«ایستادن زیاد کمردرد و پادرد میآورد»! این مضمون حرف روحانی بود که روز ۴شهریور ۹۸ در ریشخند به خط پاسداران و تبلیغات مقاومتی باند خامنهای به خبرنگاران گفت. حرفی که البته فراتر از تمسخر خط سیاسی پاسداران در سیاست خارجی رژیم، به نشانهای در جهت آمادگی رژیم برای مذاکره با آمریکا تعبیر شد.
روحانی در جلسه ۴شهریور دولتش گفت: «ما الآن در یک شرایطی قرار گرفتیم که شما میدانید که یک سال است شدیدترین تحریم را بر ما وارد کردند... بله ما دشمن داریم قبول است دشمن به من به ما به ملت ما دارد فشار میآورد قبول است اما حالا ما باید اینجا بنشینیم و بگوییم که ما میایستیم خب خیلی خب میایستیم برای چی میایستیم؟... میایستیم تا به منافعمان برسیم میایستیم تا به امنیت برسیم میایستیم تا به عظمت برسیم والا ایستادن که خب آدم که پایش درد بگیرد هم کمرش درد میگیرد خاصیت نداره ایستادن جایی باید آدم بایستد که منافع دارد...».
فوران پیامدهای باندی سخنان ظریف
کمی بعد پیامدهای آن موضعگیری بهصورت موجی از بحران به درون رژیم سرریز کرد. یکی از امواج این بحران این بود که مگر خامنهای نگفته مذاکره سم مهلک است؟ و مگر خود روحانی مدتی قبل خطاب به آمریکا نگفته بود کشورها مگر دیوانهاند با شما مذاکره کنند؟
دامنه این سؤالها تا یافتن نقش شخص خامنهای در جریان این مذاکرهجویی گسترش یافت و به یکی از موضوعات مطرح در واکنشهای مقامات و مهرههای هر دو باند حاکم تبدیل شد. از آن نقطه به بعد همه بهدنبال خامنهای هستند. گوئیا که ولیفقیه ارتجاع باز در یک نقطه سرفصلی دیگر برای نظامش گم شده و امور در تعادل ناشی از دعواهای جناحی پیش میرود!
تفسیر کردن آدم زنده!
خفقان خامنهای و دوگانهگویی روحانی، موجی از حمله و هجوم مهرهها و خرمهرههای نظام به یکدیگر را موجب شد. البته خامنهای شخصا در میدان نیست ولی ریزهخواران باند خامنهای جملات پیشینش را بلغور میکنند و با چماق آن به جنگ باند رقیب میروند!
افقهی، یک کارشناس حکومتی، روز ۵شهریور گفت: «مقام رهبری اصل مذاکره با آمریکا را سم میدانند و مذاکره با این دولت آمریکا را نیز سم مضاعف اعلام کردند. آیا در مقابل این حکم آن هم درباره چنین مسأله خطرناکی(یعنی مذاکره با آمریکا) حق اجتهاد وجود دارد»؟
در حالیکه افقهی، آخوند روحانی را زیر ضرب میگیرد که به چه حق پا در نعلین نداشته اجتهاد خامنهای کرده است، حسین شریعتمداری فرجام سیاه برجام را توی سر روحانی کوبیده و میگوید: «مذاکره شما در صورت انجام، از یکسو خسارت و فاجعه دیگری نظیر برجام را به (نظام) تحمیل میکند»!
قیام را هم در نظر داشته باشید!!
و همزمان یک کارشناس دیگر حکومتی به نام علی بیگدلی، روز ۵شهریور خطاب به تمامی نظام هشدار میدهد که موضوع فراتر از شخص روحانی، خطر سوزانی است که تمامیت نظام را فراگرفته. یعنی خطر انفجار اجتماعی که روحانی به اذن خامنهای بهخاطر این خطر از هول حلیم مذاکره در دیگ بیچارگی افتاده است.
علی بیگدلی میگوید: «صحبتهای روحانی نشان میدهد که نظام صبر مقاومتیاش رو بهپایان است؛ چرا که شرایط برای مردم بسیار سخت شده و دیگر نمیتوان به این وضعیت ادامه داد. مسئولان کشور میدانند که با فرارسیدن ماه مهر و پایان تعطیلات تابستانی بهدلیل بالارفتن هزینههای مردم، ممکن است نارضایتیهای اجتماعی رو به فزونی گذارد و در قالب اعتراضات اجتماعی خود را نمایان کند. در نتیجه برای حل مشکلات کشور نیاز به تعامل در زمینه توافق هستهای است. از اینرو بهنظر میرسد دولت رایزنیهایی را هم با مقام رهبری داشته و تلاش میکند از حوادث احتمالی آینده در ایران جلوگیری کند».
شلوغبازی بچهها و بلاتکلیفی سران
در چنین وضعیت آشفتهای که نخودیهای نظام به سر و کول همدیگر میزنند، هم خامنهای که تا این نقطه در سکوت محض است و هم روحانی که هر روز حرفی زده و چند ساعت بعد «دنده معکوس» میکشد، نمیدانند چه خاک سیاهی باید بر سر نظامشان بریزند.
البته سکوت معنیدار خامنهای و دوگانهگوییهای پیدرپی روحانی در این زمینه مطلقا عجیب نیست. چرا که در وضعیت بنبست کنونی، در شرایطی که بحران «بیراهحلی» در برابر بحرانهای مرگباری که نظام را احاطه کرده، گریبانشان را گرفته است، چه راه و مسیری برای خروج متصور است؟