موضعگیری خامنهای در مورد انتخابات ریاستجمهوری و اعلام تلویحی کاندیدای مورد نظر و مهندسی انتخابات در جهت درآوردن کاندیدای مطلوبش از اتاق تجمیع آرا، باعث شدت گرفتن هر چه بیشتر جنگهای باندی درون نظام شده است.
بهراستی چه ضرورتی خامنهای را به این جراحیهای پرهزینه وادار کرده و منظور از تک قطبی کردن نمایش انتخابات چیست و چرا خامنهای روی یکدست کردن انتخابات اصرار میکند؟
روشن است که هراس او از این است که رژیمش در اثر چند قطبی و دو دستگی بیشازپیش تضعیف شود و قدرت مقابله با مردم در هر قیام و شورش را نداشته باشد.
نگرانی از همین خطر قیام و خیزش مردم است که او را ناگزیر کرد به باندها و مهرههای متخاصم درونی نظام هشدار بدهد: «نماد دو دستگی، نماد تفرقه و نماد دو قطبیگری قرارندهند. تقسیم های غلط و چپ و راست و امثال اینها را بگذارند کنار» (تلویزیون شبکه خبر ۱ فروردین ۱۴۰۰).
این موعظه خامنهای آنچنان چندشآور بود که صدای خودیها از جمله برادرش آخوند هادی خامنهای را هم درآورد.
هادی خامنهای در مورد تیغ حذف شورای نگهبان روی سر کاندیداهای غیر همسو با باند خامنهای گفت: «آدمجاندار، آدم گردهدار و با مغزی هم باشد قاعدتاً شورای نگهبان اجازه نمیدهد بیاید روی کار» (سایت انتخاب ۷ فروردین ۱۴۰۰).
ولیفقیه نظام برای پیش برد سیاستش دست شورای نگهبان را باز گذاشته است، در این رابطه حسین شریعتمداری نماینده خامنهای در کیهان گفت: «نظراتی که حضرت آقا مطرح کردند مخاطبش شورای نگهبان هم هست. یعنی آنها هم باید دقت بکنند و صرفاً به چندتا استعلام اکتفا نشود» (تلویزیون شبکه سه ۲ فروردین ۱۴۰۰).
در مقابل محمد صدر یک عضو تشخیص مصلحت نظام ضمن هشدار به خامنهای گفت: «اگر چنین اتفاقی رخ دهد مسأله خطرناکی برای کشور است و حتی خطر امنیتی دارد. چرا که اگر انتخابات ریاستجمهوری مثل انتخابات گذشته مجلس باشد مشروعیت نظام نظام زیر سؤال رفته. به بیانی جمهوری اسلامی را مورد خطر قرارمیدهد» (سایت اعتماد آنلاین۱ فروردین ۱۴۰۰).
در حالی این عضو مجمع تشخیص آخوندی نگران زیر سؤال رفتن مشروعیت نظام است، که مردم برای این حاکمیت هیچ مشروعیتی قایل نیستند. حاکمیتی که طی ۴دهه گذشته صرفاً از طریق سرکوب، اعدام و جنایت توانسته بر مردم حکومت کند.
اما با وجود نفرت مردم از بازی انتخاباتی رژیم و نامشروع بودن نظام و اطلاع خامنهای از آن، او به ناگزیر آخرین برگش را در راستای یکدست کردن حاکمیت و حذف باند رقیب بازی میکند.
در رابطه با سیاست انقباضی و یک دست کردن حاکمیت آخوند علیدادی امام جمعه رژیم در کرمان گفت: «کسانی که صلاحیت لازم را برای ریاستجمهوری ندارند و دچار خطاهایی شدهاند که مطمئناً از چشم تیز بین شورای نگهبان مخفی نخواهد بود و مطمئن هستند ردصلاحیت میشوند» (تلویزیون کرمان ۶فروردین ۱۴۰۰).
در مورد دولت مطلوب آخوندها و فردی که در رأس آن قرار بگیرد پیش از این خامنهای گفت: «من البتّه -همچنان که قبلاً هم در سال گذشته تأکید کردم و مکرّر هم گفتهام- به دولت جوان و حزباللهی معتقدم... دولت جوان، [یعنی] یک دولت سر پا و بانشاط و آمادهای که در سنینی باشد که بتواند تلاش کند و کار بکند و خسته و از کارافتاده نباشد؛ منظور این است. بعضیها تا سنین بالا هم به یک معنا جوانند؛ حالا همین... . سلیمانی، و بنده شب و روز به یاد او هستم- شصت و چند سال سنّش بود، ایشان که خیلی جوان نبود؛ اگر دَه سال دیگر هم زنده میماند و بنده زنده میماندم و بنا بود که من مشخّص بکنم، او را در همین جا نگه میداشتم، یعنی کنار نمیگذاشتم او را که جوان هم نبود» (سایت خامنهای ۲۹اردیبهشت ۹۹).
این خیز خامنهای برای گماشتن یک مهره خونریز مانند قاسم سلیمانی بهدلیل این است که در چنبره بحرانهای اقتصادی و اجتماعی گیر کرده و در بنبست قرار گرفته و به زعم خودش راهچاره را در این دیده که در مقابل مردم عاصی و شورشی رژیمش را بیشازپیش منقبض و راهحل سرکوب بیشتر مردم را در پیش بگیرد.
چرا که او بیش از هرکس دیگری از سران حاکمیت به شرایط عینی و انفجاری جامعه و ناتوانی نظام برای مقابله با این وضعیت اشراف دارد.
او بهخوبی میداند که جامعه به بشکه باروتی تبدیل شده، که هر لحظه امکان انفجار آن و به لرزه افتادن ارکان حکومتش وجود دارد، خصوصاً اینکه تجربه قیامهای سال دی ۹۶ و آبان ۹۸ را هم دارد.
اما ولیفقیه ارتجاع در طرح و نقشهاش برای انقباض و یکدست کردن حاکمیت، غافل از این است که با سرکوب هر چه بیشتر مردم نمیتواند شعلههای خشم آنها را برای افروختن یک قیام دیگر خاموش کند، چرا که سرکوب هر چه بیشتر مردم، عزم آنها برای خیزش و سرنگونی حاکمیت را جزمتر میکند.