردند بر روی این فساد گسترده و سیستماتیک سرپوش بگذارند. اما هنگامیکه احمدینژاد در برابر خامنهای شاخ شد، یکی از نقاطی که بهعنوان هدف تهاجم به باند خامنهای انتخاب کرد، قضاییه رژیم و مشخصاً آملی لاریجانی بود.
در این زد و خورد افشای ابعاد فساد مالی که در قضاییه رژیم متوجه شخص آملی لاریجانی بود خیلی بالا گرفت.
از جمله ۶۳حساب بانکی که هر کدام میلیاردها و گاهی صدها میلیارد تومان موجودی داشتند و همگی منتسب به شخص آملی لاریجانی بودند.
اهمیت ویژه پرونده فساد در قضاییه
پرونده فساد در قوهٔ قضاییه که رئیسش توسط شخص خامنهای منصوب میشود و به هیچکس جز خامنهای حساب پس نمیدهد، رسوایی و فضاحتی است که پای خامنهای هم خواه ناخواه در آن به میان کشیده میشود.
سیاستی که شخص خامنهای و بیتش در رابطه با فساد در رژیم دنبال میکنند بر دو پایه استوار است.
اول: در کف: خامنهای و باندش تلاش میکنند بگویند فساد در نظام نهادینه نیست (کما اینکه خامنهای سال گذشته گفت: فساد اژدهای هفتسر است، خیلی گسترده است اما نگویید فساد در نظام نهادینه شده است!)
دوم: در سقف: دستگاه تبلیغاتی رژیم تلاش کند بگوید فساد ربطی به خامنهای ندارد و او حتی در جریان آنها هم نیست (یعنی اگر در کف نتوانستند جلوی این باور اجتماعی را بگیرند که فساد سیستماتیک است، دست کم بگویند این فساد کار رأس هرم قدرت نظام، یعنی خامنهای نیست!)
بر همین اساس موضوع قضاییه رژیم و شخص آملی لاریجانی یک زنگ خطر جدی برای خامنهای بود. زیرا این یک زنجیرهیی است که رسانههای مختلف رژیم در لابلای انبوهی لفاظی به آن اعتراف کردند:
روش بازتاب پرونده فساد لاریجانی در رسانههای حکومتی
برای نمونه، روزنامه همدلی نوشت: «باید دید سرنوشت طبری و رئیس سابق او که اکنون رئیس مجمع تشخیص مصلحت است به کجا میرسد؟» (تأکید روی این است که طبری تحت ریاست آملی لاریجانی و منصوب شده توسط اوست)
همین روزنامه همدلی اضافه کرده است: «امیدواریم طبری مورد حمایت رئیس قوه نبوده باشند، چون اگر اینگونه باشد ایشان از اعتماد رهبر انقلاب نیز سوءاستفاده کردهاند!» (زیرا رئیس قضاییه، یعنی آملی لاریجانی منصوب شخص خامنهای است)
این نحوه بازتاب دادن به خبر فساد مالی لاریجانی خطرش برای رژیم و خامنهای این است که زیرآب سیاست خامنهای را با دو مؤلفه میزند.
به این علت که از یکسو شخص آملی منصوب خامنهای است و طبعاً خامنهای از جزئیات کارهایش با خبر است.
و از سوی دیگر طبری بهعنوان نزدیکترین شخص و معاون قضاییه منصوب آملی لاریجانی است، پس مورد تأیید و منصوب خود خامنهای است.
به این ترتیب نوک تیز افشای فساد گسترده و نجومی در این مورد شخص خامنهای را هدف قرار داده است.
خروجی این وضعیت چیست؟
رسانههای رژیم روز یکشنبه ۲۰مرداد نوشتند: «باید اذعان داشت که بیاعتمادی به قوه قضاییه مدتهاست از جانب مردم وجود دارد...این موضوع میتواند اعتماد مردم را به حکومت سلب کند». (روزنامه همدلی)
اینکه اعتماد مردم به حاکمیت سلب گردد، زرورق پیچی شدهٔ حرف اصلی است. یعنی خطر قیام!
زیرا دهههاست که مردم نه تنها هیچ اعتمادی به این رژیم ندارند، بلکه در قیامهای مختلف با شعارهای فراگیر سرنگونی حرف و خواستهشان را گفتهاند.
اما در پوش این زرورق دارد دست میگذارد روی خطر خشم اجتماعی، آن هم در زمانی که جامعه در نقطه انفجار قرار دارد.
اینجاست که میتوان پرده از روی یک معمای دیگر هم برداشت، و آن اینکه: چرا خامنهای ۶ماه زودتر از موعد پایان دوره آملی لاریجانی، او را برکنار کرد و به مجمع تشخیص مصلحت نظام فرستاد؟!
چرا که کل ساختار نظام مورد تهدید قرار گرفته و خامنهای تلاش میکرد مانع درز کردن چنین فضاحتی به بیرون از محافل خودشان بشود!
تهدیدکل ساختار نظام؟
منظور از ساختار فاسد رژیم بهطور خاص کانون و محور این ساختار فاسد، یعنی بیت خامنهای است که موتور محرک تمامی غارتها و فساد و چپاول انجام شده در رژیم در تمامی سالهای حاکمیت شخص اوست.
برای نخستین بار خبرگزاری رویتر در سال ۲۰۱۳از ثروت ۹۵میلیاردی که تنها در یکی از مجموعههای تحت کنترل علی خامنهای موسوم به ستاد پیگیری فرمان امام پرده برداشت. این خبر مانند بمب در جهان و ایران صدا کرد.
در اردیبهشت۹۸سفارت آمریکا در عراق با استناد به منابع معتبر در صفحه رسمی فیسبوک خود نوشت:
«فساد در جمهوری اسلامی طی ۴۰سال گذشته از رأس هرم قدرت تا همه اجرای آن ریشه دوانده...تنها داراییهای علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی به ۲۰۰میلیارد دلار میرسد».
اگر کسی به هزارتوی بیت خامنهای اشرافی نداشته باشد، شاید هنگامیکه آخوند روحانی ادعا میکند خامنهای فقط یک حسینیه و یک خانه کوچک دارد، تعجب کند که پس این ثروتهای میلیارد دلاری برای چیست؟
اما ساختار نقطه کانونی فساد و غارت، یعنی بیت خامنهای خیلی چیزها را مشخص میکند:
بر اساس قانون اساسی دستپخت خبرگان، بهطور رسمی نهادهای اقتصادی زیر در تیول ولایتفقیه است: (اینها البته فقط بخشهای رسمی و علنی است):
ـ بنیاد مستضعفان
ـ بنیاد شهید
ـ آستان قدس رضوی
ـ کمیتهٔ امداد خمینی
ـ بنیاد تعاون بسیج
ـ بنیاد تعاون سپاه پاسداران
ـ بنیاد تعاون ارتش
ـ بنیاد تعاون نیروی انتظامی
ـ بنیاد تعاون ستاد کل نیروهای مسلح (ودجا)
ـ سازمان تأمین اجتماعی نیروهای مسلح (ساتا)
ـ قرارگاه خاتم الاوصیا
ـ قرارگاه خاتم الآنبیا
ـ ستاد اجرایی فرمان خمینی
ـ شرکت سرمایهگذاری غدیر
اگر دقت کنید تمامی این نهادها، در غارت و چپاول نه تنها نقش دارند، بلکه اهرمهای خامنهای برای این غارتگری هستند. تا جاییکه در جنگ باندی بر سر سهم همین غارت، باندهای مافیایی نظام دست یکدیگر را رو میکنند. برای نمونه درباره بنیاد بهاصطلاح مستضعفان، روزنامه حکومتی اعتماد ۱۷تیر۹۷نوشت: «سود امسال بنیاد مستضعفان ۲۶هزار میلیارد تومان» و یک نفر در فضای مجازی زیر این خبر کامنتی به این مضمون اضافه کرده بود: «جا دارد سؤال شود از این مقدار چقدرش به مستضعفان رسید؟ از ۱۲میلیون زیر خط فقر مطلق و ۳۰میلیون فقیر نسبی میتوان فهمید. به هرحال اگر از فقرا کم نشد در عوض به تعداد هولدینگهای بنیاد اضافه شد»!
آییننامه چپاول!
یک نمونه گویای دیگر، ستاد اجرایی فرمان خمینی است. این ستاد در ۶اردیبهشت ۶۸یعنی یک ماه قبل از مرگ خمینی و به فرمان او تشکیل شد. در حکم رسمی این نهاد خمینی آورده است که اساس کارش، مصادرهٔ اموال شخصی است.
طبق این حکم اموال قابل مصادره عبارتند از:
«کلیهٔ وجوه و اموال مجهول المالک بلاصاحب، ارث بلا وارث و اموالی که بابت تخمیس و خروج از ذمه و اجرای اصل ۴۹قانون اساسی و دیگر قوانین در اختیار ولیفقیه قرار میدهد».
تا اینجا به ولیفقیه کارت سفید داده که اموال مشخصی را در روز روشن غصب کند. اصل ۴۹قانون اساسی رژیم میگوید:
«دولت موظف است ثروتهای ناشی از ربا، غصب، رشوه، اختلاس، سرقت، قمار، سوءاستفاده از موقوفات، سوءاستفاده از مقاطعهکاریها و معاملات دولتی، فروش زمینهای موات و مباحات اصلی، دایر کردن اماکن فساد و سایر موارد غیرمشروع را گرفته و به صاحب حق رد کند و در صورت معلوم نبودن او به بیتالمال بدهد».
مفهوم بیتالمال در نظام ولایت فقیه
بیتالمال یعنی چه؟
در این فرهنگ بیتالمال یعنی همین ستاد اجرایی خمینی. اموال و ارثهای بدون صاحب هم یک قلم میلیاردها دلار را شامل میشوند. بهویژه اینکه در بسیاری موارد قضاییه رژیم احکامی صادر میکند و اموالی را بدون صاحب معرفی کرده، سپس به ستاد اجرایی خمینی سرازیر میکند.
یعنی خامنهای با یک دستش (یعنی قضاییه) حکم میدهد و با دست دیگرش (یعنی ستاد اجرایی خمینی) آن مال را توقیف کرده و در جیب و حساب خودش میریزد!
این ثروت کلان که از راه غصب و غارت به دست آمده به سرعت علی خامنهای را صاحب یک امپراطوری عظیم اقتصادی کرد. این غول اقتصادی بازوهای درآمدزای زیادی دارد مانند: «گروه توسعه اقتصادی تدبیر ـ بنیاد برکت ـ بنیاد احسان ـ برکت تل ـ گروه دارویی برکت ـ مؤسسهٔ دانش بنیان برکت».
بازوهای درآمدزای خامنهای؟!
ناگفته روشن است که تمامی این نهادها بازوهای درآمدزای خامنهای هستند
زیرا هر کدام زیرمجموعهای از هلدینگهایی دارند با درآمدهای میلیاردی ناشی از غارت اموال مردم.
نگاهی به هلدینگهای زیرمجموعه یکی از این نهادها گستردگی و عمق فساد و چپاول حاکم را نشان میدهد.
گروه اقتصادی تدبیر
زیر مجموعه این گروه اقتصادی عبارتند از:
گروه توسعه انرژی تدبیر
شرکت گسترش الکترونیک مبین ایران
شرکت نواندیشان کشت و صنعت تدبیر
شرکت دارویی برکت
گروه توسعه ساختمان تدبیر
چپاول حاصل از قراردادهای نفتی
البته این مجموعه عظیم غارت، همه ابزار چپاولگری خامنهای نیست.
یکی دیگر از ابزاری که سرمایههای کشور را به جیب خامنهای و سران رژیم مکش میکند، قراردادهای نفتی است.
شرکتهای نفتی وابسته به ستاد اجرایی فرمان خمینی یکی از ۸شرکت مهم حاکمیت آخوندی است. برای اینکه خوانندگان تصویری از این نهاد چپاول پیدا کنند تنها دو قرار داد نفتی که از سوی شرکت توسعه نفت و گاز پرشیا (از شرکتهای زیر مجموعهٔ یکی از هولدینگهای ستاد اجرایی فرمان خمینی) انعقاد شدهاند اینجا معرفی میشوند:
ـ قرار داد توسعهٔ بخش شمالی میدان مشترک یاران (مشترک با عراق) به ارزش ۶۰۰میلیون دلار
ـ قرار داد توسعه میدان مشترک یاران و میدانهای کوپال و مارون به ارزش ۲میلیارد و ۵۰۰میلیون دلار
همینجا میتوان دریافت چرا خامنهای در سال ۹۷تأکید داشت: «فساد اژدهای هفت سر است (زیرا دیگر قابل مخفی کردن نبود) اما نگویید: نهادینه شده است» (میخواست فلش را از روی خودش و رأس هرم قدرت نظام برگرداند به سوی موارد انحرافی که در شمار فرعیات و البته دستپرودهٔ فساد بیت خامنهای هستند-یعنی با قربانی کردن چند سرانگشت، اذهان را از روی خودش و بیتش منحرف کند).
اما اکنون این سیاست ۲ضربه کیفی خورده است:
اول: گفتههای احمدینژاد در جنگ شدید باندی و افشای فساد گسترده دستگاه قضایی و آملی لاریجانی که منصوب شخص خامنهای است.
دوم: تحریم آملی لاریجانی توسط خزانهداری آمریکا و بعد هم تحریم شخص خامنهای و کل بیتش توسط آمریکا.
اکنون نیز بهعلت شرایط بحرانی رژیم، بهویژه خطر جدی قیام و فشارهای خردکننده جهانی و تحریمها، که یکی از خروجیهایش تشدید جنگ باندی است، این موضوع فساد و سمتگیری هر چه بیشتر فلش تقصیر به سمت نهادهای منصوب خامنهای و شخص خودش، جدیتر شده است.