خبرهای مربوط مذاکرات هستهیی، حاکمیت ولایت فقیه را در گردابی از بحرانهای درونی و بیرونی فرو برده است. این بحران فقط به یک باند خاص در حاکمیت محدود نمیشود، بلکه تمامیت نظام را در بر گرفته و با گذشت زمان وخیمتر خواهد شد. شواهد این بحران دامنگیر و دمافزون را میتوان در خطبههای ائمه جمعه، واکنشهای نمایندگان مجلس، و تناقضات گفتاری مقامات رژیم مشاهده کرد.
بنبست استراتژیک نظام
نظام ولایت فقیه از همان ابتدا با تأسیس سپاه پاسداران و شعارهای مشعشع، موجودیت خود را در صدور تروریسم و دشمنتراشی، تعریف کرده است. شعارهای دجالگرانهیی چون «شیطان بزرگ» خواندن آمریکا و مرگ فرستادن بر آن و... مذاکره با این کشور را به چالشی برای مشروعیت نظام تبدیل کردهاند. آنچه مسلم است فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها، انزوای بینالمللی، و ناکامیهای منطقهای، و تهدیدها و تمرکز قوای نظامی طرف مقابل، رژیم را به میز مذاکره کشاند. این تناقض میان ادعا و عمل، بنبست استراتژیکی را رقم زده که مذاکرات عمان بهمثابه جرقهای آن را شعلهور کرده است.
مذاکرات هستهیی کنونی، چه بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم [که در ماهیت چندان تفاوت ندارد] برای رژیم یک شمشیر دو لبه است. پذیرش مذاکره بهمعنای عقبنشینی از ادعاهای مطنطن و شعارهای تند و تیز و پذیرش ضعف در برابر «دشمن»! تلقی میشود، در حالی که رد آن میتواند به تشدید تحریمها، انزوای بیشتر، یا حتی درگیری نظامی منجر شود. این دوگانگی، شکافهای درونی رژیم را عمیقتر کرده و تمامیت نظام را در معرض بحران جدیدی قرار داده است.
کشمکشهای درونی از خطبههای جمعه تا صحن مجلس
اظهارات ائمه جمعه در روز ۲۲ فروردین ۱۴۰۴ بهخوبی نشاندهنده این بحران است. آخوند علمالهدی، نماینده خامنهای در مشهد، با اشاره به تجربه «برجام لعنتی»! مذاکرات را به سخره گرفت و از خیانت آمریکا سخن گفت: «رفتن، نشستن، حرف زدن، خندیدن، دست تو دست هم زدن... و بعد آمریکا با کمال وقاحت قرارداد را پاره کرد». این سخنان نه تنها بیانگر بیاعتمادی به مذاکره، بلکه نشاندهنده نگرانی از تضعیف جایگاه ولایت فقیه در صورت سازش است.
در تهران، آخوند صدیقی با تکرار دیدگاه خمینی مبنی بر «رابطه گرگ و میش»، مذاکره را ذاتاً خطرناک دانست و آمریکا را دشمنی آشتیناپذیر توصیف کرد. آخوند شعبانی در همدان نیز از خطر «دوقطبیسازی» در جامعه هشدار داد و خواستار اعتماد به «تدابیر نظام» شد. این سخنان، تلاشی برای حفظ وحدت ظاهری در برابر فشارهای داخلی و خارجی است، اما در عینحال نشاندهنده ترس از گسست در بدنه حاکمیت و انفجار اجتماعی است.
در مجلس ارتجاع، این بحران به شکلی عریانتر خود را نشان داد. مهدی کوچکزاده، نماینده تهران، مذاکرات عمان را «خاکستری» و «بیشرمانه» خواند و از عدم شفافیت در روند آن انتقاد کرد: «ما اطلاعی نداریم... شاید ناچار به این مذاکرات باشیم، اما باید دوست و دشمن را تشخیص بدهیم». این سخنان، نه تنها نارضایتی جناحهای تندرو را نشان میدهد، بلکه به حاشیه رانده شدن مجلس فرمایشی را در تصمیمگیریهای کلان عیان میکند.
دامنههای مهارناپذیر بحران
مذاکرات هستهیی، چه به نتیجه برسد یا نه، برای رژیم تبعات سنگینی خواهد داشت. در صورت توافق، نظام ناچار به عقبنشینی از مواضع و شعارهای مطنطن و دجالگریهای پیشین خود خواهد بود که این امر به کاهش مشروعیت آن در میان بدنه و نانخورهایش منجر میشود. جناحهای تندرو، که مذاکره را «تسلیم» میدانند، ممکن است به تقابل علنی با خامنهای روی آورند و شکافهای درونی را به سطحی غیرقابل کنترل برسانند. در این صورت هژمونی خامنهای و ولایت فقیه موضوعیتی نخواهد داشت.
در صورت شکست مذاکرات، رژیم با تشدید تحریمها، فشارهای نظامی اسراییل و آمریکا، و نارضایتی فزاینده داخلی مواجه خواهد شد. تجربه برجام، که بهگفته آخوند شعبانی «گرههای تحریم را پیچیدهتر کرد»، نشان میدهد که رژیم در مذاکرات پیشین نیز نتوانسته به اهداف خود دست یابد.
بازی دوگانه خامنهای
خامنهای، بهعنوان عمود خیمه نظام، در این بحران نقشی دوگانه ایفا میکند. از یک سو، او با تأیید مذاکرات سعی دارد فشارهای اقتصادی و بینالمللی را کاهش دهد و از سوی دیگر، با سکوت یا اظهارات مبهم، از پذیرش مسئولیت مستقیم شانه خالی میکند.
با این حال، این بازی دوگانه دیگر کارآیی سابق را ندارد. فشارهای داخلی و خارجی، همراه با نارضایتی فزاینده در میان مقامات ریز و درشت حکومتی، خامنهای را در موقعیتی شکننده قرار داده است. اظهارات کوچکزاده مبنی بر «عدم اطلاع» نمایندگان، نشاندهنده بیاعتمادی حتی در میان وفاداران نظام است که میتواند به چالشی برای اقتدار خامنهای تبدیل شود.
فرصت یا تهدید؟
مذاکرات هستهیی کنونی، بیش از آنکه فرصتی برای رژیم باشد، بحران و تهدیدی برای بقای آن است. این بحران، همچنین فرصتی برای قیامآفرینان و مردم بهستوه آمده ایران است. نارضایتی عمومی و ناکامیهای مکرر رژیم، زمینه را برای گسترش شورش اجتماعی علیه نظام فراهم کرده است. آنچه در خطبههای ائمه جمعه و صحن مجلس دیده میشود، نمود بحران و گسست سیستمی است که دیگر قادر به پاسخگویی به چالشهای مرگبار نیست.
***
ماحصل اینکه مذاکرات هستهیی ایران و آمریکا در عمان، نظام ولایت فقیه را در یکی از بحرانیترین مقاطع تاریخی خود قرار داده است. کشمکشهای درونی، تناقضات گفتاری، و ناتوانی در تصمیمگیری قاطع، نشاندهنده عمق این بحران است. سخنان علمالهدی، صدیقی، و نمایندگان مجلس، تنها نوک کوه یخ است که - بهرغم کنترل و مهندسی خبرها- از اقیانوس این بحران بیرون زده است.