یکی از دلایل ماندگاری مجاهدین، سیاست انقلابی آنها در تمرکز روی تضاد اصلی جامعه است. آنها از همان ابتدای سوار شدن خمینی بر اسب قدرت، بهجای پرداختن به هزار و یک موضوع فرعی و حاشیهای، بهجای دهان به دهان شدن با این گروه یا آن جریان، حاکمیت ولایت فقیه و سرکوب آزادیها را بزرگترین مشکل جامعه تشخیص دادند و همواره نوک پیکان تلاشها و مبارزات خود را روی حل همین بلای خانمانسوز و جانکاه نگهداشتند.
نگاهی به تاریخچه مجاهدین تأکیدی بر همین مونیسم خطی سیاسی بر روی رژیم ضدبشری است؛ چه از اصل گرفتن تضاد ارتجاع در بحث دیرینهٔ «لیبرال – ارتجاع»، چه تشکیل شورای ملی مقاومت برای معرفی آلترناتیو، چه رفتن به عراق برای در هم کوبیدن ماشین جنگطلبی خمینی، چه سلسله عملیات پارتیزانی و در نهایت عملیات کبیر فروغ جاویدان با هدف سرنگونی، چه سالهای پایداری پرشکوه در اشرف و چه قبول تحویلدهی سلاح و درگیر نشدن در جنگ بعد از اشغال عراق و خلاصه هر موضعگیری و حرکت سیاسی آنها گامی در تهاجم بیشتر به سد اصلی دوران بوده است.
اکنون نیز هر گونه عدول از این اصل، مردم ایران را از هدف اصلی یعنی خلاصی از شر غاصب حاکمیت جمهور مردم دور میکند و باعث خوشحالی و فرار خامنهای در وضعیت آچمز ناشی از سلسله قیامها میشود.
مقاومت ایران از این تمرکز و مونیسم با عنوان «شاقول» یاد میکند و در هر دورانی و بزنگاه، گزینهیی را انتخاب میکند که با شاقول جنگ بیشتر علیه رژیم تراز شده باشد.
شعارهای اصلی در جبههٔ خلق
در دنیای امروزه با امکانات ارتباطی و اینترنتی، طبیعی است که هر کسی میتواند هر حرفی بزند و آن را تبلیغ و منتشر کند. راهاندازی یک وبلاگ، یک سایت، یک حساب در شبکههای اجتماعی کار چندان وقتگیری نیست اما در یک مبارزه جدی و پیچیده و سراسری علیه دشمنی که برای جلوگیری از قیام، هزار مار در آستین میپروراند، هر روز خون میریزد و جوانانی مثل سارا تبریزی را از میان ما میرباید، دشمنی که یک روز حاضر نیست از خصیصهٔ ذاتیاش یعنی «زنستیزی» و سرکوب زنان دست بردارد، اولاً باید تضاد اصلی جامعه را مشخص کرد و ثانیا راهحل مشخص ارائه داد، راهحلی که با حداکثر ذخیره کردن خون به بیشترین بازده یعنی کاریترین ضربات به دشمن منجر شود.
در این بین، شعارها یکی از مهمترین ارکان تبلیغات و روشنگری در جبههٔ خلق است. شعارهای اصلی هر جنبش چکیدهٔ مبرمترین حقوق و مهمترین خواستههاست. با شعار است که مردم مشخص میکنند چه نمیخواهند و چه میخواهند. در پی نابودی چه چیز و بنای چه چیزی هستند. «هر شعار در واقع پیوندی حیاتی بین سازمان و تودههایی است که آن سازمان در پی رهبری آنهاست، این شعار باید یک مسأله یا ناراحتی بهخصوص را در یک عبارت مختصر و مفید خلاصه کند و مردم را برای مبارزه با آن بسیج نماید» (۱).
بهدلیل همین اختصار، اهمیت واژهها در شعار مضاعف میشود، سهل است حتی ترکیب و تأخیر و تقدم واژهها نیز گویای تنوع خطمشیها و استراتژیها میگردد. نمونهٔ آن تفاوت دو ترکیب وصفی ِ «اسلام انقلابی» و «انقلاب اسلامی» است که اولی نماد ترقیخواهی و نوجویی یک سازمان بالنده است و دومی بیانگر سوءاستفاده یک رژیم قرونوسطایی از نام «اسلام» برای بستن جامعه و تبلیغ ارتجاع در قرن بیست و بیست و یک.
پس در مرحلهٔ کنونی باید شعارهایی را تبلیغ و ترویج کرد که منطبق بر شاقول باشد و بالاترین هراس را به اردوی دشمن بیندازد. نمونههایی از این نوع شعارهای اصلی و اصیل، بارها از زبان مردم ایران فریاد شده است:
شعار «مرگ بر خامنهای» یا «مرگ بر اصل ولایت فقیه» تیری است که قلب دجالیت دوران را نشانه رفته و از شعارهای اصلی به حساب میآید.
شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» نفی دیکتاتوریهای گذشته و حال است. با ولیفقیه ستمگر مرزبندی دارد و جلوی مسیر انحرافی شاهپرستی را نیز میگیرد. شعار «اسلامو پله کردین، مردمو ذله کردین» نشانهٔ شناخت عمیق مردم از رژیم ولایت فقیه است.
همچنین شعار همهجانبهٔ «زن، مقاومت و آزادی» که در بسیاری از پلاکاردها، اعلامیهها و بنرهای کانونهای شورشی میدرخشد، با یک تیر چند نشان میزند:
راه را برای زنان، بالندهترین نیروی انقلاب علیه تضاد اصلی جامعهٔ ایران باز میکند. همان نیرویی که آماج کینتوزانهترین حملات از سوی رژیم است. علاوه بر نقش پیشتازانه زنان و آمار بالای شهدای زن در سلسله قیامهای اخیر، نمونههای جدید از جمله افزایش موارد سرکوب به بهانه حجاب، صدور احکام ظالمانه علیه محکومیت «۱۰ زن به ۶ تا ۹ و نیم سال زندان» از سوی بیدادگاه ضد انقلاب رشت و افزایش احکام زندانیان زن هوادار مجاهدین و... تاییدی بر هیستری و وحشت رژیم از همین بالندگی است.
با کلمه «مقاومت» راه مبارزه قهرآمیز علیه تضاد اصلی را نشان میدهد و از همه راههای انحرافی (چه در داخل و چه در خارج رژیم) متمایز میشود. ضمن اینکه در هم کوبنده مشی خائنانهٔ «بیهزینگی» و «خشونتپرهیزی» است و با کلمه «آزادی» بالاترین ارزش و هدف غایی همه تلاشها و مبارزات جمعی مردم ایران را نشان میدهد.
پانوشت:
(۱) نلسون ماندلا، راه دشوار آزادی، ص ۲۱۷