اظهارات رئیسی جلاد در نمایش ۲۲بهمن و ادعای حل مشکلات معیشتی مردم و تک رقمی کردن تورم و مبارزه با فساد صدای خودیهای نظام را هم درآورد. روزنامهٔ حکومتی هممیهن با اشاره بهاین ادعای رئیسی که گفت چون بهگفتهٔ «امام و رهبری» عمل کردیم موفق شدیم، نوشت: «معنای ضمنی این جمله، تبعیت دولت کنونی از رهنمودهاست. پس چرا وضعیت بهمراتب بدتر و بدتر شده است؟ چرا وعدههای داده شده نهتنها محقق نشده که روند معکوس را رفتهایم؟» این رسانهٔ حکومتی سپس ضمن اعتراف بهبایکوت سراسری نمایش ۲۲بهمن از طرف مردم و ریزش خودیهای نظام افزود: «احتمالاً توجه کافی نشده است که خلوت شدن حضورهای مردمی در اینگونه مراسم، نشانهیی است از واکنش بههمین نوع اظهارات است».
پیش از این، سایت حکومتی انصاف نیوز در جنگ گرگها بر سر قدرت و غارت در تیتر مطلبی نوشته بود: «رئیسی در انتظار محاکمه توسط ملت» و روزنامهٔ اعتماد (۱۴بهمن) هم در مطلبی بهقلم عباس عبدی معاون دادستان سابق رژیم و از مهرههای باند مغلوب، «شکست کامل» و «همهجانبهٔ» پروژهٔ رئیسی در شرایط انفجاری جامعه را بهتصویر کشیده بود.
عباس عبدی مینویسد: اصولگرایان «در سال۱۴۰۰ قدرت را بهدست آوردند و اینبار یکدستتر و حتی با حذف دوستان سابق یا بهتر است بگوییم با حذف پدران اصولگرای خود در مصدر قدرت قرار گرفتند و در ۳۰ماه گذشته یکهتازی میکنند و البته شکست کاملی را تجربه کردهاند. این شکست همهجانبه است».
وی در حالی که رندانه تلاش میکند حساب باند غالب را از حساب تمامیت رژیم جدا کند، مینویسد: «وضعیت آنان را میتوان مثل یک استخری دانست که دچار نشتی شده است و نه تنها دیگر آبی بهآن وارد نمیشود، بلکه همان آب موجود نیز بهمرور یا حتی بهسرعت از طریق نشت خالی شده».
بله، رئیسی آخرین تیری بود که خامنهای در شعبدهٔ انتخابات۱۴۰۰ بهسمت مردم روانه کرد. تیری که در برخورد با مقاومت و قیام مردم کمانه کرد و بر پای خودش نشست و حالا این بدنه و پیکرهٔ نظام است که در برابر شلاق و شمشیر خشم مردم بهنشتی و خونریزی افتاده است.
عبدی در ادامه، با اشاره بهگسترش بحران در رأس قوای نظام، شکست اقتصادی را شاخص بحران سیاسی و شکست پروژهٔ یکدستسازی توصیف کرده و مینویسد: «فقدان انسجام، بهویژه در سطح سه قوه، روشن است... مشهودترین شکست در حوزه اقتصادی است. نه فقط بر اساس ادعاها و وعدههای رسمی، بلکه بر مبنای انتظارات هواداران و حامیان این جناح، میتوان یک شکست اقتصادی کامل را توصیف کرد. از ادعای آوردن فوری دلار بهقیمت ۱۵هزار تومان تا حل ۳روزه مشکل بورس تا... همچنین وعدههای تکرقمی کردن تورم، ساخت یک میلیون مسکن و ایجاد ۱.۳میلیون شغل در سال که عملاً وعدههای تحقق نیافتنی محسوب میشوند».
سپس با اشاره بهشکست «فاحش» در حوزهٔ اجتماعی و فوران مطالبات جوانان میافزاید: «در حوزه اجتماعی، شکستها فاحشتر است. از بحث پوشش زنان گرفته یا موضوع فساد و شفافیت، آموزش و بهداشت و مهاجرت... در سیاست داخلی نیز جای بحث چندانی نمانده است».
عباس عبدی که در کارنامهاش گروگانگیری در سفارت آمریکا و معاونت سیاسی «دادستان کل کشور» در دههٔ شصت را دارد، در حوزهٔ خارجی و پیامدهای جنگافروزی وارد نمیشود. بهنظر میرسد نمیخواهد با خلیفهٔ ارتجاع شاخبهشاخ شود. بههمین خاطر مینویسد: «به جز بحث سیاست خارجی که بهعللی قصد پرداختن بهآن را ندارم و اتفاقات یک ماهه اخیر بهاندازه کافی گویای سرانجام آن است، سعی میکنم که خیلی کوتاه بهسایر موارد اشاره کنم».
اما واقعیت سرسخت که بهعمد آن را دور میزند این است که رئیسی آخرین برگ خلیفهٔ ارتجاع برای پیشبرد سیاست انقباض، سد بستن در برابر قیام و حل بحران سرنگونی بود و سوختن آن نیز محدود بهباند حاکم یا بخشی از نظام نمیشود، بلکه شکست سیاسی پروژهیی است که مهندس و کارگردان آن شخص خامنهای و نتیجهاش «پایان خط» ولایت و شکست نظام ولایت فقیه است.