مدتی است در ایران این شعار طنینافکن شده:
«دشمن ما همین جاست...»
شاید هیچ شعار دیگری نتواند به این خوبی بیانگر طرد نظام ولایت فقیه از سوی مردم ایران باشد.
در این ۴۰سال بر مردم و کشور ما چه رفت؟
این حکومت مرتجع نتیجه انقلاب و اعتماد مردم ایران را ربود، مسیر آزادی را به دیکتاتوری مذهبی تغییر جهت داد و سنتها و فرهنگ و آیین مردم ایران را قربانی امیال شوم خود نمود.
دانشگاهها را با حربه انقلاب فرهنگی بست، هنرمندان و نویسندگان را یا روانه زندان کرد و یا بهطور مشکوکی قربانی قتلهای زنجیرهای نمود.
بیعدالتی و نابرابری و تبعیض سازمانیافته را بر مبنای مذهب و جنسیت در تمام ساختار کشور بنا کرد.
پاسخ کوچکترین مخالفتی را با طناب دار و تختهای شکنجه و جوخههای مرگ داد.
آزادی را در همه ابعاد آن یعنی قلم، بیان، اندیشه، انتخاب، عقیده و امکان اجتماع آزاد ممنوع کرد.
هوا، آب و خاک کشور را که تجسم ماهیت فیزیکی ایران است، تخریب کرد و با یورشی سیریناپذیر، املاک و مستغلات خصوصی مردم را دزدید و به یغما برد.
کسبوکارهای عمده ایرانیان را تصاحب کرد و درآمد حاصل از منابع طبیعی ایران را به تاراج برد.
این نظام چپاولگر با ثروتی که از چپاول داراییهای مردم ایران به دست آورده بود به گسترش ترور و ویرانی در تمام منطقه و ایجاد ناامنی و بیثباتی در جهان دست زد.
سازمانهای شبهنظامی را تأسیس کرد تا در قالب گروههای نیابتی، کشورهای همسایه را بیثبات کنند.
با برنامه اتمی و رویآوردن مشکوک به سلاح کشتار جمعی جهان را تهدید کرد.
جنگهای منطقهای-فرقهای و حزبی به راه انداخت و در تداوم آن صدها هزار مسلمان را به کشتن داد و میلیونها نفر دیگر را آواره ساخت.
به گروههای تروریستی مانند حزبالله و حوثیها در جهت جنگافروزی سوخترسانی نمود.
در کشتار بیدفاعان سوری و عراقی و یمنی دست به دخالت مستقیم زد.
و در یک کلام سرکوب، خفقان، چپاول و صدور تروریسم را بهعنوان ابزار اصلی حفظ بقای خود، طی ۴دهه بکار گرفت.
ایران، اینچنین بعد ار انقلاب سال ۱۹۷۹، قربانی شد.
اینچنین، به قتلگاه برده شد و اینچنین، بازیچه دست ستمگرانی شد که نه از دین و اسلام بویی برده بودند، نه از انسانیت.
آنها آمده بودند تا تنها، حاکمیت ارتجاعی خود را به کرسی بنشانند و برای بقای آن، تا هر کجا که نیاز است، جنایت و شقاوت کنند و داغ کنند و بکشند و بمیرانند.
آن چشمان ذوقزده بر افقهای دور که در ۲۲بهمنماه، آزادی را در چشمانداز جستجو میکرد، اینچنین به اشک غمبار و اعتماد پرپرشدهٔ یک خلق، بدل شد.
اما در مقابل تمام این جنایتها و سیاهیها، ایران و ایرانی، سرش به چیزی بلند است که در تاریخ، کمنظیر است. به جوانان، به زنان و به مردانی که در برابر دیو ستم، سر خم نکردند.
انتخاب کردند که بایستند و مقاومت کنند.
انتخاب کردند که در برابر سایهٔ شوم و نحس خمینی و دار و دستهاش، پرچمی سرخ بر دست بگیرند و تا رسیدن به آزادی، آن را شهربهشهر، کوچهبهکوچه و سنگر بهسنگربرافراشته نگاه دارند تا به قله پیروزی؛
آنچه که طنین انقلابی دیگر را نوید میدهد...
طنین انقلاب
این روزها طنین انقلاب از هر سو به گوش میرسد از کوچه و خیابانها گرفته تا بنرهای در حال آتش عکس خامنهای. از آتش زدن بسیج و پاسگاههای سرکوب تا نهادهای غارتگر حکومتی.
و امروز هدف مردم و مقاومت ایران سرنگونی تمامیت این رژیم است. هدف آزادی، دموکراسی و حاکمیت جمهور مردم است.
خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران، در قسمتی از پیامشان به تظاهرات ایرانیان در پاریس در تاریخ ۹فوریه ۲۰۱۹ با یک سؤال تاریخی، مماشات با آخوندها را به چالش کشیدند:
«از کسانی که هنوز در سیاست فرسوده مماشات با آخوندها درجا میزنند میپرسیم: چرا میخواهید رنج و خون مردم ایران و ملتهای منطقه ادامه پیدا کند؟ آیا کافی نیست؟ راستی چه اتفاقی باید بیفتد که از تروریسم وحشی آخوندها که در ماههای اخیر باز هم در قلب اروپا و آمریکا نمایان شد درس بگیرید»؟
حقیقت این است که کشتی بزرگ مقاومت و مردم ایران، بادبانها را برافراشته و در حال یک پیشروی عظیم است. انقلاب بهمنماه، در ایستادگی تکتک رزمندگان آزادی بر سر عهد و پیمانهایشان، در شعارهای تکتک هموطنانمان در نفی دیکتاتوری آخوندی در خیابانهای ایران، در اشکها و دعاهای مادران و پدران داغدیده و در رشادت و استواری زندانیان سراسر ایران، خود را به بهترین وجه بارز کرده و دیکتاتوری آخوندی را به لبهٔ پرتگاه رسانده است.
آنچه که در آیندهای تابناک و نه چندان دور به ثمره نهایی خود خواهد رسید و انقلاب حقیقی ایران را بسا زیباتر و پرشکوهتر از ۱۹۷۹ رقم خواهد زد.
این، آن یقین پیروزی است که در دل و ضمیر هر ایرانی حک شده و خون هزارانهزار شهید راه آزادی، گواه آن است.