خاوران آرامستانی فراموش در جنوب شرق تهران بود، دیری نپایید با پیگیری و دادخواهی خانوادهٔ قتلعامشدگان، به ادبیات سیاسی ایران راه یافت و در قامت یک کلیدواژهای جای خود را در جنبش دادخواهی قتلعام۶۷ بازیافت.
در سومین روز گردهمایی جهانی ایران آزاد، خاوران بار دیگر نگاهها را متوجه خود کرد. کسی تصور نمیکرد مقاومت ایران با صرف هزاران ساعت کار متکاثف، خاوران را با نمادهایی زیبا و شقایقکاری در زمینی وسیع بازسازی کند و در معرض تماشای جهانیان قرار دهد.
این حرکت نمادین، تأثیرگذارترین آکت اشرف۳ در گردهمایی جهانی ایران آزاد بود. خانم مریم رجوی بهنمایندگی از تمام دادخواهان به ملاقات زیباترین فرزندان آفتاب و خاک در دشتی از شقایقان شتافت. تعبیر درست این است که بگوییم او مردم ایران و جوانان شورشی را با خود به دیدار قهرمانان تاریخ معاصر ایران برد. همان جوانانی که با چشمگشودن به تراژدی قتلعام۶۷ شیفتهٔ راه و منش آن قهرمانان میشوند و پرسشگری میآغازند؛ پرسسشهایی که در سخنرانی خانم مریم رجوی در سومین روز گردهمایی نیز طنین یافت و پاسخش چنین بود.
«حالا به نسل جوان و شورشگری پاسخ میدهم که میپرسند، حکایت آن ۳۰هزار زن و مرد شجاعی که بهجرم سر موضعبودن بر سر دار رفتند، چه بود؟ داستان جنبش سر موضعیها که تاریخ این چهار دهه را ساختهاند چیست؟
داستاناش این است که چون راه آزادی ایران، جز با فدا و قربانی هموار نمیشود، مجاهدین نسل اندر نسل گفتهاند و میگویند: بفرمایید این تمام زندگی و خانمان و هستی ما».
بنابراین خاوران تابلویی از وفای تمام قد به پیمان است؛ باختن جان و خانمان به پای فرشتهٔ خجستهٔ آزادی.
خاوران، یادمانی برای میراثی غمآور و اسف خوردن برای از دستدادنها نیست، خاوران دارایی مردم ایران در مصاف با هیولای زندگیخوار ارتجاع و استبداد است.
خاوران موزهٔ شرافت و زیبایی است؛
خاوران، وجدان ناخاموش ایران در استیلای عمامهداران؛
خاوران، طنین صدای گلسرخ در حافظهٔ ایران؛
خاوران، زادگاه و تپشگاه جنبش دادخواهی با ریشههایی در سراسر ایران؛
خاوران، زیارتگاه آزادی؛
خاوران، هولوکاست ایران در فاشیسم دینی؛
خانم مریم رجوی در حرکتی نمادین با برافروختن مشعل خاوران، این آتش نامیرا را دوباره برافروخت.
در این گردهمایی، خاوران با اشرف، اشرف با خاوران و هر دو با ایران پیوند خوردند. حال، جنبش دادخواهی قتلعام ۶۷ شانه به شانهٔ جنبش سرنگونی پیش میرود.
اگر خامنهای با رئیسی و اژهای در برابر مردم ایران صف بسته است تا خود و ولایت باطلش را از واژگونی نجات دهد، اشرف با خاوران و خاوران با اشرف درآمیخته است تا با جوانان شورشی در داخل ایران، لشگری گران از دادخواهان برانگیزد و قاتلان را از اریکهٔ سلطنت دینی به زیر کشد.
...
خاوران اکنون دادخواهی آغازیده است.
«تا این خاک، این خاک خونی، خونین است
قطره در دریا گم نخواهد بود
و ما در جستجوی شما
فراموش نخواهیم کرد چهرههای قاتلان را»