در تداوم قیام آبان۹۸ و اعتراضات روزانه اقشار مختلف از فرهنگیان، بازنشستگان، کشاورزان تا کارگران، مردم سیستان و بلوچستان با پیشتازی شورشگران سراوان برگی زرین در تاریخ سیاسی ایران آفریدند.
حاکمیت الیگارشی ولایت فقیه برای مردم ایران جهنمی از فقر، گرسنگی، بیآبی و خشکسالی و... . ساخته است.
محمدرضا بادامچی در ۱۶فروردین۹۷ در مجلس ارتجاع گفت: «در این ۴۰سال دو تریلیون دلار سرمایه خارجی وارد کشور شده است اما ما چه کردیم؟ از غم جوانان بیکار و «زنان سرپرست خانوار» گرفته تا مصیبت کارتن خوابها و بیخانمانها و درد کودکان بیپناه و هزار رنج بزرگ ایرانیها!».
یک رسانهٔ حکومتی ضمن بیان گوشهیی از جهنم آخوندی و سوغات حاکمیت فقیه برای مردم ایران نوشت:
امروز ایران جامعهی است که «مادر برای پول، جگر گوشــه تازه به دنیا آمدهاش را ۳میلیون تومان میفروشــد تا بچههای دیگرش بتوانند گوشت و مواد غذایی بخورند یا مادر یا پدری فرزندش را جلوی ماشین میاندازد تا بتواند دیهای بگیرند و خرج روزمرهشان را بگذرانند. ما برای کارگران و بازنشستگان میتوانیم بگوییم یا زیر خط فقر هستند یا فقر مطلق و یا فقط زنده هستند. . ما در این مدت شاهد بودیم که مردم شهرستانها هر حیوانی را از گربه و کلاغ گرفته تا... میخوردند تا سیر شوند» (اقتصادپویا، رژیم ـ ۲ اردیبهشت۹۹).
سوختبری و کولبری حاصل فاصله طبقاتی و تبعیض
فاصله طبقاتی ۹۸درصدی درد مشترک عموم مردم ایران است، اما فاصله طبقاتی بهویژه در استانهای سیستان و بلوچستان و کردستان چند برابر سایر مناطق ایران است.
یک جامعهشناس حکومتی از ایجاد فاصله طبقاتی و تبعیض نهادینه در رژیم آخوندی گفت: «شما زندگی مردمان مناطق محروم مرزی ایران را با زندگی مردمان شمال شهر تهران مقایسه کنید چیزی حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰سال با یکدیگر فاصله دارند. این فاصله و تبعیض سببساز ایجاد شرایط نامساعد درباره زندگی مردم مرزنشین است... . ریشه این وضعیت از تبعیض شروع میشود، یعنی در جامعه برخی [بخوانید آخوندها و پاسدران] امتیازاتی دارند که بقیه از آن محروم هستند (روزنامه همدلی، رژیم ـ۱۰اسفند۹۹). .
همین کارشناس حکومتی در ریشهیابی پدیده کولبری و سوختبری گفت: «معتقدم وجود تبعیض و همچنین فقر اقتصادی تبدیل بهچیزی میشود که ما آن را سوختبر یا کولبر مینامیم که در سابقه تاریخی ایران به این شکل وجود نداشته است» (همان منبع).
اینفوگرافی جغرافیای سیاسی ـ اقتصادی سیستان و بلوچستان
استان سیستان و بلوچستان با وسعتی حدود ۱۸۷هزار و ۵۰۲ کیلومتر مربع و ۲۴شهرستان و ۹هزار روستا و آبادی است که ۶۵۰۰ روستای آن دارای سکنه هستند. استان سیستان و بلوچستان با ۲.۸ میلیون نفر جمعیت و با بیش از ۱۳۰۰کیلومتر مرز خاکی با افغانستان و پاکستان و ۳۱۰ کیلومتر مرز دریایی در سواحل دریای عمان در موقعیت بسیار حساس و مهمی قرار گرفته است.
خبرگزاری حکومتی مهر ۶بهمن۹۹ نوشت: «این استان بر روی کمربند فلز و معدنی جهان که از بالکان تا پاکستان ادامه دارد، قرار گرفته است و از ذخائر سرشاری از کرومیت، مس، منگنز، سرب و روی، قلع، تنگستن، طلا برخوردار است».
همچنین سیستان و بلوچستان دارای بیش از ۴۰۰هزار تن گارنت با عیار ۴۰درصد، ۱۰میلیون تن آندالوزیت، ۵میلیون تن فلدسپات، ۱۳۰هزار تن سیلیس و ۴۳هزار تن آنتیموان از جمله ظرفیتهای» میباشد (همان منبع). .
بندر موسوم به بهشتی چابهار حلقه واسط بین کشورهای جنوب شرق آسیا، آسیای میانه و افغانستان با ظرفیت ۸۳میلیون تن در سال۷۰ راهاندازی و در نهایت با طرح گسترش آن به ارزش ۵۰۰میلیون دلار بین ایران و هند در بهمنماه ۹۶ ثبت شده است» (خبرگزاری ایرانا، ۱۰فروردین۹۸). .
دست ناپاک سپاه پاسداران در غارت استان سیستان و بلوچستان
ورود قرارگاه ضدخاتمالانبیاء در دستاندازی به معادن و ثروت این استان سالهاست شروع شده و همچنان ادامه دارد. از جمله حضور پاسداران در اجرای طرحهای بدون مناقصه را در سراسر این استان میتوان دید:
- طرح انتقال آب از دریای عمان به شرق کشور از سال۹۷ برای سه استان خراسان جنوبی، خراسان رضوی و سیستان و بلوچستان. پیمانکار اصلی طرح قرارگاه خاتم است. [طرح ناتمام مانده است] (ایلنا ـ ۶ شهریور۹۹)
- اعلام آغاز عملیات اکتشافات معدن سرب و آهن مس، منگنز و کرومیت در استان سیستان و بلوچستان توسط قرارگاه خاتمالانبیاء (تسنیم-۸مرداد۹۹). .
- طرح ناکام ١٠ساله ـ در سال١٣٨٨ برنامه اجرای خط دوم انتقال آب چاهنیمه به زاهدان با تغییرات فنی در قطر لوله و ظرفیت خط از طریق فاینانس خارجی با سرمایهگذاری شرکت ساینو هیدرو چین بهمبلغ ١٢٠میلیون یورو ظرف سه سال در دستور قرار گرفت، در سال١٣٨٩ با دستور رئیس جمهور وقت فاینانس خارجی از دستور کار خارج شد و طرح با همان شرایط به قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا واگذار شد» نتیجه «اجرای طرح بنا به دلایل مختلف هنوز ناتمام مانده است» (شهروند۲۱مرداد۹۹). .
- طرح اربعین سپاه، تأمین اعتبارات استان برای انتقال و اسکان ۳۰هزار زوار اربعین پاکستانی از مرز میرجاوه به سیستان و بلوچستان (دویچه وله- آبان ۹۷).
محرومیتهای استان سیستان و بلوچستان
طرح غارتگرانه رزاق سپاه پاسداران
سپاه پاسداران در حالی که معادن غنی سرب و آهن مس، منگنز و کرومیت و طلا ی سیستان و بلوچستان را بهغارت برده است، آب را دزدیده و جهنمی از فقر و فلاکت برای مردم محروم سیستان و بلوچستان به ارمغان آورده، اینک از طریق طرح رزاق، بهدنبال کنترل کامل انتقال سوخت به پاکستان است. بر اساس این طرح برای ساکنان مرزنشین تا شعاع ۲۵ کیلومتر کارت صادر میشود.
طبق این طرح سپاه برای هر ۵خانوار یک کارت تردد مجاز صادر کرد که برای دریافت آن هم باید ۵میلیون تومان پرداخت کنند. هر یک از این خانوادهها بهنوبت میتوانند تنها یک بار در روز، برای فروش باری حاوی ۳هزار لیتر سوخت اقدام کنند، آن هم با این شرط که پس از فروش سوخت ارز دریافتی را تحویل پاسداران بدهند و ما به ازای آن کارمزد روزانه دریافت کنند.
سایت فارسی دویچه وله در ۱۰ اسفند۹۹ نوشت: «وقتی میزان نیاز روزانه پاکستان به گازوییل ورودی از ایران- یعنی «۵ میلیون لیتر» - را در نظر بگیریم، ابعاد اقتصادی موضوع، و اهمیت آن برای سپاه بیشتر روشن میشود!
جان ما به ازای نان
هنگامی که سوختبران در ۴اسفند۹۹ برابر پاسگاه سپاه پاسداران تجمع و اعتراض کردند، مورد حمله وحشیانه پاسداران جنایتکار قرار گرفتند و چندین نفر از آنها کشته و مجروح شدند.
روزنامه حکومتی شرق ۱۱اسفند۹۹در بررسی کشتار سراوان نوشت: «حوادث دوشنبه ۴ اسفند در شهرستان سراوان در ابعاد دیگری از موضوع قاچاق سوخت را نمایان کرد. بین قاچاق سوخت و سوختبری باید تمایز قائل بود؛ اولی نشانهای از فساد و ناکارآمدی در سطحی ملی و سوختبری نشانهای از فقر و تنگدستی و تلاش سخت عدهیی برای نان است... ... . . اگر روزی حداقل ۱۵میلیون لیتر سوخت در مرزهای شرقی قاچاق شود، در طول سال بیش از شش میلیارد دلار عایدی دارد که بخش عمدهیی از آن به جیب عدهیی قاچاقچی (و نه مردمان شریف مرزنشین) میرود، بیآن که جایی ثبت شود و حساب و کتابی صورت گیرد» (همان منبع). .
سرچشمههای قاچاق سوخت
در تابستان ۱۳۹۳ شرکت ملی نفت اعلام کرد که ۱۷۰میلیون دلار پول فروش محمولههای نفتی وزارت نفت را از نیروی انتظامی طلب دارد. «این طلب به موجب تحویل یک محموله نفتی (به ارزش ۱۸۵٫۲۴ میلیون دلار) است که سرتیپ پاسدار احمدیمقدم فرمانده وقت نیروی انتظامی از بازپرداخت بدهی خود به خزانه دولت، امتناع کرده است» (خبرگزاری الف رژیم- مهر۹۷).
در گزارش کمیسیون برنامه بودجه مجلس رژیم در۲۶فروردین ۹۷ آمده است: «پاسدار اسماعیل احمدیمقدم فرمانده نیروی انتظامی دو محموله نفت به ارزش ۲۴۰میلیون دلار از وزیر نفت رستم قاسمی تحویل گرفت و ۱۸۰میلیون دلار از این مبلغ را به خزانه واریز نکرد. همچنین نیروی انتظامی بابت یک محموله دوم که سال۹۲ تحویل گرفت بیش از ۶۰۰میلیارد تومان به شرکت ملی نفت بدهکار است».
یک پژوهشگر حکومتی در بررسی سرچشمه قاچاق سوخت در بلوچستان نوشت: «آیا میتوان قاچاق سوخت درون کشور را مدیریت نکرد و با ساماندهی روستاییان مرزی اقدام به مدیریت قاچاق سوخت کرد؟ آیا میتوان شاهد ورود هزاران تانکر و وانت سوخت قاچاق به منطقه بود و برای مدیریت آن کاری نکرد! اما همزمان انتظار داشت که میتوان با مدیریت مرزنشینان به مدیریت خروج سوخت از کشور پرداخت؟ دقت کنیم که مسأله اصلی سرچشمههای اصلی قاچاق سوخت در سطح ملی است نه سوختبری در سطحی محلی! (روزنامه شرق ـ ۱۱اسفند۹۹).
از چوببری تا... . پولبری
روزنامه حکومتی آرمان ۱۲اسفند۹۹ در مطلبی با عنوان «از سوختبران در شرق تا پولبران در مرکز» نوشت: «در شمال کشور با معضل «چوببری» که با افزایش قاچاق چوب، زمینه نابودی جنگلها فراهم شده است. در جنوب ما با معضل و آسیب» خاکبری «مواجهیم که خاک ایران زمینه ساخت جزایر مصنوعی در کشورهای عربی میشود. در شرق، سالهاست که با معضل» سوخت بری روبه رویم... در غرب کشور با معضل و مشکل کولبری مواجهیم، ... در مرکز کشور نیز آسیب و معضل» پولبری «وجود دارد و اختلاسگران مشغول اختلاس و دست بردن در جیب مردم هستند».
کپرهایی بر روی گنج و ثروت
سیستان و بلوچستان تازیانه فقر، محرومیت و بیکاری را از دو نظام شاه و شیخ بر شانههای خود حمل میکند؛ و کپرهای مردم بر روی گنجی از ثروت بنا شده است.
رئیس سازمان حکومتی موسوم به جهاد کشاورزی سیستان و بلوچستان گفت: «خشکسالی ۷۲۶میلیارد تومان به کشاورزان و دامپروران منطقه سیستان (شامل شهرستانهای زابل، زهک، هیرمند، نیمروز و هامون) در سال زراعی ۹۶ـ ۹۷خسارت وارد کرد» (ایرنا- ۱۱فروردین۹۸).
سایت عصر ایران در ۲۷مرداد۹۹ نوشت: «همچنین مطابق آمارهای رسمی نزدیک به چهل درصد از روستاهای سیستان و بلوچستان از دسترسی به نعمت آب شرب و شبکههای آبرسانی فعال محروم هستند و نیاز آبی خود را از طریق آب غیربهداشتی هوتک ها و رودخانههای همجوار روستا تأمین میکنند».
ارتش گرسنگان بمب ساعتی آماده انفجار
قیام سراوان در تداوم قیام آبان ۹۸ نشان داد که انباشتی از آتشفشان ارتش ۶۰ میلیونی گرسنگان و حاشیهنشینان در زیر پوست تمام شهرهای ایران در کمین است. جامعه همچون «بمبی ساعت شمار» منتظر جرقهای برای انفجار است.
روزنامه حکومتی جهان صنعت در ۱۰ اسفند۹۹ در وحشت از قیام گرسنگان نوشت: «دامنه پیامدهای انفجار این بمب ساعت شمار دوست و دشمن نمیشناسد و اگر در نتیجه سهلانگاری زمامداران کشور و دستکم گرفتن این خطر بالقوه و مهیب و غفلتورزی آنها در کاهش اساسی فاصله طبقاتی موجود در جامعه روزی این بمب ساعتی منفجر شود، بهقول خواجه شیراز دیگر نه از تاکشان خواهد ماند و نه از تاک نشان».
هر چند توحشی که در سراوان شاهد بودیم یادآور به رگبار بستن مردم در نیزارهای ماهشهر در آبان۹۸ میباشد، اما قیام سراوان نشان داد که ایران آبستن حوادثی از آتشفشان خاموش ناپذیر ارتش گرسنگان است. این قیامی که بهگفته استاندار جنایتکار سیستان و بلوچستان «خشک وتر، اصولگرا و اصلاحطلب و مسئولان همه با هم میسوزاند».
آری، سراوان تنها نیست. خون و خشم کولبران و سوختبران محروم همراه با خیزش جوانان و کانونهای شورشی، شعلههای قیام را تا نابودی تمامیت نظام جهل و جنایت ولایت فقیه و زدودن آنها از خاک پاک ایرانزمین هر چه برافروختهتر نگاه خواهد داشت.