بیستوسومین برنامه همیاری با سیمای آزادی تلویزیون ملی ایران از عصر روز جمعه ۹آذر ۹۷ آغاز شد و حداقل تا روز یکشنبه ۱۱آذر ادامه خواهد داشت.
همیاری، فرصتی است برای کمک به سیمای آزادی برای استمرار پخش صدایی که در ایران ممنوع است، صدایی که خود البته پژواک صدای بیصدایان ایران است،
صدای کارگران و کشاورزان اعتصابی.
صدای زنان سرکوبشدهای که سرکوب را برنمیتابند و در مقابل آخوندها با تمام توش و توان خود ایستادهاند.
صدای جوانانی که جوانیشان را آخوندها میخواهند به یغما ببرند.
و صدای هر ایرانی آزادهای که در برابر استبداد مذهبی حاکم میایستد و میگوید: نه!
این سیما بیش از ۲۰سال پیش در شرایطی که هیچ تلویزیون فارسیزبان غیردولتی متعلق به ایرانیان وجود نداشت، آغاز بهکار کرد و در واقع اولین تلویزیون فارسیزبان ایرانیان است که رسته از دیکتاتوری شاه و شیخ، صدا و سیمایی مستقل، ملی و مردمی را بازتاب میدهد.
اولین برنامه همیاری با سیمای آزادی در سال ۱۳۸۵ برگزار شد و از آن پس تاکنون طی ۱۲سال، این برنامه ۲۲بار اجرا شده و اینک بیستوسومین برنامه آن در حال برگزاری است. برنامهای که گرچه موضوع اصلی آن جمعآوری کمکهای مالی برای استمرار پخش برنامههای سیمای آزادی است اما در عمل اینک این برنامه به محل و امکانی برای تبلور احساسات ملی و میهنی هموطنان نسبت به صدا و سیمایی شده که منعکسکننده حقایق ناگفتهای است که هر لحظه در ایران اتفاق میافتد و در چنبره سانسور خبری آخوندها امکان همرسانی نیافته، به فراموشی سپرده میشوند.
در حقیقت اینک مدتهاست که برنامه همیاری با سیمای آزادی، نمایشگاه باشکوهی از فوران عالیترین و پاکترین عواطف انسانی هممیهنان با رسانهای است که در سختترین شرایط سیاسی، مالی، امنیتی و شرایط جنگی، لحظهای پخش خبررسانیاش دچار وقفه نشده، هرگز گرد تبلیغات معمول در رسانههای مشابه نگشته، هرگز حقیقت را فدای مصلحت نکرده و در هر حالتی رسالت خود را که منعکس کردن صدای مردم تحت ستم ایران و مقاومت سازمانیافته آنها و آلترناتیو دموکراتیک استبدادی مذهبی بوده را بر زمین ننهاده است.
از آنسو مردم نیز برای صدا و سیمای حقیقی خود حقیقتاً که سنگتمام گذاشته و میگذارند و گاه در تماسهایشان نکاتی را مطرح میکنند که عمق پیوندهای یک نهاد مردمی با خلقش را به نمایش میگذارد. در قسمت پایانی این نوشته، چند تماس از اولین گلریزان همیاری در سال ۱۳۸۵ را میتوانید بخوانید. این متنها مستقیماً از نوارهای موجود از همان همیاری پیاده شده و بهعنوان نمونههایی از جوشش احساسات ملی و عواطف سرشار میهنی نسبت به سیمای آزادی و رزمندگان آزادی و صرفاً برای تجدید خاطره پیوست این نوشته میشوند:
بخشی از صحبتهای هموطنی به اسم منوچهر از تهران:
«ما امکانات محدودی داریم، در منزلمان کامپیوتر نداریم تلویزیون ۱۴اینچ قدیمی داریم. خونه اجارهای داریم برای رهنش کلی بدهکار شدیم. بچههامون رو به مدرسه دولتی میفرستیم چون شهریه مدرسه غیرانتفاعی رو نمیتوانیم پرداخت کنیم. ماشین نداریم، مسافرت نمیتوانیم بریم. بچههامون تفریح ندارند. فکر میکنم اینها دلایل خیلی کافی و محکمی باشه برای اینکه به سیمای آزادی کمک کنیم. فکر میکنم اینها استدلالات خیلی قوی باشه و از همه اینها مهمتر اینکه ما میخواهیم نفس بکشیم. برای نفس کشیدن باید هزینه کرد، برای مقاومت که اینهمه هزینه داده اینهمه شهید داده عزیز داده... اون کسانی که جان عزیزشون را فدای آزادی کردند، اون کسانی که فرزندانشون رو برای آزادی دادند، اونها چه جوری فکر میکنند، خوب من هم میتوانم اونطوری فکر کنم. منهم میتوانم اونطوری بیاندیشم، اونطوری باشم. میتوانم از نون شب از همه هزینههامون میزنیم تا صدای آزادی و هوای آزاد به گوشمان برسه و به چشممان ببینیم آزادی را به همه هموطنانمان هوای آزاد برسه صدای آزادی برسه. شماها در طول این سالیان برای خلق ایران برادری و خواهری کردید. ما نه تنها نمیگذاریم صدای آزادی خاموش بشه بلکه کاری میکنیم که از این به بعد سیمای آزادی با کیفیت بالاتر و بهتر به گوش همه ایرانیان برسه، از ماهوارههای پربیننده پخش بشه و افتخار میکنیم که با شما هستیم و با شما صحبت میکنم. دوستان عزیزم که صدای من را میشنوند بهشون سلام میفرستم ازشون میخواهم که برای اعتقادشون و برای اینکه ادعا دارند که هواداری از مجاهدین میکنند فقط یک ادعا نباشه ویک اعتقاد باشه و به اعتقادشون عمل بکنند. امیدوارم امشب شبی خاطرهانگیز باشه برای همه خلق ایران و برای مجاهدان راه آزادی. درود بر همه رزمندگان راه آزادی. درود بر همه رزمندگان شهر اشرف، بر همه زحمتکشان سیمای آزادی، بر همه ایرانیان آزادی».
کمک یک هموطن از ایران:
«یکی از اقوام ما که شناختی داره روی موقعیت ما این ایمیلی که داده سعی میکنم کوتاه کنم که لب کلام را خدمتتون اعلام کنم.
پس از سلام و احوال گفته این صدای سیما صدای نفس ما است اگر این نفس ما میاد و میره مطمئن باشید این سیما هم خواهد بود و هیچ کسی نمیتوانه جلویش را بگیره تا زمانی که خشم و مبارزه مردم ایران هست(من دارم از خود مطلب میخوانم) مطمئن باشید که این فریاد و این خشم از این سیما ادامه خواهد داشت.
اینجا باز یک خط دیگه گفته که از طرف من به دوستان سیما و اشرفی بگو که بنا به وظیفه ملی و میهنی خود تصمیم گرفتم که یک واحد فوقانی از آپارتمان مسکونی خود را که در تهران در حال حاضر خود و خانواده استفاده میکنیم زندگیشان را مختصر بکنند ویک واحد مسکونیشان را اجاره بدهند و کلیه کرایه آن را که حدود ۲۰۰دلار میشود را در اختیار سیما قرار بدهند و یک نکته دیگری را هم گفته واقعاً من بقدری تحت تاثیر قرار گرفتم که نمیدانم اجازه دارم این را اعلام بکنم یا نه در آخرش گفته ای کاش امکان این را داشتم که مهر نماز خودم را با خاک اشرف درست میکردم».
آرام از تهران:
«من از طرف زنانی که حقوق اولیهشان در این جامعه منحط پایمال شده و تنها جایی که صدای مظلومیت ما را به گوش جهانیان میرساند سیمای آزادی میباشد و با فشار اقتصادی که بر ما حاکم است نیمی از مخارج زندگیام که هر ماهه ۵۰۰۰۰تومان میباشد را جمع میکنم و به سیمای آزادی تقدیم میکنم. خداوند به همه شما قوت خیر دهد، به همه رزمندهشیران اشرف سلام و درود میفرستم. خدا حافظ و نگهدار همه شما باشه».
مهدی از هلند:
«من فقط یک نکته داشتم بگم. من همچنان هنوز هم نمیدونم کی از کی باید تشکر کنه و کی از کی باید کمک بخواد، ولی من همچنان از شما تشکر میکنم و خودم به خودم کمک میکنم یک سهم میخرم تا روزی که رژیم سرنگون بشه که صدا و سیما توی خونه داشته باشم که حداقل این تنها رابطه رو توی خونه بتونم حفظ کنم».