سانحهٔ اتوبوس واحد علوم و تحقیق دانشگاه آزاد تهران که به جانباختن دلخراش ۱۰دانشجو و راننده این اتوبوس منجر شد، بار دیگر وجدان جامعه را متأثر و مردم را خشمگین کرده و یک بار دیگر پوسیدگی رژیم و همهٔ ساختارهای آن را که نتیجهاش در معرض خطر قرار گرفتن مستمر جان همهٔ آحاد مردم ایران است را در معرض دید همگان قرار داده است. خشم و برانگیختگی عموم مردم رژیم را سرآسیمه کرده و مجبور به اقدامات نمایشی برای ابراز همدردی نموده است. از سوی دیگر این واقعه موجب تشدید جنگ میان دو باند حاکم شده و باند اصلاحطلب میکوشد از این قضیه به نفع خود بهرهبرداری کند.
آیا این واقعه قابل اجتناب بود؟
چرا این حادثه که بهقول روحانی که گفت «خب حادثه پیش میآد» این طور موجب سرآسیمگی رژیم شده است؟
علت واقعی این حادثه و این قبیل حوادث چیست؟
علل این حادثه مشخص؟
عوامل متعددی در بروز این حادثه نقش داشت که هر کدام به تنهایی برای بروز فجایعی از این قبیل کافی است و چنانچه جلوی یکی از این علل هم گرفته میشد، این حادثه پیش نمیآمد.
اولین علت اینکه: این واحد دانشگاهی در کوه و کمر بنا شده که اصلاً مناسب این کار نیست و این موضوع از اول هم روشن بوده است.
دومین علت، جادهای است که در این منطقه تپهماهوری کشیده شده که فاقد استانداردهای مهندسی است. جادهای با شیبها و پیچهای غیرمهندسی و فاقد حفاظ و گارد ریل.
سومین علت، اتوبوس است که کاملاً فرسوده و مستهلک بوده، کما اینکه علت اصلی سانحه هم ناشی از همین نکته و بریدن ترمز اتوبوس بوده است.
چهارمین علت اینکه هیچگونه نظارتی بر کار پیمانکاری که کار حملونقل را به عهده داشته، وجود نداشته و اتوبوس فاقد مجوز و برگهٔ معاینه فنی بوده است. دانشجویان مرتب نسبت به وضعیت حملونقل این واحد هشدار داده بودند.
اینها مهمترین علل بود اما عوامل حادثه بیش از اینهاست.
علت سراسیمگی رژیم چیست؟
در مورد این حادثه فاجعهبار روحانی با خونسردی گفت: «حادثه به هر حال پیش میاد»! این حرف با آن سراسیمگی رژیم متناقض است که بلافاصله نیروهای سرکوبگر گارد را به دانشگاه اعزام میکند و دانشگاه را به اشغال پاسداران وحشیاش درمیآورد!
البته روشن است که رژیم بهشدت سراسیمه است. نشانهاش هم اینکه از نوک هرم حاکمیت یعنی از خامنهای و سران سهقوه گرفته تا پاسدار محسن رضایی و اعضای مجلس و دستگاه تبلیغاتی رژیم و دیگران همگی به میدان اظهارنظر شتافتند، تسلیت گفتند و اشک تمساح ریختند و دستور رسیدگی دادند و ظاهراً تعدادی از عوامل فرعی را هم اخراج کردند یا گرفتند و قول دادند که همه را هم محکوم میکنند و...
البته روشن است چرا این کارها را میکنند! مردم ایران از یک هفته پیش یعنی پس از آتشسوزی در دبستان دخترانه در زاهدان و سوختن زنده زنده ۵دخترک معصوم، اکنون که با این واقعه و قربانی شدن ۱۰دانشجو، آن هم در محوطه داخل دانشگاه مواجه میشوند، بهشدت خشمگین و برانگیخته میشوند، چرا که با آگاهی عمیقی که نسبت به این رژیم دارند، نیک میدانند که مسبب اصلی این فجایع، رژیم غارتگر و عقبماندهای است که جز غارت و چپاول و حفظ حاکمیت خودش به هر قیمت، به هیچ چیز دیگری فکر نمیکند و جان و سرنوشت مردم، کمترین ارزش و بهایی برایش ندارد.
طبیعی است که رژیم بهشدت نگران باشد چرا که هر واقعهای از این قبیل در این فضای بهشدت ملتهب، میتواند کل جامعه را به انفجار بکشاند. این حرف روحانی که حادثه به هر حال پیش میآید، چیزی است که این رژیم میخواهد به مردم القا کند، اما مردم ایران آگاهتر از این حرفها هستند و از قضا با این حرفها بیشازپیش خشمگین و برانگیخته میشوند.
تفاوت ایران با دیگر نقاط جهان چیست؟
در یک نگاه منصفانه باید گفت به هر حال حادثه در هر جای جهان ممکن است اتفاق بیفتد، اما چگونه است که در ایران، حوادث باعث انفجار اجتماعی شوند؟
پاسخ البته روشن است: در ایران هم اگر فقط همین یک حادثه بود، شاید طبیعی مینمود!
اما در ایران تحت حاکمیت آخوندها تصادف بهمعنی رخدادی غیرقابل پیشگیری نیست. زیرا چنین حوادثی در ایران با غارت و چپاول سیستماتیک و گستردهای که در این رژیم جریان دارد، ربط مستقیم دارد!
در این نظام، مردم در سراسر کشور در برابر حوادث، چه حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله و چه حوادث مصنوعی بشر بهکلی بیدفاع و بهشدت آسیبپذیرند، بهقول رسانههای رژیم، گویی تمام عوامل آماده شده که جان مردم را بگیرد یا آنها را از هستی ساقط کند؛ علاوه بر سرکوب گسترده و اختناقی که امنیت را از مردم گرفته، مردم در هیچ جا، هیچ امنیت جانی هم ندارند! نه خودشان در خانه و محل کار و نه بچهها و فرزندانشان در مدرسه و دانشگاه.
دانشگاه آزاد، در واقع یک مؤسسه پولسازی است اما تحت عنوان دانشگاه! دانشگاهی که از فرزندان مردم ایران سالی چندین میلیون بهعنوان شهریه میگیرد، ۳۰۰هزار میلیارد تومان(که البته مربوط به ۲سال پیش است و اکنون حتماً بیشتر شده) ثروت آن است، اما همین دانشگاه، دانشجویانش را با یک اتوبوس اسقاطی جابهجا میکند.
همه جا همین طور است
در زلزلهٔ کرمانشاه که در ۲۱آبان سال ۹۶ اتفاق افتاد، صدها تن از هموطنان ما جان خویش را از دست دادند، دهها هزار خانواده، خانه و کاشانهشان از بین رفت و پس از گذشت یک سال در این سوز سرما، اکثر آنها کماکان در گل و لای و برف و بوران در چادر یا در کانکسهای حلبی و مقوایی روزگار میگذرانند. در حالی که در کشورهای دیگر، تلفات زلزلههایی به مراتب شدیدتر انگشتشمار است و خانه و کاشانه مردم هم به سرعت حل و فصل میشود. کما اینکه همین رژیم ویرانههای بیروت را در چند ماه ساخت و به تروریستهای حزبالله تحویل داد!
در ۱۶دی ۹۶ کشتی نفتکش سانچی آتش گرفت و غرق شد و تمام ۲۲سرنشین آن سوختند و به قعر دریا رفتند.
در ۲۹بهمن ۹۶ هواپیمای مسافربری تهران یاسوج که بر اساس استانداردهای بینالمللی، نباید پرواز میکرد، پرواز کرد و سقوط کرد و کلیه ۶۵سرنشین آنهم کشته شدند.
در ۱۳اردیبهشت ۱۳۹۶، معدن زغالسنگ در آزادشهر منفجر شد و ۴۳تن از کارگران معدن جان خودشان را از دست دادند.
علاوه بر این ایران بهلحاظ تعداد تصادفات رانندگی نسبت به جمعیت خودش در جهان رکوردار است.
در سال ۹۶ به گواهی سازمان پزشکی قانونی کشور، بیش از ۱۶هزار نفر در حوادث رانندگی کشته شدهاند که این تعداد نسبت به سال قبل از آن ۱.۷درصد افزایش داشته است.
در سوانح هوایی و سقوط هواپیما هم همین ور است. چرا اینطور است؟ هر کدام از این وقایع را که بررسی کنید میبینید که همهٔ آنها قابل اجتناب هستند، اما بهدلیل اینکه این رژیم غارتگر، زیرساختهای کشور را نابود یا بهشدت فرسوده کرده، مانند جادهها که ظرفیت و کشش این تعداد خودرو را ندارند یا بهعلت فقر شدیدی که بر مردم حاکم کرده که مردم، حتی در شهرها قادر نیستند مسکن مناسبی برای خود تهیه کنند.
یا رانندگان زحمتکش ناچارند بیش از ۱۲ساعت پشت فرمان بنشینند تا بتوانند چرخ زندگیشان را بچرخانند.
در واقعهٔ آتشگرفتن و فروریختن ساختمان پلاسکو که در دیماه ۹۵ در تهران اتفاق افتاد، روزنامههای رژیم نوشتند: پلاسکو نمادی از رژیم است. رژیمی که بنیادهایش پوسیده و فروریخته است.
حادثه و فروپاشی!
این واقعیت را ۲روز پیش فائزه هاشمی دختر رفسنجانی نیز طی مصاحبهای به صراحت بیان کرد و در جواب خبرنگار که پرسید: «در میان نخبگان سیاسی کشور نوعی نگرانی ناشی از فروپاشی مشاهده میشود، از دیدگاه شما این فروپاشی تا چه اندازه جدی است»؟
پاسخ داد: «از دیدگاه من فروپاشی محتوایی اتفاق افتاده است و تنها فروپاشی ظاهری و فیزیکی اتفاق نیفتاده است و خیلی احتمال میدهم که این اتفاق بیافتد».
در چنین شرایطی هر واقعه و حادثهای مانند واقعه دانشگاه آزاد میتواند بهمثابه آخرین قطرهای باشد که کاسه صبر مردم را لبریز کند.
سراسیمگی رژیم هم به همین علت است چرا که این واقعیت را خود بهروشنی میداند و لمس میکند و میداند که از قیام دیماه ۹۶ به بعد، چیزی در جامعه ایران ورق خورده و رژیم در تعادلقوا و در جنگ خود با مردم ایران در نقطهٔ پایینتری قرار گرفته است.
رژیم خود بهتر از هر کس دیگری میداند که چه کاشته و چه درو خواهد کرد؟! و درست به همین علت است که با یک حادثه ساده رانندگی همچنین بازتابهایی از خود صادر میکند!