باشو غریبه کوچک، داستانی متفاوت از جنگ ضدمیهنی بود که در خاطرات ایرانیان جای خاصی دارد. اینک البته «باشو»ها و خاطرات بیشماری از این دست، در چرخه بیرحم زندگی تحت سلطه دیکتاتوری به فراموشی سپرده شدهاند اما مهاجرت همچنان به قوت خود باقی است و داستان مهاجرت از جنگ و ناامنی، جای خود را به مهاجرت از بیآبی و ناامنی شغلی و اجتماعی داده است!
مناطقی که هنوز اندکی آب برای کشاورزی دارند، کمکم باید آماده پذیرایی از «باشو»های بیشماری باشند که از نه یک استان، بلکه از چند استان متفاوت در راه هستند!
آخوندها با فروش آب مملکت و سیاستهای ویرانگرشان، ساکنان بسیاری استانها را همچون «جویندگان طلا»ی فیلم چارلی چاپلین، روانه یافتن «آب» در چهارسوی ایران کردهاند.
جویندگان آب!
بیشتر بخوانید:
بحران بزرگ مهاجرت داخل کشوری
چندی پیش عیسی کلانتری، مشاور معاوناول رئیسجمهوری در امور آب، کشاورزی و محیطزیست، گفته بود اگر بحران آب به همینگونه ادامه پیدا کند حدود ۷۰درصد ایرانیان یعنی جمعیتی معادل ۵۰میلیون نفر برای زنده ماندن مجبور به مهاجرت هستند.(آفتاب نیوز ۲۶تیر ۹۷)
و اینک برخی رسانههای حکومتی جستهوگریخته خبرهایی درباره مهاجرت ساکنان مناطق «بیآب» کشور به خطه شمالی و آبخیز بهویژه مازندران منتشر میکنند. بر اساس خبرهای منتشر شده، بیشتر مهاجران را کشاورزان استانهای مرکزی و جنوبی تشکیل میدهند که سرزمینهایشان بهعلت سیاستهای خائنانه و چپاولگرانه حاکمیت آخوندها و پاسداران به بیابان تبدیل شده است و امکان کشت و زرع در آن مناطق دیگر وجود ندارد.
سالانه بیشتر از یک میلیون ایرانی در داخل کشور ناگزیز از مهاجرت میشوند
نگاهی به آمار و اطلاعات حکومتی مهاجرت
طبق خبر بالا، موج کنونی مهاجرت داخل کشوری ایرانیان، بهدلیل نبود آب کشاورزی و بایر شدن مزارعشان است. اما مهاجرت داخل کشوری در ایران، سابقه و ابعاد دیگری دارد که کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند.
بنا به اطلاعاتی که مرکز آمار ایران(معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری) بر اساس نتایج سرشماری عمومی ۱۳۹۰ منتشر کرده است، طی سالهای ۸۵ تا ۹۰ بیشتر از ۵میلیون و ۵۰۰هزار نفر در داخل کشور مهاجرت کردهاند.(همین منبع ص ۱۵)
به این ترتیب سالانه بیشتر از یک میلیون ایرانی در وطن خود آواره میشوند.
از این تعداد، بیش از ۷۷درصدشان مهاجران شهری و بیشتر از ۲۲درصدشان مهاجران روستایی بودهاند. از تعداد کل مهاجران یادشده بر اساس اطلاعات منتشره همین سند، بیش از ۹۳درصد مهاجرتکنندگان به شهرهای دیگر وارد شدهاند و تنها ۵/۵درصدشان به روستاهای دیگر رفتهاند.(اهمیت این نحوه توزیع مهاجران در ادامه این مقاله روشن میشود)
بیشترین تعداد مهاجران از استانهای خراسان رضوی، خوزستان، کرمانشاه، لرستان، سیستان و بلوچستان و فارس خارج شدهاند.
این مهاجرتکنندکان اساساً به تهران، استان البرز(کرج)، اصفهان، گیلان، یزد و مازندران وارد شدهاند.
پس از متروکه شدن روستاها، اینک بیشترین تعداد مهاجران را ساکنان شهرها تشکیل میدهند
علت مهاجرتهای داخل کشوری چیست؟
کارشناسان داخلی، مهمترین علل مهاجرتهای داخل کشوری را به این شرح برشمردهاند:
- وجود نابرابریهای ناحیهای و منطقهای
- توزیع نابرابر فرصتها و امکانات شغلی و تحصیلی
- فاصله بین شهر و روستا
- نابرابری شهرهای بزرگ و کوچک
- تفاوت سطح درآمد و رفاه بین مناطق مختلف(منبع: فصلنامه توسعه محلی دوره هشتم شماره ۲ نیمسال دوم ۱۳۹۵)
همین فصلنامه اضافه میکند: مهاجرت، یک رفتار تصادفی نیست، بلکه پاسخی برای رفع محرومیتها محسوب میشود...وقتی فرد نتواند به اهداف خود در «مبدأء یعنی محل سکونتش» دست یابد و احساس کند که منابع لازم برای رفع محرومیتهایش در جایی دیگر(مقصد مهاجرت) وجود دارد، در آن صورت مهاجرت اتفاق میافتد.
همین منبع میگوید: از میان ۳۳۶شهرستان کشور، ۷۷شهرستان در گروه نسبتاً محروم و محروم قرار دارند. اغلب مناطق محروم و توسعهنیافته در قسمت جنوبشرق کشور متمرکزند.
۹۳/۵درصد مهاجرتکنندگان داخل کشوری به شهرهای دیگر میروند
کمی عقبتر برویم، پیشینه مهاجرت داخلی
فصلنامه مطالعات شهری شماره ۶ بهار۹۲ درباره مهاجرت در دوران پهلوی نوشته است: «مسأله مهاجرت به مفهوم امروزی آن از دوره (رضاشاه) در ایران روند فزاینده خود را آغاز کرد. این دوران مصادف شد با رشد و گسترش(ناقص) روابط سرمایهداری و... همگام با افزایش نقش نفت در اقتصاد سیاسی ایران، تغییر الگوی مصرف، یکپارچگی بازار... بهرهکشی، وابستگی کشاورزان به پول و... بیشترین روند جابهجایی جمعیت کشور آغاز شد... با اشغال ایران به دست متفقین، زمینههای مهاجرت از روستا به شهر تقویت شد... با اینهمه نرخ مهاجرت روستایی طی سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۱ تنها یکونیم درصد بود(یعنی سالانه حدود ۱۵۳هزار نفر از موطن خود به شهرهای دیگر مهاجرت میکردند)... انجام اصلاحات ارضی دهه ۱۳۴۰ و... گسترش سریع شهرهای کوچک و بزرگ و گسترش بوروکراسی دولتی، مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ را در پی داشت و این فرآیند در چند دهه اخیر و پس از انقلاب... نیز ادامه یافت.
همین منبع میافزاید: «افزایش جمعی شهری کشور از ۳۱ و ۴دهم درصد در سال ۱۳۳۵ به میزان ۷۱ و ۳دهم درصد در سال ۱۳۹۰ نشاندهنده تغییر پراکندگی جمعیتی ایران در شهر و روستا است». همین فصلنامه در ادامه مینویسد: «در همان بازه زمانی از ۱۳۳۵ تا ۱۳۹۰ جمعیت روستایی کشور از ۶۸ و ۶دهم درصد به ۲۸ و ۷دهم درصد کاهش یافته است! که نشاندهنده نتایج فاجعهبار اصلاحات ارضی شاه است».
آمار یک دهه نشان میدهد مهاجرت شهربهشهر بیش از ۳برابر مهاجرت روستا به شهر و بیش از ۶برابر مهاجرت روستابهروستا است
از «دروازه تمدن بزرگ» تا «امالقرای آخوندی»
«هنگامی که کشور در آستانه «دروازههای تمدن بزرگ» قرار داشت، سهم کل تولیدات صنعتی(شامل تولیدات دستی روستایی و سنتی) در تولید ناخالص داخلی غیرنفتی ۲۰درصد بود در حالی که سهم خدمات ۵۶درصد بود». (همایون کاتو زیان همان منبع)
نزدیک به ۴دهه پس از سقوط دیکتاتوری سلطنتی و روی کار آمدن دیکتاتوری آخوندی کماکان اعداد، همان تابلوی قبلی را نشان میدهند: «تولید ناخالص داخلی غیرنفتی ۱۳درصد (ایرنا ۲۶اردیبهشت ۹۶) و سهم خدمات حدود ۵۰درصد است». (ایسنا ۲۸خرداد ۹۷).
فروپاشی تولید داخلی و تمرکز خدمات در شهرها، روند فروپاشی بافت روستایی کشور را از نقطه بازگشتناپذیر کذرانده و اینک نوبت به تخلیه شهرها و استانهای محروم و متروکه کردن آنها رسیده است!
بیشترین تعداد مهاجرتکنندگان داخل کشوری از استانهای خوزستان، کرمانشاه، لرستان، سیستان و بلوچستان و فارس(پایین جدول) هستند
مقصد بیشتر مهاجرتکنندگان داخل کشوری، استانهای البرز، اصفهان، گیلان، یزد، مازندران و بوشهر است
بافت جمعیتی و ساختار کشوری ایران در آستانه تحول معکوس
اینک در نزدیکیهای نقطه پایان وضعیتی قرار داریم که با انقلاب سفید شاه آغاز شد و در دیکتاتوری سیاه شیخ به اوج خود نزدیک میشود.
حاصل یک دوره تاریخی ۵۰ساله(از انقلاب سفید شاه در دهه ۴۰ خورشیدی تا فروپاشی اجتماعی اقتصادی ایران بهدست آخوندها در دهه ۹۰) در یک نگاه کلی، بهشدت فاجعهبار بهنظر میرسد، تابلویی که تن هر ایرانی را به لرزه میاندازد:
۱- تکمیل متروکه شدن روستاها و انهدام کشاورزی ایران در یک پروسه ۵۰ساله
۲- آغاز تخلیه شهرهای حاشیهای و استانهای مرزی شرقی، جنوبغربی و غرب کشور و ورود آنها به روند تدریجی متروکه شدن
۳- سرعت گرفتن روند تورم انفجاری شهرهای مرکزی و آبخیز و حرکت آنها به سوی انفجار و فروپاشی
رسانههای حکومتی چه میگویند؟
با اشراف به ژرفای فاجعهیی که در راه است، اینک بهتر میتوان به خبرهایی که این روزها درباره مهاجرتهای کشاورزی به استانهای دارای «آب و امکانات کشاورزی» نگاه کرد.
خبرگزاری حکومتی مهر اخیراً با اشاره به این پدیده اعلام کرده است: «دچار یک جابهجایی و مهاجرت جمعیتی بزرگ خواهیم شد».
پروانه سلحشوری، نماینده مجلس ارتجاع نیز در خبری که خبرگزاری حکومتی ایرنا روز ۱۴شهریور ۹۷ منعکس کرد، گفت: «در چند سال اخیر ۴۰۰هزار نفر از خوزستان به سمت شمال کشور مهاجرت کردهاند». وی اضافه کرد: «میتوان گفت که حدود ۱۰درصد جمعیت استان خوزستان مهاجرت کردهاند».
همکار وی از زابل نیز در خبری که سایت سیناپس در همان روز منتشر کرد از آغاز یک مهاجرت نیممیلیونی از سیستان به مازندران خبر داد.
همزمان مدیرکل امور روستایی استان فارس هم گفت: «از تعداد ۸هزار روستای استان ۴هزار روستا خالی از سکنه شده است که علت این امر نیز بیآبی روستاهای مزبور است».
مهاجرت ایرانیان به حاشیههای خزر و رودهای باقیمانده مرکزی
در رویکردی مشابه، سایت حکومتی فرارو خبر از مهاجرتهای گسترده به استانهای البرز و اصفهان داده و نوشته اخیراً دبیر کارگروه پسماند و محیطزیست اتاق فکر توسعه مازندران، گفته است: «مهاجرتهای داخلی در ایران که در حال حاضر بهدلیل صنعتی بودن و ایجاد اشتغال به استانهای البرز و اصفهان صورت میگیرد موجب کمبود آب در این استانها شده است و پیشبینی میشود جمعیت چند میلیونی در سالهای آینده به شمال بیایند». او درباره برداشت بیرویه آب در شهرهای شمالی هشدار داد و گفت: «در حال حاضر بیش از ۱۰۰درصد آبهای زیرزمینی و ۷۰درصد آبهای سطحی در مازندران برداشت میشود». همچنین گزارشها از افزایش شدید تراکم جمعیت در استانهای شمالی بهخصوص استان گیلان حکایت دارد. گفته میشود استان گیلان پس از استان تهران بیشترین تراکم جمعیت را دارد. آمار دقیقی از وضعیت مهاجرت به شهرهای شمالی در دست نیست. اما اینکه در مناطق بحرانزده آبی بسیاری بهدنبال ترک محل زندگی خود هستند میتواند زنگ خطر بزرگی برای مناطق شمالی و شمالغرب کشور باشد».
خوزستانیها، لب دریا تشنگی میکشند!
همین رسانه نوشته: «اخیراً در جریان بحران آب در آبادان و خرمشهر مسعود خیاطزاده، رئیس اتاق بازرگانی آبادان، به خبرگزاری ایلنا گفت: «کمآبی و خشکسالی عملاً به تعطیل شدن کشاورزی در این شهر منجر شده و بیاعتمادی به وعدههای مسئولان برای حل مشکلات این منطقه به اندازهای افزایش یافته است که مردم در تلاش برای مهاجرت هستند».
خیاطزاده همچنین گفت که: «وضعیت در آبادان به جایی رسیده است که سرمایهگذاران در پی توقف فعالیت خود در این شهر هستند و کارمندان مراکز دولتی درخواست انتقال دادهاند».
اطلاعات سهشنبه ۲مرداد ۱۳۹۷ نیز در مطلبی مشابه نوشت:
«در برخی از رسانهها خبری بود مبنی بر اینکه شمار زیادی از ساکنان مناطق مرکزی و جنوبی کشور بهخاطر کمآبی به اجبار در حال مهاجرت به استانهای شمالی هستند و مازندران در صدر استانهای مهاجرپذیر است... مازندران که اکنون صدرنشین این نوع مهاجرت است... با وسعت ۷۵۶ر۲۳ کیلومتر است که ۱/۴۶درصد کل مساحت ایران را شامل میشود، جمعیتی بالغ بر ۳میلیون و ۲۸۳هزار و ۵۰۰نفر را در خود جای داده است. مشخصاً اگر موج مهاجرت از مناطق کمآب و بیآب مرکزی و جنوبی به سمت استانهای شمالی شروع شود، در آینده نزدیک این مناطق هم با کمبود شدید آب برای شرب و کشاورزی روبهرو خواهد شد و ضایعهای بزرگ رخ خواهد داد؛ لذا بر مسئولان فرض است فقط نظارهگر مهاجرتها نباشند و تصور نکنند اگر این مهاجرتها انجام پذیرد، مشکل کمآبی یا بیآبی نیمه جنوبی کشور حل میشود... با مهاجرت نه فقط مشکل ساکنان مناطق مرکزی و جنوبی حل نخواهد شد، بلکه استانهای شمال سلسله جبال البرز که اکنون کمآبی بهصورت بالقوه آیندهشان را تهدید میکند، به یک واقعیت تبدیل میشود و در این صورت همه مردم کشور از شمال تا جنوب با کمآبی یا بیآبی روبهرو میشوند و علاوه بر این مهاجرتهای حسابنشده دارای تبعات منفی است که گریبان آحاد مردم این کشور را خواهد گرفت».
بحرانی آخوندساخته که اوج میگیرد
نگاهی به آنچه که کارشناسان و رسانههای گوناگون آخوندها میگویند و بنا به تجربه که آخوندها تنها هنگامی به بیان مشکلات میپردازند که مشکل، به بحران بالغ شده! باید نتیجه گرفت که بحران آب و مهاجرت ناشی از آن، پدیدههایی خواهند بود که در آیندهای بسیار نزدیک به جدیترین بحرانهای اقلیمی و انسانی ایران تبدیل خواهند شد، بحرانهایی که البته از دههها پیش، پیشبینی شده بودند و قابل پیشگیری بودند اما در چرخه سیاستهای غارت و چپاول آخوندی-پاسداری، عامدانه نادیده گرفته شدند تا اینک که به یک بحران ملی تبدیل شدهاند.
بحرانی که مانند دیگر بحرانهای ناشی از حکومت آخوندها تنها با جارو شدن این دیکتاتوری آخوندی، قابل حل خواهد بود.