نگاهی به ایران
ایران ما گرفتار تنگناها و کجتابیهای بسیار شده است. الیگارشی تمامیتخواه سیاسی و غارتگر اقتصادیِ آخوندها از زندگی، پوستهای مندرس بیش نگذاشته است. فقر و فاقه و نداری و شکستن حرمت شخصیت آدمی، کار را به خودکشی کودکان کشانده و چندشغلی و ناهنجاریهای جانسوز، گریبان اکثریت مردم را گرفته است. سرکوب عریان سیاسی با پشتوانهٔ فساد اخلاقی و اجتماعیِ ترویج شده توسط نظام حاکم، حیات متعارف و معادلهٔ زیستن را چند مجهوله و پاسخ آن را برای مردمان بیپناه، مصادف با سختجانی و طاقتفرسا نموده است.
نقد «شرایط عینی»
تجمع این همه بحران روحی و صنفی و زیستی در میلیونها خانهٔ ایران، در زندانها، کارخانهها، ادارهها و کف خیابانهای شهرها، چاشنیهای انفجاری خشم و شورش و انقلاب را در پشت پنجرههای ایرانزمین نشانده است. همهٔ این واقعیتهای کف زندگی که جامهٔ سیاسی و فرهنگی و صنفی پوشیدهاند، گواهی میدهند که «شرایط عینیِ» جامعه ایران صددرصد مهیای سرنگونی تمامیت نظام ولایت فقیه با کل دستهجات و جناحهایش است.
تاریککنندگان شرایط ذهنی
در چنین مختصات واضح، عیان و آشکاری که جمهوری اسلامی را به لبهٔ پرتگاه کشانده است، تمام تبلیغات رژیم آخوندی از ایران تا هر جای دنیا و تا شبکههای اجتماعی، مصروف این میشود که «شرایط ذهنی» را که همانا وجود رهبری، تشکل و هدایتکنندهٔ شرایط عینی باشد، مخدوش و مغشوش و ناکارآمد و خنثی کند.
اکنون جمهوری اسلامی تمام انرژی، فکر، دارایی و توان نظامش را صرف از کار انداختن «شرایط ذهنی» قیام و انقلاب کرده است؛ چرا که حتی تمام عناصر رژیمش یقین دارند که مردم ایران از این حکومت عبور کردهاند (یعنی تحقق شرایط عینی) و مترصد فرصت نادر سرنگونیاش هستند. بنابراین با اطمینان از مهیا بودن شرایط عینیِ تغییر رژیم، تمام توش و توانش را گذاشته تا چهره، سْمعه و ماهیت اپوزیسیون اصلی و تشکل توانمند سرنگونکننده را مخدوش و مغشوش جلوه دهد تا جبهه اصلی اپوزیسیون و مونیسم آن برای مردم قابل تشخیص و انتخاب نباشد.
شناسایی سنگرهای لمپن ـ پاسداری
یکی از سنگرهای مهم شلیککنندهٔ ابتذال، تردید، انفعال، ترویج جنگهای حیدر نعمتی و هفتاد و دوملتی توسط دستگاه تبلیغات آخوندی با هماهنگی وزارت اطلاعات آن، شبکههای مجازی است. رژیم آخوندی بیشترین هزینههای مادی و فیزیکی را در این ماهها صرف برپا نگهداشتن این سنگر کرده و میکند. هر چه باروت «شرایط عینیِ» سرنگونی در جامعه ایران انباشتهتر میشود، کارچرخانیِ کارگزاران تبلیغاتی و اطلاعاتی نظام آخوندی بر وسعت ترویج ابتذال، دروغ، تردید و شیطانسازی پیرامون اپوزیسیون متشکل رژیم، بیشتر و گستردهتر میشود.
کارگزاران تبلیغاتی و اطلاعاتی آخوندها با ترویج پستها و کامنتهای لمپن ـ پاسداری علیه مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق، تلاش بسیار میکنند تا حتی غافلان نسبت به تضاد اصلی ایران را به حجرهٔ خودشان بکشانند.
بیرقداران جنگ صلیبی
در حالی که شرافت انسانی و ایرانی در مبارزه هر چه بیشتر با آخوندها از خمینی تا خامنهای است، واضعان کامنتهای لمپن ـ پاسداری تلاش دارند جنگ بیروسری و با روسری و مذهبی و غیرمذهبی را در شبکههای اجتماعی تبلیغ و ترویج کنند. این پستها و کامنتها تلاش دارند درافتادن با مبارزان و مجاهدان متشکل علیه رژیم جمهوری اسلامی را با دامنزدن به باحجاب و بیحجاب و مسلمان و غیرمسلمان پیش ببرند و صحنه و سمت و سوی جنگ واقعی مردم ایران را که آزادی و ضدآزادی است، عوض کنند. کارگزاران نظام آخوندی در این معرکه از عملهها و هیزمکشان جهول و لمپنهای سیاسی، همچون چماقداران و قمهکشان سالهای ۵۸ تا ۶۰ علیه تحقق «شرایط ذهنی» جنبش، استفادههای کلان عاریتی و استیجاری میکنند.
چرا فقط مجاهدین؟
در این بازار مکارهای که با زعامت سایبری خامنهای و خدمتگزاران بهفرمان و جهول جمهوری اسلامی آخوندی جریان دارد، تمام تلاش و تقلا این است که برای مخدوش و خنثی کردن «شرایط ذهنیِ» سرنگونی آخوندها، مشکل اصلی و تاریخی ایران که همانا ارتجاع و استبداد بوده و هست، به سایه رانده شود و تضاد عمدهٔ روز ایران را نه نظام ولایت فقیه که مجاهدین خلق، انقلاب ایدئولوژیکشان و روسری زنان مجاهد جلوه دهند. در اینباره آنچه خروار خروار روی شبکههای مجازی سرازیر میشود، تعفن تفکر و نگرش حوزوی و استثماری و ادبیات نرینهسالاری آخوندی علیه پایدارترین، فداکارترین و شکیباترین زنان و مردان مبارز و مجاهد در راه آزادی و سرنگونی پلشتترین حکومت ضدبشری در تاریخ ایران است.
سختیِ درک محضر ایثار شقایق
وقتی نسلی از زنان و مردان برای پرداخت بهای مبارزه با نظام ولایت فقیه و پایداری و وفاداری بر سر آرمان آزادی، از تمام هستی خویش و تعلقات شخصی و خانوادگی درمیگذرند، درک محضر چنین سقف و ترازی از انتخاب و از خود گذشتگیِ کمنظیر در تاریخ، البته در شعاع نگرش و تبلیغات نرینهسالار آخوندی با تراوشات لمپن ـ جنسیتی غیرممکن است.
همین فاصله گرفتن چند قرنیِ مجاهدین از ارزشهای ارتجاعی ـ استثماری و پیشی گرفتنشان در زمینهٔ رهبری زنان کافیست تا کینهٔ تفکر نرینهخوی درندهٔ آخوندی و عمله و اکرهٔ استخدامی و استیجاریشان خروار خروار در صفحات مجازی رژه بروند. این است گزارش واقعیِ سختیِ درک محضر ایثار نسل شقایق در ۴۲سال گذشته، اعم از مجاهدین و مبارزین و راهیان راه آزادی در شبترین ظلام تاریخ ایران. درک محضر چنین انسانهایی، صلاحیت همراهیشان در انتخابهای سرنوشتساز فردی و جمعیشان در غربت دور از ملأ اجتماعی و میهنشان است. در اینباره تاریخ آیندة، گزارش و شرح بسیط به مردم ایران خواهد داد.
سرچشمهٔ دستورالعملهای نخبهکشی
اما آنکه شرافت انسانی و سیاسی دارد و با همین پشتوانهٔ شرافتش، صورت مسأله و تضاد عمدهٔ ایران را بین مردم و رژیم آخوندها تشخیص میدهد، درمییابد که تمام این تقلاهای قرونوسطایی سایبری نظام و شرکای همسو و لابیهایش فقط و فقط برای منحرف کردن و مخدوش نمودن «شرایط ذهنی» قیام و انقلاب در ایران است.
هیچ خردمند و هوشیار ایرانی ــ با هر اعتقاد و گرایش سیاسی ــ که دغدغهٔ آزادی و برابری دارد، یقهٔ نظام ولایت فقیه را ول نمیکند تا به بازی ارتجاعی حجاب و بیحجاب، مسلمان و غیرمسلمان و با عقیده و بدون عقیده بند کند و اینها را آدرس نجات ایران معرفی کند. این دستورالعملها فقط از بیت خامنهای با کارچرخانی کارگزاران تبلیغاتی و اطلاعاتی آخوندها بیرون میآید و کامیون کامیون در چهارراههای شبکههای مجازی توزیع و تکثیر میشود. البته همیشه بودهاند مشتی عمله و اکرهٔ بیسواد و شعبان بیمخهای شاهی و ولایی که این آتشبازیهای درباری و حوزوی را باد زدهاند و میزنند تا دودش را روی «شرایط ذهنی» قیام و انقلاب برای آزادی بپاشند و پیشقراولان نخبهکشی در محضر سلطان و فقیه باشند!
تیر خلاص زدن به شناسنامهٔ نرینهاندیشی
فلاکت ایدئولوژیک، سیاسی و فروپاشی و سقوط اخلاقی نظام ولایی را بنگرید که برای شیطانسازی علیه مجاهدین و شبههافکنی جهت مخدوش کردن «شرایط ذهنی» قیام و انقلاب، خودش مروج ابتذال اخلاقی در پستها و کامنتهای لمپن ـ پاسداری ـ جنسیتی میشود، خودش را بد و مجاهدین را بدتر از خودش معرفی میکند، سراغ زندانی سیاسی میرود که شمارهٔ شاهزاده را بدهد که زندانی با وی تماس گرفته و علیه مجاهدین موضع بگیرد! این است تیر خلاص زدن به شناسنامهٔ نوشته شده با مرکب دجالیت مذهبی و ذاتپنداری نرینهاندیشی. این است درماندگی و خودزنی ناگزیر تبلیغات آخوندی و علت راهی کردن کاروان دروغپراکنی و شیطانسازی در شبکههای مجازی.
یک شمع برای تمام تاریکیها
اگر چتر رژیم و تبلیغاتش از سر بسیج دیوانهوار برای مغشوش و مخدوش کردن «شرایط ذهنی» برداشته شود، دیگر چه میماند؟ و آنچه هم که باقی بماند، چه سودی و چه هدفی را دنبال میکند؟ آیا در بوق و کرنا کردن که جمهوری اسلامی اپوزیسیون سرنگونکننده ندارد، مراجعی جز خود رژیم آخوندی و همسویان و لابیهایش دارد؟
از اینجاست که اگر پشتیبانی سایبری رژیم از تکیهگاه این پستها و کامنتها کنار زده شود، صحنهای که میماند، یکطرف حضور ایرانیِ اصیلِ آزادیخواه و ضدارتجاع ولایت فقیهی ـ با هر ایدئولوژی و اعتقاد و گرایش سیاسی و تشکل ـ است و یکطرف تمامیت رژیم آخوندها و همسویان و لابیهایش. اینگونه میشود که غبارهای تردیدگستر، بهتانپراکن و شیطانساز محو میشوند؛ آنگاه چشم خرد و بینای یک جامعه به دو طرف نبرد بین آزادی و ضد آزادی، بین برابری و زنستیزی و بین ستیغ حقیقت و چاه خمینی و خامنهای باز و روشن میشود. برای چنین روشنگری، یک شمع شرم، یک شمع تفکر و یک شمع تعهد برای تمامی تمام تاریکیها کافیست.
نقد بودن «شرایط ذهنی»
بنابراین همهٔ شواهد برشمرده، گواهی میدهند که «شرایط عینیِ» قیام و انقلاب بسان چتری سایهافکن، تمامی ایران را در بر گرفته تا سرنگونی مهیبترین نیروی سیاسی تاریخ ایران یعنی حاکمیت ولایت فقیه را رقم بزند. اکنون تضمین تحقق این «شرایط عینی» آماده، عنصر پیشتاز ذیصلاح بهعنوان «شرایط ذهنی» است. ویژگیهای شرایط ذهنی کنونی هم بهطور خاص پس از قیام آبان ۹۸، آدرس راهحل مقاومت ایران را میدهد. راهحلی که با وجود تشکل و سازماندهیاش، پاسخ بالفعل «شرایط عینی» است.
پاسخ ایران، پیوند بین قیام و انقلاب با تشکل و سازماندهی بالفعل است. تمام تلاش و تقلای کارچرخانان تبلیغاتی و اطلاعاتی آخوندها با پیادگان بهفرمان و هیزمکشان عاریتی و استیجاری این است که چنین پیوندی صورت نگیرد و غبار شبههافکنی و شیطانسازی بینشان حائل باشد.
مجازات اتودینامیک اهریمن
آنچه اکنون در کانون جغرافیای ایران و صورت مسألهٔ حیات ایران و ایرانی وجود دارد، کشور و میهنی مهیای «شرایط عینی» آزاد شدن از اهریمنان اشغالگر است. گویاترین تعبیر منطبق با این واقعیت، «ایران آخوندزده و اشغال شده» میباشد. از قضا همین آخوندزدگی و اشغالشدگی، در یک مجازات اتودینامیک، خودش مسبب رقم خوردن «شرایط عینی» قیام و انقلاب برای آزادی مردم و رها شدن ایران شده است.
قدری شرم روبهروی ایران و...
آنچه میماند قدری شرم برای نگاه به وضعیت زندگی مردم ایران و پاسخ به چنین واقعیتی از جانب همهٔ ایرانیان اصیل ضدارتجاع آخوندی، قدری تفکر برای درک تضاد اصلی بین مردم با حاکمیت و قدری تعهد برای تحقق «شرایط ذهنی» و ماده کردن آن با شاخص نفی و سرنگون کردن مهیبترین نیروی سیاسی و مذهبی در تاریخ ایران است.