خلاء ناشی از نبود یک حزب سازمانیافته در فضای مبارزاتی آن روزگار سبب شد که شاه فرصت کافی برای طراحی، ایجاد و تقویت ساواک داشته باشد.
خیانت حزب توده و فضای یأسآمیز پس از کودتای ننگین ۲۸مرداد نتوانست جوانان حقجو و آزادیخواه را از جستوجو بازدارد. آنها برای یافتن یک تشکل انقلابی در هر خانهیی را کوبیدند. فدایی شهید، امیر پرویز پویان از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی خلق در این باره گفته است:
«ای بابا در خانهٔ همهٔ آیتاللهها را زدم، از اینها اصلاً مبارزه درنمیآید!»
او از آنانی بود که راه خود را از مبارزه پارلمانتاریستی و بیخاصیت آن دوران جدا کرد. مانند او جوانان زیادی بودند که پس از قیام ۱۳۴۲ فهمیدند که دوران امید بستن به شکاف در هرم قدرت شاه و نیز رفرم از بالا گذشته است. آنها دریافتند که از حجره و حوزهٔ علمیه هیچ مبارزهیی در نمیآید و باید خودشان آستین همت بالا بزنند. غور در فحوای متون ناب و دستنخوردهٔ مذهبی مانند قرآن و نهجالبلاغه آنان را به این نتیجه رساند که در اسلام بهعنوان یک ایدئولوژی انقلابی سرشار از مفاهیم آزادیخواهانه و مبارزاتی است. آنها در سلسله مطالعات خود به این نتیجه رسیده بودند که برای برافکندن استبداد سلطنتی باید مسلح به یک تئوری انقلابی باشند. با توجه به شناختی که از بافت مذهبی جامعهٔ ایران بهدست آورده بودند، اسلام را مناسبترین ایدئولوژی تشخیص دادند. محمد حنیفنژاد، بنیانگذار کبیر سازمان مجاهدین خلق ایران، پیشتاز این جوانان بود.
جملهٔ طلایی
حنیفنژاد بهدلیل عاری بودن از عناصر طبقاتی و استثماری بیش و پیش از دیگران روح اسلام انقلابی را دریافت. او با همفکری دو یار دیگرش، سعید محسن و علیاصغر بدیعزادگان، توانست تشکلی را بنیان بگذارد که بعدها سازمان مجاهدین نام گرفت.
او با این جملهٔ معروف بین اسلام انقلابی و هر تلقی ارتجاعی دیگری به نام اسلام مرز کشید:
«مرز بین حق و باطل، مرز بین باخدا و بیخدا نیست، بلکه مرز بین استثمارکننده و استثمار شونده است».
کشف و بیان این جمله، آغاز یک انقلاب بود.
بنیانگذاران سازمان شناختی عمیق از جامعه و هیأت حاکمهٔ وقت داشتند. آنها میدانستند که بالغ کردن شرایط عینی حاکم بر ایران به یک انقلاب، نیاز به سازمان پیشتاز (شرط ذهنی) دارد. کادرهایی را نیاز دارد که حرفهیی و همهجانبه بوده و مبارزه را تا پایان به پیش ببرند. تدوین ایدئولوژی و استراتژی صحیح آنها را قادر ساخت تا در اندک مدت امکانات خود را گسترش داده و در میان جوانان دست بهعضوگیری بزنند.
«باید برویم تا سازمان و آرمان بماند»
در ضربه اول شهریور ۱۳۵۰ اغلب کادرها و مرکزیت سازمان به اسارت ساواک درآمدند. «محمد آقا» یکی از دستگیر شدگان بود. شاه او را در برابر سه گزینه قرار داد که اگر یکی از آنها را میپذیرفت، اعدام نمیشد:
ـ اعلام کند، ستون پنجم عراق است.
ـ مبارزه مسلحانه را رد کند.
ـ حرکتهای مارکسیستی را محکوم نماید.
محمدآقا و دیگر بنیانگذاران، قاطعانه دست رد به سینهٔ شاه زده و مرگ سرخ را بر زندگی ننگین مرجح دانستند.
حنیفنژاد، در وصیتنامهٔ خود چنین مرگی را مانند «گردنبندی بر گردن نوعروس» توصیف کرد و سعید گفت: «باید برویم تا سازمان و آرمان بماند»
سازمانی که بنیان نهاده بودند با خون آنان در تاریخ ایران ریشه دواند و تا امروز ادامه یافت.
حیات نوین مجاهدین
در نبود بنیانگذاران ضربه اپورتونیستی سال۵۴بار دیگر حیات و تداوم سازمان را با مخاطره مواجه ساخت؛ اما از دل آن مسعود رجوی قد برافراشت. او در زندان شاه با مواضع اصولی و مرزبندیهای دقیق تشکیلات ضربه خوردهٔ سازمان را بازسازی کرد و حیات نوین آن را تضمین نمود.
انقلاب ضدسلطنتی، نتیجهٔ تکاثف شرایط عینی بود. مبارزه سازمانهای انقلابی مانند مجاهدین و فداییها آن را به این نقطه رسانده بود. خونهای ریختهشده در زندانها و کف خیابانها موجب بیداری و برانگیختگی مردم شده بود ولی در فقدان یک رهبری ذیصلاح، خمینی سکان هدایت آن انقلاب را ربود. خیانت بزرگ شاه به مردم ایران این بود که مبارزان آزادی و رهبران حقیقی انقلاب را تا روزهای آخر در زندان نگهداشت تا راه سرقت انقلاب از سوی خمینی هموار شود.
ترسیم مرزهای اسلام انقلابی با ارتجاع تحت نام اسلام، باعث شد، سازمان مجاهدین در برابر هیولایی مانند خمینی و نظام ولایت فقیه از زیرساختهای مستحکم ایدئولوژیک، استراتژیک و تشکیلاتی برخوردار باشد. رهبران سازمان بهمحض آزادی از زندان، تشکیلات سازمان را گسترش داده و توانستند جوانان آزاد شده از انقلاب ضدسلطنتی را جذب و سازماندهی نمایند.
کارنامهٔ افتخارآمیز
اکنون ۵۸سال از ۱۵شهریور ۱۳۴۴ (سال بنیانگذاری سازمان) میگذرد. ۵۰سال از این پروسهٔ طولانی را مسعود رجوی و سپس مریم و مسعود هدایت و رهبری کردهاند.
۱۱۷سال از مبارزه مردم ایران از مشروطه تاکنون میگذرد. با افتخار باید گفت که نیمی از این ۱۱۷سال سازمان مجاهدین، نقش اثرگذار و پیشتاز به عهده داشته و با دو دیکتاتوری شاه و شیخ درافتاده است.
در این سازمان پیشتاز شاهد رشد زنان در سطوح رهبری و سازماندهی جنبش هستیم. ۳۰سال از عمر ۵۸سالهٔ سازمان تحت رهبری زنان مجاهد خلق بوده است. در این ۳۰سال مسئولان اول سازمان از میان زنانی انتخاب شدهاند که در کوران مبارزه سهمگین امتحان شایستگی پس دادهاند. آنان با گسستن از هر نوع پیوند بازدارنده نشان دادهاند که آنتیتز ارتجاع و بنیادگرایی هستند. سلسلهجنبان و بنبستشکاف این زنان مریم رجوی است که از سوی مقاومت ایران بهعنوان رئیس جمهور منتخب برای دوران انتقال برگزیده شده است.
نقطهٔ امید
نیمنگاهی به راه طی شده از ۱۵شهریور ۱۳۴۴ تا ۱۵شهریور ۱۴۰۲ ما را به این نتیجه میرساند که بنیانگذران سازمان بر نقطهٔ درستی انگشت گذاشتند و جمعبندی آنان از علت ناکامی جنبشهای پیشین، یک جمعبندی دقیق و جامع بود.
در پنجاهوهشتمین سال از عمر سازمان مجاهدین شاهد آن هستیم که مجاهدین به نقطهٔ امید و کانون گرمابخش مبارزاتی تبدیل شدهاند. امروز جوانان ایران میدانند که سرنگونی استبداد دینی تنها با طی طریق کردن در استراتژی کانونهای شورشی امکانپذیر است.
پنجاهونهمین سال تولد سازمان مجاهدین بیتردید بشارتدهندهٔ وقایع و تحولات مهم در میهن ما خواهد بود.