روزهای مسابقهٔ گرگها در خیمهٔ ولایی آخوندهاست. شتاب برای فاتح شدن بر طعمههاست.
مختصاتی که این روزها حاکمیت ولایت فقیه از خود بروز میدهد، گویای این تجربه و نتیجه است که هیچ دیکتاتوری در شرایط بحران موجودیت نمیتواند هیچ راهحل استراتژیک برای راهگشایی گرههای کنونیاش بیابد؛ از این رو تنها تاکتیکهای گذران روزمره را برمیگزیند تا شاید «از این ستون به آن ستون فرجی» بیابد.
واقعیتهای پیش روی این روزهای حاکمیت اما آدرس میدهند که فقط یک «ستون» باقی مانده و آن هم تنها تکیهگاه نظام یعنی دیکتاتوری شخص ولیفقیه و حاشیههای اعمال قدرت وی است.
تصفیه حسابهای این روزهای درون رژیم و تحولات و خبرهای آن گویای فرو رفتن نظام در پیلهٔ بستهتر و تکصداتر بر اثر هر چه ضعیفتر و بیدفاعتر شدن در قبال قیامها و پتانسیل شورشهای گستردهٔ اجتماعی است.
مختصات کنونی در گیر و دار حذف یکدیگر، آدرس میدهند که رژیم دارد بهسنگر حفظ و بقای نظام در برابر طرد مطلق اجتماعی ـ بهطور خاص نسبت به نمایش انتخابات پیش رو ـ پناه میبرد.
خامنهای دارد نظام را بستهبندی میکند تا شاید از پس خطر سرنگونیِ در دسترس برآید. هیچ عاملی جز سرنگونیِ در دسترس نمیتواند تمامیت یک دیکتاتوری را اینگونه به دریدن یکدیگر وادارد تا بهزعم عناصر آن، بقای نظام را تضمین کنند. خامنهای بدین وسیله تمام تضادهای اجتماعی و سیاسیِ جامعه با حاکمیت را بسا بیشتر از قبل به درون حاکمیت سوق میدهد. بنابراین لایه لایه از حاکمیت کنده خواهند شد.
از طرفی خبرها و تحولات پیرامون باند مغلوب و مغبون نظام گواهی میدهند که این باند بازندهٔ محتوم نمایش انتخابات، بر سر دوراهی واقع خواهد شد. نتیجهٔ چنین سر درگمی از یکطرف انشقاق بیشتر است که منجر به شکل گرفتن چندجبههگی و ریزش شدید خواهد شد، از طرف دیگر زمینه را برای جرقه و جهشهای بعدی در کف خیابان فراهم میکند.
اگر چه مجلس در نظام ولایت فقیه هرگز نقشی مؤثر و مستقل نداشته است اما مجلسی که اینبار از صندوق نمایش انتخابات بر اثر تصفیه حسابهای خونین باندهای نظام بیرون بیاید، بسیار ضعیفتر از مجلس فعلی خواهد بود. چنین گردهمایی باندی تحت عنوان بیمسمای مجلس مقننه، دیگر هیچ کاری جز برآورده کردن منویات ولیفقیه را انجام نخواهد داد: «محبینیا عضو کنونی مجلس: نگران زمانی هستم که کل پارلمان را ببلعند. افراطیون پارلمان را زائد بر دین میدانند». (روزنامه ستاره صبح، ۱۴بهمن ۹۸)
چنین مجلسی در دو جبهه داخلی و بینالمللی در تعارض و بنبستهای بیشتری فرو خواهد رفت و زمینههای شورش داخلی و طرد جهانی را بسا بیش از وضعیت کنونی تشدید خواهد نمود: «نتیجه انتخابات مجلس یازدهم قابل پیشبینی است...اصلاح طلبان پس از انتخابات و مشخص شدن نتایج، دیگر قادر به انجام کاری جدی نخواهند بود و در واقع مطالباتی که در جامعه بهوجود میآید، حتی از ظرفیت تحمل اصلاحطلبان نیز فراتر رفته و لبریز خواهد شد». (روزنامه اعتماد، ۱۴بهمن ۹۸)
آنچه اکنون در آستانهٔ نمایش انتخابات در درون نظام در حال همخوردن و جوشیدن است، در محضر و منظر مردم و پیشتازان مجاهد و مبارز آزادی رخ میدهد که محصول پایداریها و قیامهای خودشان است. از این رو نباید تحولات این روزهای درون نظام آخوندی را یک فراگرد صرفاً داخلی باندها تلقی نمود؛ بلکه شکست قاطع هر دو باند حکومتی در برابر ارادهٔ پایداری و روشنگری و قیام برای آزادی است. تا همینجا یک نبرد بزرگ اجتماعی و تاریخی که علیه تمامیت حاکمیت جریان داشته، آثار نقد آن به درون نظام ریخته و یکی از بزرگترین تصفیه حسابها را بر رژیم تحمیل کرده است.
بنابراین کماکان دو جبهه مردم و حاکمیت در کار هماوردی هستند. وضعیت فعلی دقیقاً منطبق بر این اصل جامعهشناسی است که «دوران پایانی نظامهای دیکتاتوری به مرحلهای میرسد که پایینیها از خواستههای خود کوتاه نمیآیند و بالاییها هیچ کاری نمیتوانند بکنند». به همین دلیل در درون حاکمیت هم مدام تحولاتی ناگزیر روی میدهند که جدال و درندگی به اوج خود میرسد و لایههای بیشتری از ساختار و بدنهٔ نظام کنده میشوند: «بد هم نشد که شورای نگهبان، سفتتر از دفعات قبل گرفت و اکثر اصلاحطلبان را از دم تیغ «عدم صلاحیت» گذراند. یا زنگی زنگ یا رومی روم». (روزنامه اعتماد، ۱۴بهمن ۹۸)
این روزها، روزهای مسابقهٔ گرگها در خیمهٔ ولایی آخوندهاست. شتاب برای فاتح شدن بر طعمههاست. تنها حسرت در این قبیله این است که دیریست آتشها، از خاکسترها برخاستهاند...