سرنگونی خاندان منفور اسد در سوریه علاوه بر یک تغییر ژئوپلیتیک، ضربهای مهلک به سیاست توسعهطلبانه و تروریستی فاشیسم دینی است؛ تأثیرات آن فراتر از مرزهای سوریه، اکنون در امالقرای بنیادگرایی، قابل مشاهده است. این شکست، افسانهای که سالها در پوشش «محور مقاومت» تبلیغ میشد، بهیکباره فرو ریخت و واقعیتی تلخ را آشکار ساخت: سیاستهای منطقهیی خامنهای، پرهزینه، غیرواقعگرایانه و فاقد هر گونه توجیه استراتژیک یا اخلاقی است.
فروپاشی یک عمق استراتژیک
از دید خامنهای و دستگاه حاکمیت او، سوریه نقشی فراتر از یک همپیمان ایفا میکرد. این کشور بهعنوان «عمق استراتژیک» ایران در خاورمیانه تعریف شده بود و سقوط آن بهمعنای بر باد رفتن میلیاردها دلار سرمایهگذاری نظامی و اقتصادی رژیم است. این موضوع حتی در روزنامههای حکومتی نیز مورد تأیید قرار گرفته است. روزنامه «هممیهن» (۱دی ۱۴۰۳) اذعان میکند که «پیامدهای سقوط بشار اسد در هیچ کشوری بهاندازه ایران احساس نمیشود». این ضربه به حدی سنگین است که حتی «بازدارندگی استراتژیک» رژیم را در منطقه تضعیف کرده و رژیم را در وضعیت دفاعی قرار داده است.
تناقضگوییهای خامنهای
خامنهای در واکنش به این شکست، مانند همیشه تلاش کرد با فرافکنی و تهدید، توجهات را منحرف کند. او با عباراتی چون «خالی کردن دل مردم جرم است» و دستور به پیگیری قضایی چنین اظهاراتی، سعی کرد مانع از گسترش انتقادات شود. در قدمهای بعدی به مافیای مداحی متوسل شد تا جلوی ریزش، انگیزهباختگی، یأس و انفعال محسوس نیروهای سرکوبگر خود را بگیرد، اما آیا این تاکتیکها میتوانند جلوی فوران خشم و اعتراضات را بگیرند؟ واقعیت این است که حتی در داخل نظام نیز صداهای اعتراضی بلندتر و پربسامدتر شدهاند.
بحران درونی نظام
اظهارات سلیمانی اردستانی، عضو مجمع مدرسین حوزه قم، نمونهیی بارز از بحرانهای درونی نظام است. اردستانی از سیاستهای خامنهای بهعنوان دفاع از «یک دیکتاتور سفاک» یاد میکند و این سیاست را فاقد هر گونه توجیه منطقی میداند.
او بهصراحت از «خطای وحشتناک» نظام در حمایت از اسد یاد میکند و تأکید دارد که این سیاست نه اخلاقی است، نه دینی، نه شرعی.
«یک دیکتاتوری به ملت خودش ستم میکند و ما میرویم مداخله میکنیم و اسمش را میگذاریم مدافع حرم! نظام خطای وحشتناکی کرده و باید از ملت عذرخواهی بکند، ماستمالی هم نکند. بهچه دلیل از یک دیکتاتور سفاک باید دفاع میکردیم؟... این استدلالها که خاکریز را جای دیگری قرار بدهیم تا در امان باشیم نه اخلاقی است نه دینی است نه شرعی است!» (دیدارنیوز. ۲۸آذر ۱۴۰۳)
اردستانی با اشاره به بدهیهای معوقه سوریه به ایران و منابع مالی عظیمی که در این جنگ صرف شده، میگوید که این هزینهها غیرقابل توجیه هستند. این موضوع زمانی جدیتر میشود که بدانیم این منابع میتوانستند صرف بهبود وضعیت اقتصادی و رفاهی مردم ایران شوند؛ مردمی که امروز با بحرانهای متعدد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دست و پنجه نرم میکنند.
شکست ایدئولوژیک و رنگباختگی شعارهای دجالگرانه
حمایت از رژیم اسد همواره با شعارهایی همچون «دفاع از حرم» و «محور مقاومت» توجیه میشد. اما امروز این توجیهات حتی در میان نیروهای حامی نظام نیز مقبولیت خود را از دست دادهاند. روزنامههای حکومتی نیز به تضعیف جایگاه منطقهیی ایران و تغییر معادلات قدرت در خاورمیانه به ضرر رژیم اعتراف میکنند.
آنها مینویسند این شکست نه تنها مشروعیت نظام را در داخل کشور تضعیف کرده، بلکه موقعیت منطقهیی ایران را نیز بهطور جدی تحت تأثیر قرار داده است. لبنان، که بهعنوان «دماسنج خاورمیانه» توصیف میشود، دیگر بازتابی از قدرت ایران نیست. کاهش نفوذ تهران در لبنان و سایر نقاط منطقه نشانگر آغاز روندی است که میتواند به انزوای کامل ایران در عرصه بینالمللی منجر شود.
خامنهای برای مقابله با این وضعیت در لاک تدافعی قرار دارد و مجبور است آشکارا دروغ بگوید و نیروهای دستساز خودش را نیز انکار کند:
«مرتب میگویند که جمهوری اسلامی، نیروهای نیابتی خودش را در منطقه از دست داد؛ این هم یک غلط دیگر. جمهوری اسلامی نیروی نیابتی ندارد». ! (سایت خامنهای. ۲دی ۱۴۰۳)
این کتمان واقعیت در حالی است که اگر به سخنرانیهای پیشین او مراجعه کنیم اظهاراتی مانند نمونهٴ زیر را فراوان خواهیم دید:
«حضور در مسائل منطقه، عمق راهبردی ما است؛ خود این، وسیلهٔ استحکام نظام است، وسیلهٔ قدرت نظام است؛ چطور این را ما از دست بدهیم؟» (سایت خامنهای. ۱۹اسفند ۱۴۰۰)
برافراشتهتر شدن پرچم نبرد برای سرنگونی
با توجه به تمامی این واقعیتها، خامنهای و حاکمیت او با بحرانی روبهرو هستند که مشروعیت داخلی آنها را به چالش میکشد. این بحران، نیازمند بازنگری اساسی در سیاستهای داخلی و خارجی رژیم و عقبنشینی از تمام ادعاها، شعارهای دجالگرانه و توجیهات ایدئولوژیکی و دشمنسازیهای موهوم برای دخالتهای تروریستی در کشورهای منطقه است. اما آیا حاکمیتی که تاکنون نشان داده است به جای پذیرش واقعیت، به سرکوب و تهدید متوسل میشود، قادر به چنین بازنگری خواهد بود؟
تجربه عکس آن را نشان داده است.
با از دستدادن عمق راهبردی بنا به اظهارات پیشین خامنهای اکنون رژیم باید برای حفظ موجودیت خود در «کرمانشاه و همدان» بجنگد. بهعبارت دیگر سرپوش جنگافروزی و تروریسم به کناری رفته و پرچم نبرد برای سرنگونی در دستان مردم و مقاومت ایران روزبهروز برافراشتهتر میشود.