فضاحت خالصسازی و رسوایی مهندسی نمایش انتخابات مجلس و خبرگان ارتجاع در ۱۱اسفند به حدی است که کارگزاران و کارشناسان ولایت در تلویزیون رژیم (۷بهمن) میگویند: «وارد باتلاقی شدهایم که دائماً داره تنه شما به تنه مردم میخورد دائماً دارید محدودیت ایجاد میکنید برای مشارکت. مثلا فرض کنید در انتخابات مجلس خبرگان چند نفر کاندیدا تأیید صلاحیت شدند؟ ۱۴۰-۱۵۰ نفر، چند نفر روحانی دارید توی کشور شما؟ صد و پنجاه الی دویست هزار نفر، این یعنی چه؟ یعنی شما نتوانستید، نه در بین عامه مردم، بلکه در آخوندها، دو هزارم نفر را تأیید بکنید، نتوانستید جذب بکنید که حداقل آبرومندانه برگزار بشود که حداقل دو تا رقیب وجود داشته باشد یعنی دامنه اینقدر محدود شده».
در مورد حذف رقبای رئیسی در خراسان جنوبی هم، در روزنامهٔ حکومتی اعتماد (۸بهمن)، مینویسند: «اتفاقی که امروز در انتخابات خبرگان خراسان جنوبی افتاده، یک نماد برجسته و نمایان از وضعیتی است که انتخابات با آن روبهروست. یک نماد کامل از وضعیت همه انتخابات. برگزاری انتخاباتی بدون رقیب، تبدیل به متلک و مضحکه و جوک در افکار عمومی و نقد و ارزیابی در خارج از کشور و رسانهها شده است».
دربارهٔ رد صلاحیت روحانی رئیسجمهور قبلی رژیم نیز آخوند منتجبنیا هشدار میدهد که رد صلاحیت کسی مثل روحانی، «هزینه بسیار سنگینی برای نظام دارد... و هرینههای زیادی هم در عرصه بینالمللی دارد و قضاوت بدی در خارج میشویم».
البته تردیدی نیست که خامنهای هزینهٔ سنگینی برای جراحی روحانی میپردازد، این هزینه بسا فراتر از آنچه اسحاق جهانگیری معاون اول دولت روحانی میگوید، این نیست که «برگزاری انتخابات پرشور و رقابتی نادیده گرفته میشود»؛ چرا که خامنهای قید یک نمایش رنگ و نمادار را زده است. هزینهٔ اصلی که او در این جراحی و قلع و قمع، ناگزیر میپردازد، در وهلهٔ اول درهمشکسته شدن ویترینی بهنام انتخابات در استبداد مطلقهٔ ولایت فقیه و جمع شدن بساط نمایش «آی! ما هم انتخابات داریم!» است.
در وهلهٔ بعد، با رد صلاحیت رئیسجمهور ۸سالهٔ نظام و پیوستن روحانی به ۴رئیسجمهور مغضوب و محذوف پیشین، نه فقط از انتخابات و مجلس ولایی، بلکه از تمام نمادها و روبناهای امروزی حکمرانی، مانند ریاستجمهوری نیز جز پوسته و زائدهٔ مضحکی بر جا نمانده است.
برخی مهرههای باند غالب هم از حذف و تصفیهٔ روحانی، ابراز خوشحالی میکنند و آن را بهیکدیگر تبریک میگویند. از جمله قدیری ابیانه میگوید: با رد صلاحیت روحانی «شورای نگهبان مردم را از نگرانی درآورد». وی که ظاهراً بهحذف روحانی از خبرگان هم راضی نیست، تأکید میکند که او «بهخاطر خیانتهایی که کرده باید خلع لباس و محاکمه شود».
این عناصر میخواهند حذف عنصر بزدلی مانند روحانی را بهعنوان فتحالفتوح خامنهای جا بزنند یا تصفیهٔ او را بهعلت پروندههای فساد و دزدی ـ که در دزدبازار ولایت از کمالات شمرده میشود ـ قلمداد کنند. آنها شیادانه میخواهند ترس و درماندگی خلیفهٔ ارتجاع را وارونه جلوه دهند؛ در حالی که آنچه خامنهای را ناگزیر از این جراحی کرده، نشانههای طوفان سهمگین و بنیانکنی است که در افق تحولات میبیند و برای مقابله با آن، کمر بسته بههر قیمت، همهٔ شکافهای بالفعل و بالقوهٔ رژیمش را ببندد.
ولیفقیه ارتجاع برای سد بستن در برابر این طوفان قیام در تقدیر چارهیی جز انقباض حداکثری با عنوان «خالصسازی» و تختهکوب کردن همهٔ در و پنجرهها و بستن همهٔ منافذی که در شرایط قیام میتوانند تبدیل بهشکاف و شکسته شدن سد شوند، نیافته است؛ بهخصوص که نقشهٔ او برای خروج از بحران جانشینی، بهضرورت انقباض ضریب زده است.
هراس خامنهای نه یک چیز وهمی و نه ناشی از پارانویید مبتلابه دیکتاتورها در مراحل پایانی کارشان، بلکه نتیجهگیری منطقی و سیاسی ـ استراتژیک از ۳قیام سراسری ۹۶ و ۹۸ و ۴۰۱ است. بسیاری از عناصر هر دو باند غالب و مغلوب رژیم نیز پیشبینی و اذعان میکنند قیام پیش رو حتمی و بهمراتب مهیبتر، آتشینتر و سازمانیافتهتر از قیامهای پیشین است.
بله، هم هراس خامنهای و هم آه و ناله حذفشدگان و کارشناسانی که برای شعبدهٔ ورشکسته آه و ناله میدهند، گریه بر سر قبر «انتخابات» ی است که مردهیی در آن نیست. چرا که پس از قیام۴۰۱ و آشکار شدن این حقیقت که مردم ایران جز به سرنگونی این رژیم نمیاندیشند. زمان نمایش انتخابات هم برای رژیم سپری شده است. چرا که زمان، زمان انقلاب است.