یکی از بحرانهایی که با آمدن دیکتاتوری آخوندها وارد زندگی مردم ایران شد، بحران آب بود. بحرانی که در سالهای اخیر شدت گرفته و اینک باعث بروز مشکلات جدی اجتماعی، اقلیمی و حتی امنیتی شده است.
در سالهای اخیر بحران آب مردم سراسر کشور را غرق در رنج و مصیبت کرده است. هزاران روستا بهخاطر کمبود آب خالی از سکنه شده و روستاییان هستی از دست داده به شهرها گریختهاند به شکلی که حاشیهٔ سیاه شهرها هر روز بر اثر هجوم این روستاییان محروم و گرسنه متورمتر میشود.
در داخل شهرها هم وضعیت چندان بهتر نیست. در برخی از شهرها در لولههای آب به جای آب صاف و سالم، آب گلآلود و گاهی هم هوا جاری است و این وضعیت تازه در زمستان است؛ در تابستانها وضع از این هم بدتر است. آب آشامیدنی شهر اهواز در کنار کارون بزرگترین رود ایران، مطلقاً شبیه آب آشامیدنی نیست و بهعلت وجود گل و املاح، بیشتر به رنگ شیرکاکائوست.
این نوشته قصد ندارد به بحران آب که اساساً محصول این حاکمیت فاسد و ویرانگر است بپردازد موضوعی که چندین مقاله مطول را طلب میکند. این یادداشت تنها میخواهد این بحران را که در حال حاضر ابعادی سیاسی و امنیتی پیدا کرده و بازتاب آن در همین یکی دو روز اخیر یعنی هفته دوم دیماه ۹۷ را مورد توجه قرار دهد.
علت تلاشهای دور جدید روحانی برای حل بحران آب!
پس از آن که حتی مهرهها و رسانههای باندهای همسو با روحانی بهطور وسیعی گفتند که دولت امور کشور را رها کرده است، روحانی روز سهشنبه ۱۱دی نشستی با مدیران بالای وزارت نیرو برگزار کرد و کلی گفتاردرمانی و بایددرمانی تحویل آنها داد و مشتی وعدهٔ دروغ و آمار و ارقام ساختگی هم برای رفع تشنگی به مردم داد.
روحانی گفت: «نباید بگذاریم هیچ مشکلی برای مردم پیش بیاد، هیچ ناراحتی برای مردم پیش بیاد».
البته اینبار روحانی صرفاً به باید و نباید اکتفا نکرده و برای حل مشکل آب راهحل هم داده و گفت: «آموزش و پرورش بیاد یاری کنه، معلمین بیان یاری کنند، در صرفهجویی آب، صرفهجویی برق، اینکه چه جوری یاری کنند وزارت نیرو رو».
ایده احمقانه صادر کردن کشاورز به کشورهای دیگر!
روحانی در ادامه سخنان سخیفش به راه حلی اشاره کرد که تنها صفتی که میتوان به آن راه حال اطلاق کرد کلمه «احمقانه» است! او گفت:
«آیا برخی از میوهها، صیفیجات یا حالا هر چه، کشاورزی در هر بخشی، تولید در داخل بکنیم به نفع ماست یا بریم فرامرزی ما تولید بکنیم؟ بریم از یه کشور دیگه زمین اجاره بکنیم، اونجا ممکنه آب خیلی فراوون باشه، ارزون هم باشه، ما اونایی که پرمصرف هست، محصولات رو ببریم اونجا».
روحانی که حرفهایش بیشتر شبیه به هذیانگویی بود روز سهشنبهٔ هفته گذشته هم در مجلس مدعی شده بود که به فکر همهٔ استانها و مناطق کشور هست و همه مسائل را با هم و همزمان حل خواهد کرد، روحانی در سهشنبه پیشین گفته بود:
شیادبازی یا حل مساله؟
«بیتردید ما به فکر همه مناطق کشور و استانهای عزیز ما خواهیم بود و نمیگذاریم همانجور که ما باید برای اصفهان دلسوزی کنیم باید برای یزد برای کرمان برای سمنان برای خوزستان برای قم برای همه جا، همه جای کشور آب بهعنوان یک مسأله مهم و اساسی برای ما مطرح است بنابراین ما این مشکل رو باید حل کنیم و این مشکل را حل میکنیم.
حالا بودجه در اختیار شماست به هر حال در بودجه شما اقداماتی که باید انجام بدهید اون اقدامات را شما تلاش کنید و انجام بدهید و ما هم اقدامات لازم رو انجام خواهیم داد حالا اجازه بدهید».
حرفهای روحانی حتی در مجلس خودشان هم که ظاهراً اکثریت آن با روحانی همسوست، باعث تشنج شد! اما چرا؟
مملکتداری به شیوه «کلاه به کلاه»!
علت واکنش منفی نمایندگانی که با رانت قدرت وزارت کشور همین روحانی وارد مجلس شدهاند، شیوهٔ شیادانهٔ کلاه به کلاه حل مسأله است که پیش از همه برای همین نمایندگان مزدور دردسرآفرین خواهد شد. چگونه؟
در شیوه «کلاه به کلاه» حل مساله، رژیم ابتدا آب اصفهان را به یزد منتقل میکند، وقتی اعتراضات مردم و کشاورزان استان اصفهان بالا میگیرد، میخواهد آب کارون و خوزستان را به اصفهان منتقل کند، خوزستانی که خودش بهخاطر سدسازیهای احمقانه و بیرویهٔ سپاه در بیآبی دارد میسوزد. و در این میان روحانی در حالی که در تأمین آب آشامیدنی شهرها درمانده، دم از انتقال آب دریای خزر به سمنان و کویر مرکزی ایران میزند و نمایندههای رژیم از استان مازندران که ظاهراً این حرف را باور کردهاند دست به اعتراض میزنند.
حرفهای روحانی را جدی نگیرید! پاراف است!
و هنگامی که اعتراضات نمایندگان همین باند بالا میگیرد، پرده بعدی از راهحلهای آخوندنشان بالا رفته و اسحاق جهانگیری، معاون روحانی، به صحنه آمده و ناچار اعتراف میکند که:
حرفهای روحانی را جدی نگیرید! «پاراف رئیسجمهوری هم جنبه اجرایی ندارد و در حد پاراف است»!
و اینگونه است که بحران آب کماکان ادامه مییابد تا جاییکه مردم و در صف مقدم آنها کشاورزان و دیگر تشنهلبان مملکت، این نظام را ساقط کرده و یک نظام جدی با رهبرانی جدی بهکار بگمارند. کاری که به آن میگویند: انقلاب!