قیامی که از سینهٔ تفتهٔ خوزستان و مردم خانمانباختهٔ آن آغاز شد، اینک شهر به شهر خود را میگستراند و استان به استان را فتح میکند. گویی کرخه و کارون موجهای شورشی خود را در کام شهرها و استانهای مستعد ایران ریختهاند و خون قیام خوزستان در رگان ایران دویده است.
سرعت تصاعدی قیام باعث شده است که خامنهای در واکنش هراسآلود به آن، نیروهای سرکوبگر خود را بهحالت آمادهباش درآورد؛ ولی با این حال، هر گاه قیامآفرینان اراده میکنند، قیام را شعلهور میکنند و گسترش میدهند.
در پی طنین انداختن شعار «مرگ بر دیکتاتور» در تبریز، اینک نوبت پایتخت بود تا خیابان جمهوری را در زیر پای خامنهای و گزمههایش بهلرزه درآورد؛ آنهم در روز روشن و در شلوغترین ساعات روز.
اهمیت قیام تهران
وقتی تهران پایتخت برمیخیزد بهمعنای آن است که تمام ایران برخاسته است؛ زیرا نقطهٔ کانونی تحولات است و رخدادهای مهم در این کانون رقم میخورد. وجود ۵میلیون و ۳۰۰هزار حاشیهنشین، پایتخت ایران را بهیک کانون بحران دائمی برای حاکمیت آخوندی تبدیل کرده است. در سال۹۹ معاون سیاسی و اجتماعی استانداری تهران اعلام کرد ۱۲۷ نقطهٔ بحرانی در مناطق حاشیهنشین تهران وجود دارد. او گفت این نقاط با همکاری قرارگاه (ضد) ثارالله سپاه پاسداران شناسایی شده است. اکنون تعداد این نقاط بحرانخیز افزایش یافته است. تهران دارای مناطق حاشیهای مانند احمدآباد، حسنآباد، خلیج، بادامک، رامینک، پاکدشت و قیامدشت است.
شهرکهای حاشیهنشین تهران مانند گسلهای زلزلهخیز عمل میکنند و وقتی بهحرکت درآیند قابل مهار نخواهند بود.
در قیام آبان۹۸ شهریار از جمله کانونهای قیامخیز بود که در آن انگشتری خمینی به آتش کشیده شد. قلعه حسنخان و البرز نیز از نقاط ملتهب قیام بودند.
علاوه بر همهٔ اینها، مراکز حکومتی و نیز کاخ خامنهای در تهران قرار دارند و از هدفهای مشروع قیامآفرینان محسوب میشوند. دستیابی به آنها ابتکارعمل را از آن قیامکنندگان خواهد کرد.
تهران قلب ایران است. این قلب میتواند خون قیام را به دیگر نقاط ایران پمپاژ کند و از آنها خون تازه بگیرد.
«رشتهٔ نازک»!
ترفندهای نخنمای حکومتی برای دوگانهسازی بین جمعیت معترض و اغتشاشگران، کارکرد خود را از دست داده است. بهجای آن یک روزنامهٔ حکومتی نوشته است:
«میان اعتراض و اغتشاش رشته نازکی است که اگر در رفتارها و باورها دقت کامل نشود، این رشته نازک پاره خواهد شد و اعتراض به اغتشاش تبدیل میشود» (رسالت. ۴مرداد۱۴۰۰).
بر اساس این استدلال، هر ایرانی معترض به وضعیت موجود یک قیامآفرین است و هر کوچه و محله و خیابان و شهر و استان استعداد آن را دارد که به یک کانون قیام تبدیل شود. این رشتهٔ نازک اینروزها با شکلگیری نخستین هستهٔ قیام پاره میشود.
بهراستی تا لحظهٔ سرنگونی این نظام اهریمنی، فاصلهیی به اندازه یک «رشتهٔ نازک» یا بهتر بگوییم بهاندازه یک تار مو بیشتر باقی نمانده است.
خیزشهای دومینووار
در دوازدهمین روز از استمرار قیام، بهدنبال تهران، شاهد قیام در فردیس، کرمانشاه و نیز بانه بودیم. این خیزشهای دومینووار ادامه خواهد داشت؛ زیرا مردم دریافتهاند تنها و تنها با آمدن به کف خیابان و اتحاد با یکدیگر میتوانند استبداد دینی را بهزانو درآورند.
آن روز حتمی و دور نیست.