گفتهاند که دروغگو کمحافظه میشود. این امر مبنای منطقی دارد و قانونمند است چرا که یک دروغگو مجبور است برای اثبات حرفش به دروغهای بعدی متوسل شود و در دنیای کوچک ذهنیاش بهطور پیوسته سناریوهایی را در کنار هم بچیند که ربطی به دنیای واقعی بیرون ندارند.
او که دائما در ترس و دلهره از افشای حقایق بهسر میبرد باید حجم زیادی از ذخیرهٔ حافظهاش را صرف قلب واقعیتها و تولید اکاذیب کند، پس در نقطهای در حافظهاش اخلال ایجاد میشود و در گام بعدی دستش رو میشود و آبرویش میرود و به جایی میرسد که اکنون نظام رسوای ولایت رسیده است.
در یک نمونه از دروغگوییهای ولایی در نظام آخوندی، پاسدار نقدی رئیس بسیج سرکوبگر رژیم، برای روحیه دادن به مزدوران و ایجاد دود و دم، به یک نیروی «۲۵میلیون نفر»ی اشاره کرده است: «تعداد اعضای بسیج که با کد ملی مشخص در بسیج مستضعفین عضویت دارند و فعالیت میکنند به بیش از ۲۵ میلیون نفر رسیده است» (خبرگزاری صدا و سیما، اول آذر ۱۳۹۵)
حال این دروغ بزرگ قدیمی را کنار دروغ شاخدار جدید نظام میگذاریم که وحیدی وزیر کشور گفته است «حدود ۲۵میلیون» نفر در انتخاباتش شرکت کردهاند! یک بار هم گفت: «۲۵میلیون» ولی بههرحال مشخص است، کمتر از ۲۵میلیون بوده و زور رأیسازیشان به بیش از آن نرسیده است.
با مقایسه این دو دروغ سؤالات دیگری مطرح میشود: پس آن «بیش از ۲۵میلیون نفر» بسیجی چه شدند؟ چرا همه آن بسیجیهای دارای «کد ملی» رأی ندادند که لااقل آرای شرکتکنندگان از ۲۵میلیون نفر عبور کند؟ پس سپاهیان و ارتشیان چه شدند؟ بقیه مزدوران نظامی و انتظامی چه؟! پس آن چند میلیون رأی باطله مال کیست و بسیاری از پرسشها و تناقضها که ناشی از دروغهای مستمری است که سالیان بافتهاند و اینک یکی یکی پنبه میشود و رسوایی به بار میآورد.
شکست یا فاجعه؟!
توجه به یک اظهارنظر دیگر درباره انتخابات خامنهای نیز عبرتآموز است:
«در تهران پایتخت سیاسی کشور ۱۸درصد در انتخابات شرکت کردند که اگر بخواهیم از این تعداد آراء باطله را خارج کنیم این مشارکت کمتر از ۱۰ الی ۱۲ میشود که این فاجعه است.»
«در این انتخابات افرادی هستند که زیر ۱۰هزار تا رأی آوردند، که این بسیار فاجعه است.»
«با این نتیجه انتخابات وضعیت همدستی دولت و مجلس و همه دستها در یک کاسه شده است. مجلس از بین رفت و این برای نظام یک فاجعه است.»!
این جملات تحلیلهای رسانههای بینالمللی درباره انتخابات شکستخوردهٔ خامنهای نیست؛ واکنش نیروهای برانداز و اپوزیسیون خارج کشوری نظام هم نیست؛ بلکه قسمتی از واکنش فقط یک فرد یعنی غلامعلی جعفرزادهایمنآبادی است که تازه خودش یکی از کرسیهای مجلس ارتجاع را اشغال کرده و هنوز نماینده خامنهای است.
از این دست صحبتها و نمونهها بسیار است و این چند جمله مشتی از خروار موضعگیریهای داخلی است که این روزها در رسانهها و نشریات حکومتی هم به وفور دیده میشود. کافی است که مشابه این نمونهها را کنار مواضع خامنهای و دیگر سران رژیم بگذاریم که از «حماسه حضور میلیونی»، «مشارکت معنادار و پرشور مردم»، «برگزاری انتخابات شکوهمند» و... دم میزنند تا دوباره به همان خصیصه دروغگویی (بهاضافه وقاحت و دجالیت آخوندی) برسیم که نزد دوست و دشمن برملا شده است و دیگر خریداری ندارد.
نتیجه مهمتر از آن اینکه در بیطرفانهترین برداشت و طبق گفتههای خودشان، مشخص است که واژه «شکست» برای تحلیل نمایش انتخابات خامنهای بسیار کم و محتاطانه گفته شده است و نتیجه آن انتصابات کذایی چیزی جز «فاجعه» برای نظام پابهگور آخوندی نبوده است.
جالب اینکه آقای رجوی، رهبر مقاومت ایران هم هنگامی که از شکست خامنهای صحبت کرد با دقیقترین کلمات، از آن با عنوان «شکست فجیع» یاد کرد که علاوه بر «شکست» بار و معنای «فاجعه» را نیز در بر دارد:
«خامنهای در شکست فجیع در مهندسی انتخاباتش بخش عمدهٔ منافع حاصل از خونریزی و کشتارها در غزه را از دست داد... ضعف مفرط خلیفهٔ فرتوت ارتجاع و حاکمیت نامشروع آخوندی ثابت و برملا شد. نتیجهٔ عملی این وضعیت برای ما شعلهور شدن و شعلهور کردن دوبارهٔ قیامهاست. برای آن از هر جهت آماده شوید و کم بها ندهید. شورشگران پیروزی میسازند.»