افشای اسامی بیش از ۳۳۰۰۰تن از رؤسای زندان، بازجویان، شکنجهگران و مأموران مرگ شاغل در سازمان زندانهای نظام جلادان، یک ضربه کاری بر گیجگاه خامنهای در بحبوحهٔ قیام شهرها محسوب میشود. برای وقوف به جایگاه و اهمیت این موضوع، توجه به چند نکته ضروری است.
زندان در نظام جلادان
وقتی از «زندان» و «سازمان زندانها» صحبت میکنیم. منظور زندان متعارف در سیستمهای دولتی و تعریف معمول از زندان نیست. زندان در نظام جلادان، مترادف با شکنجهگاه و محل اجرای شنیعترین احکام قضایی است؛ احکامی که خمینی بهعنوان تئوریسین و بینانگذار این نظام آنها را بیان کرده است. او خود را «خلیفه» مینامید و مأموریت اصلیاش را دست بریدن، حد زدن و کشتن میدانست. قوه قضاییه و زندان از ابزارهای اجرای این مأموریت هستند. این مأموریت بسا شنیعتر و شقاوتبارتر از مأموریتی است که میرغضب اعظم و وردستهای او در دربارهای سلاطین به عهده داشتهاند؛ با این تفاوت که ولیفقیه یا همان خلیفه، بهنام شرع و دین دست میبرند، گردن میزنند و بهدار میآویزند.
اینک که گوشهیی از جنایتهای انجام شده در زندانهای این حکومت به بیرون درز کرده، تلقی جهانی از زندان و زندانی در ایران نیز دستخوش تغییر شده است.
یادآوری میشود که در شصت و هشتمین قطعنامهٔ سازمان ملل متحد در مورد نقض حقوقبشر در ایران از «تعداد زیاد هشداردهنده اعمال و اجرای مجازات اعدام»، «استفادهٔ گسترده و سیستماتیک از دستگیریها و بازداشتهای خودسرانه»، «محروم کردن عمدی دسترسی زندانیان به درمان و تجهیزات پزشکی کافی»، «اعمال وحشتناکی که توسط زندانبانان زندان اوین انجام شده»، «آزار و اذیت، ارعاب از جمله آدمربایی، دستگیری و اعدام مخالفان سیاسی و مدافعان حقوق بشر»، «دستگیری و بازداشت خودسرانه و شکنجه و سایر رفتارها یا مجازاتهای ظالمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیز با تظاهر کنندگان» و «استفاده از شکنجه برای گرفتن اعتراف و موارد مرگ مشکوک در زندان» ابراز نگرانی شده است.
اقتدار و دست بالای مقاومت ایران
افشای ۳۳هزار پرسنل سازمان زندانهای رژیم شامل رؤسا، بازجویان، مأموران اطلاعات و دژخیمان اجرای احکام، همراه با ۲۲۰۰۰عکس از این دژخیمان یک قدرتنمایی شگرف در شرایط اختناق است. قدرتی که توانسته است سریترین نهاد حکومت و جلادان نقابدار آن را بر روی دایره بریزد. این کار یک خرق عادت در تاریخچهٔ جنبشهای انقلابی است. برتری اطلاعاتی و دست بالای مقاومت ایران را نسبت به حکومتی بارز میکند که هزینههای نجومی صرف نگهداری و تقویت نهادهای سرکوبگر خود مینماید.
تاکنون عادت بر این بوده است که بعد از سرنگونی یک دیکتاتور یا دیکتاتوری، اسرار خلوتخانهٔ آن و سیاهچالهایش در معرض افشاگری قرار میگرفته است. دلیل آن هم ساده است. دستیابی به اطلاعات دارای طبقهبندی و بهشدت حفاظتشده امکانپذیر نبوده است. حتی نظام سلطنتی وقتی سرنگون شد، اسامی بازجویان ساواک و نیز کروکی زندانها و کارکنان آن [بهجز تعدادی اندک و لو رفته] هرگز افشا نشد؛ زیرا خمینی و سران حاکمیت او هم به تخصص ساواکیها برای دستگیری، شکنجه و سر به نیست کردن نیروهای سیاسی مخالف خود نیاز داشتند و هم نمیخواستند اسرار وادادگی و همکاری «خودی» ها [امثال سپاسگویان آریامهری] فاش شود.
مقاومت ایران موفق شد این عادت مألوف را در هم بشکند.
این قدرت از کجا ناشی میشود؟
پاسخ، یکی بیش نیست: تعهد به آرمان آزادی مردم ایران، برخورداری از طاق بالابلند فدا، ریسکپذیری و مایهگذاری فوق طاقت برای آن.
این شمهیی از آثار جوشش خون ۱۲۰هزار پرستوی خونینبال آزادی است.
وحشت و ریزش در دستگاه سرکوب
افشای این اطلاعات، مزدوران دست در خون و نقابدار این حکومت را به هراس میاندازد. آنها درمییابند که خدمت به خانهٔ سست عنکبوت عاقبتی ندارد. دست خلق و فرزندان راستینش، بالاتر از دستهای دیکتاتور و کارچرخانان مرگ است. این اطلاعات، بهسرعت از طریق شبکههای اجتماعی به دست مردم میرسد، جلادان افشا شده از بیم کیفر، جرأت آفتابی شدن در جامعه را پیدا نخواهند کرد. دستشان برای اقدام بعدی خواهد لرزید و سرنوشت شوم خود را هر لحظه در پیش چشم خواهند دید.
شکنجهگران و مرگنوشان این رژیم تا بهحال در تاریکی و با نقاب به جنایت خود ادامه داده و پولهای آغشته به خون به جیب میزدند، اینک باید منتظر مکافات جنایتهای خود باشند؛ مگر اینکه از هماکنون حساب خود را از این رژیم جدا کنند و به دامن خلق بازگردند.
عملیات بزرگ اختناقشکن
افشای بیش از ۳۳۰۰۰ اسم به همراه ۲۲۰۰۰ عکس از سازمان زندانهای خامنهای، یک عملیات بزرگ اختناقشکن است. مردم وقتی میبینند مقاومتی وجود دارد که میتواند به سریترین اطلاعات طبقهبندی شدهٔ امنیتی این رژیم دست پیدا کرده و آن را بهصورت عمومی افشا میکند، هیمنه و ابهت پوشالی این رژیم در ذهنشان میشکند. ایمان میآورند که با روحیهٔ شورشگری و پرداخت هزینهٔ آن، میتوان این حکومت جهنمی را در هم کوبید.
این عملیات اختناقشکن، به کانونهای شورشی و جوانان قیامآفرین در شهرهای بپا خاسته قوت قلب خواهد داد و انگیزههای انقلابی آنها را خواهد افزود. پیام مستقیم آن این است که «میتوان و باید» نظام جلادان را سرنگون ساخت.
هر کانون شورشی میتواند مانند کبریتی شعلهور در انبار فشردهٔ باروت فرود آید و زمین را در زیر پای جلادان به لرزه درآورد.