این روزها فضای رسانهها آکنده از اخبار حرکت اعتراضی گسترده دانشجویان دانشگاه آزاد تهران است که در اعتراض به عوامل رژیم آخوندی در این دانشگاه که مسئولان مستقیم سانحه دلخراش اتوبوس هستند برای ۲روز متوالی در این دانشگاه تجمع کرده، ایادی رژیم در این دانشگاه را افشا کرده، با نیروهای سرکوب رژیم رو در رو شده، و مقامات رژیم از جمله دادستان کل جنایتکار رژیم آخوندی را مورد خشم و نفرت خود قرار دادند.
سانحه اتوبوس دانشجویان دانشگاه آزاد تهران به جانباختن بیسبب و قابل پیشگیری شماری از بهترین استعدادهای این مرز و بوم منتهی شد. سانحهای دردناک که هنوز عقبه آن و پیامدهایش ادامه دارد و میتواند به وقایعی بزرگتر از حد یک سانحه معمولی منتهی گردد.
شرح واقعه
شرح واقعه را عموم هممیهنان میدانند: روز سهشنبه ۴دیماه ۹۷ بر اثر واژگون شدن اتوبوس در دانشگاه علوم و تحقیقات در تهران متأسفانه ۹تن کشته و ۲۷تن دیگر مجروح شدند. به گزارش رسانههای حکومتی رئیس مرکز اورژانس رژیم گفت: «این حادثه ساعت ۱۲ و ۲۰دقیقه ظهر در دانشگاه علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد تهران رخ داده است».
همدردی به سبک آخوندها
نکته دردآور آن که قبل از ورود اورژانس و پیش از هر اقدامی برای تسلی بازماندگان یا ابراز تسلیت به آنها و اعلام آمادگی برای کمک در آنچه که رسم معمول ایرانیان در این قبیل سوانح و مصیبتهاست، یکان ضدشورش وارد محل شد، امری که نشان میدهد مردم ما پیش از آن که با یک دیکتاتوری معمولی روبهرو باشند گویا با مشتی بیگانه با سنن ایرانیان و یک جماعت اشغالگر رو در رو هستند!
دانشجویان در کمال ناباوری و عصبانیت مشاهد کردند پس از بروز سانحه و کشته و مجروح شدن ۳۰تن از دانشجویان و قبل از آن که واحدهای اورژانس وارد منطقه شوند و پیش از آن که مقامات و سرکردگان دانشگاه برای تسلی دیگر دانشجویان و ابراز همدردی اقدامی بکنند، یگانهای ضدشورش، محوطه دانشگاه را به اشغال خود درآوردند!
با حضور مأموران ضدشورش در دانشگاه، فضای این دانشگاه بهشدت امنیتی شد.
حرکت اعتراضی دانشجویان - شنبه ۸دی
۴روز پس از واقعه یعنی روز شنبه ۸دی ۹۷ دانشجویان همان دانشگاه در اعتراض به جانباختن دوستان و همکلاسیهایشان، بنا به دعوت مادر یکی از دانشجویان جانباخته، در میدان دانش این دانشگاه تجمع کردند.
آخوندهای حاکم و پاسدارانشان در این مورد نیز در وحشت از گسترش اعتراضات دانشجویان، اضافه بر وحوش نیروی ویژه که پیشتر در دانشگاه مستقر کرده بودند، مأموران سرکوبگر انتظامی و لباسشخصی خود را نیز به مقابل این دانشگاه فرستادند.
دانشجویان ابتدا در مقابل ساختمان محل کار ریاست دانشگاه خطاب به گماشتگان ولیفقیه و مزدوران رژیم، فریاد «بیشرف بیشرف» و «قاتل بیا بیرون» سردادند!
پشت به دشمن، رو به میهن!
هیچیک از عوامل و کارگزاران رژیم در دانشگاه در این مراسم حاضر نشدند و نهایتاً عدهای را بهعنوان نماینده به محل فرستادند. دانشجویان خشمگین به مزدوران رژیم پشت کرده و شعار «رو به میهن، پشت به دشمن!» را سردادند.
در این برنامه مادران چند تن از دانشجویان جانباخته اقدام به سخنرانی کردند.
حرکت اعتراضی دانشجویان - یکشنبه ۹دی
حرکت اعتراضی دانشجویان روز یکشنبه ۹دی برای دومین روز ادامه پیدا کرد. مأموران و عوامل حراست رژیم برای جلوگیری از گسترش دامنه اعتراضات از ورود دانشجویان به دانشگاه ممانعت کردند اما نتوانستند مانع برگزاری این حرکت اعتراضی با شرکت شماری زیادی از دانشجویان شوند.
در این تجمع یکی از دانشجویان طی سخنانی برای انبوه دانشجویان معترض گفت: «ما تا جان در بدن داریم دیگر تن به ذلت و خفت و خواری نخواهیم داد. ما ایستادهایم که بگوییم دیگر توان دیدن چنین صحنههایی بر ما نیست و جایز نیست که ببینیم و دم بر نیاوریم. ما دیگر سکوت نخواهیم کرد و با هیچ انگ و برچسبی از میدان خارج نخواهیم شد. مگر خون ما از خون ۱۰عزیز همکلاسیمان رنگینتر است. چه سود و چه حاصل تن به سازش و خفت دادن. ما تا آخر ایستادهایم».
رئیس مزدور دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات که جرأت رودررو شدن با دانشجویان را نداشت، فرار را بر قرار ترجیح داد و در حالی که دانشجویان وی را تعقیب میکردند با خودرو خود به دانشجویان آسیب وارد کرد و بهسرعت از محل دور شد.
وقتی که آخوند منتظری، دادستان کل جنایتکار رژیم، در دانشگاه حاضر شد دانشجویان با فریادهای اعتراض خود او را مفتضح کردند.
پوسیدگی رژیم در آیینه یک سانحه
سانحهٔ دلخراش اتوبوس در داخل دانشگاه که به جانباختن ۱۰دانشجو و رانندهٔ این اتوبوس منجر شد، بار دیگر وجدان جامعه را متأثر و مردم را خشمگین کرده و یک بار دیگر پوسیدگی رژیم و همهٔ ساختارهای آن را که نتیجهاش در معرض خطر قرار گرفتن مستمر جان همهٔ آحاد مردم ایران است را در معرض دید همگان قرار داده.
علت سانحه؟
عوامل متعددی در بروز این حادثه نقش داشت که هر کدام به تنهایی برای بروز فجایعی از این قبیل کافی است و چنانچه جلوی یکی از این علل هم گرفته میشد، این حادثه پیش نمیآمد.
اولین علت اینکه: بردن دانشگاه به بالای ارتفاعات صعبالعبور و دور از مراکز مسکونی تنها و تنها ادامه سیاستهای سرکوبگرانه دیکتاتوری ساقط شده قبلی است تا از تاثیر دانشجویان و حرکات اعتراضی آنان به جامعه جلوگیری کند. شاه فرصت نیافت تا طرح مصوب خود در این زمینه را عملی کند اما خمینی و خامنهای اینک سالهاست که با خارج کردن دانشگاهها از محدوده مسکونی شهرها، راه سلف ساقطشده خود را دنبال میکنند.
دومین علت، نداشتن جاده مناسب وصولی به دانشگاه است، کسانی که راههای صعبالعبور مرزی یا معابر منتهی به ویلاهای سران رژیم در مناطق اشرافنشین کشور را دیدهاند میتوانند بهسادگی مقایسه کنند که آخوندها برای پیشبرد جنگ ضدمیهنی خود یا برای رفاه ترددات خود به ویلاهایشان که فقط سالی چند هفته در آنها سکونت دارند، چگونه بهترین جادههای مهندسیساز را ایجاد کردهاند اما برای دانشگاهی با ۵۰هزار دانشجو، حتی از کشیدن یک راه معمولی با حداقل امکانات ایمنی و تدابیر مهندسی خودداری میکنند.
سومین علت، تهیه نکردن اتوبوس مناسب با حداقلهای ایمنی برای این مسیر است. چندی پیش یکی از روزنامههای همین رژیم به طنز نوشته بود بهای خودروهای نمایندگان مجلس آخوندی که در پارکینگ مجلس قرار دارد به اندازه درآمد یکسال نفت کشور است!
چهارمین علت بیدروپیکر بودن این مملکت است که برای تضمین ایمنی خودروها هیچ نهاد واقعاً مسئولی وجود ندارد در حالیکه برای گرفتن عوارض و مالیات و جریمه از خودروها دهها نهاد و هزاران پرسنل پاسدارصفت مانند لاشخور در خیابانها و جادهها رها شدهاند تا قبضهای جریمه خود را روزانه با پول جیب مردم، نقد کنند. بیعلت نیست که بخش عمده درآمدهای بودجه این رژیم را اینک سالهاست که مالیات اخاذی شده از مردم تشکیل میدهد.
علت وحشتزدگی رژیم
حقایق یاد شده حقایقی نیستند که کسی نداند. این قبیل سوانح نیز، متأسفأنه پدیدههای جدیدی نیستتند. مردم ایران از یک هفته پیش از این واقعه، با یک مورد مشابه دیگر دست به گریبان بودند، حادثهای که طی آن ۵طفل معصوم بلوچ در دبستان سوختند و پرپر شدند. پس از آتشسوزی در دبستان دخترانه در زاهدان و سوختن زندهزنده ۵دخترک معصوم، اکنون که مردم ایران با این واقعه و قربانی شدن ۱۰دانشجو، آن هم در محوطه داخل دانشگاه مواجه میشوند، بهشدت خشمگین و برانگیخته میشوند، چرا که همگان میدانند مسبب اصلی این فجایع، رژیم غارتگر و عقبماندهای است که جز غارت و چپاول و حفظ حاکمیت خود به هر قیمت، به هیچ چیز دیگری فکر نمیکند و جان و سرنوشت مردم، کمترین ارزش و بهایی برایش ندارد.
طبیعی است که رژیم بهشدت نگران باشد چرا که هر واقعهای از این قبیل در این فضای بهشدت ملتهب، میتواند کل جامعه را به انفجار بکشاند.
نظامی که مرگ و سانحه را برای مردمش به امری عادی تبدیل کرده است!
اکنون ایران تحت حاکمیت آخوندها در وضعیتی بهسر میبرد که مردمش با کوچکترین سوانح جان خود را از دست میدهند:
در زلزلهٔ کرمانشاه که در ۲۱آبان سال ۹۶ اتفاق افتاد، صدها تن از هموطنان ما جان خویش را از دست دادند، دهها هزار خانواده، خانه و کاشانهشان از بین رفت و پس از گذشت یک سال در این سوز سرما، اکثر آنها کماکان در گل و لای و برف و بوران در چادر یا در کانکسهای حلبی و مقوایی روزگار میگذرانند. در حالی که در کشورهای دیگر، تلفات زلزلههایی به مراتب شدیدتر انگشتشمار است و خانه و کاشانه مردم هم به سرعت حل و فصل میشود. کما اینکه همین رژیم ویرانههای بیروت را در چند ماه ساخت و به تروریستهای حزبالله تحویل داد!
در ۱۶دی ۹۶ کشتی نفتکش سانچی آتش گرفت و غرق شد و تمام ۲۲سرنشین آن سوختند و به قعر دریا رفتند.
در ۲۹بهمن ۹۶ هواپیمای مسافربری تهران یاسوج که بر اساس استانداردهای بینالمللی، نباید پرواز میکرد، پرواز کرد و سقوط کرد و کلیه ۶۵سرنشین آنهم کشته شدند.
در ۱۳اردیبهشت ۱۳۹۶، معدن زغالسنگ در آزادشهر منفجر شد و ۴۳تن از کارگران معدن جان خودشان را از دست دادند.
علاوه بر این ایران بهلحاظ تعداد تصادفات رانندگی نسبت به جمعیت خودش در جهان رکوردار است؛ در سال ۹۶ به گواهی سازمان پزشکی قانونی کشور، بیش از ۱۶هزار نفر در حوادث رانندگی کشته شدهاند که این تعداد نسبت به سال قبل از آن ۱.۷درصد افزایش داشته است.
در سوانح هوایی و سقوط هواپیما هم همین طور است. چرا اینطور است؟ هر کدام از این وقایع را که بررسی کنید میبینید که همهٔ آنها قابل اجتناب هستند، اما بهدلیل اینکه این رژیم غارتگر، زیرساختهای کشور را نابود یا بهشدت فرسوده کرده؛
مانند جادهها که ظرفیت و کشش این تعداد خودرو را ندارند،
یا بهعلت فقر شدیدی که بر مردم حاکم کرده که مردم، حتی در شهرها قادر نیستند مسکن مناسبی برای خود تهیه کنند.
یا رانندگان زحمتکش ناچارند بیش از ۱۲ساعت پشت فرمان بنشینند تا بتوانند چرخ زندگیشان را بچرخانند.
در واقعهٔ آتشگرفتن و فروریختن ساختمان پلاسکو که در دیماه ۹۵ در تهران اتفاق افتاد، روزنامههای رژیم نوشتند پلاسکو نمادی از رژیم است. رژیمی که بنیادهایش پوسیده و فروریخته است.
هر حادثهای میتواند به یک جرقه تبدیل گردد و جرقه، به انفجار!
در چنین شرایطی هر واقعه و حادثهای مانند واقعه دانشگاه آزاد میتواند بهمثابه آخرین قطرهای باشد که کاسه صبر مردم را لبریز کند. بهویژه که در این حادثه مشخص، پای علیاکبر ولایتی، مشاور خامنهای، در میان است که رئیس انتصابی دانشگاه آزاد است و با وجود نزدیک به ۴۰شغل در نهادهای مختلف، روشن است که هیچ انگیزهای برای رسیدگی به امور روزمره یک دانشگاه با ۵۰هزار دانشجو ندارد و صرفاً برای چپاول از طریق دانشگاهی با سرمایهیی نجومی و به صلاحدید شخص خامنهای به این منصب گماشته شده است و اینک همین مشاور بیکفایت مهمترین هدف دانشجویان و خانوادههای دانشجویانی است که بهعلت بیعرضگی و مفتخواری چنین مقاماتی جان خود را از دست دادهاند. در تظاهرات روزهای گذشته نیز یکی از مهمترین خواستههای دانشجویان و خانواده آنها، اخراج ولایتی و محاکمه وی بوده است، امری که با پافشاری دانشجویان و بازماندگان جانباختگان، امر بعیدی نیست.
لیست مشاغل ۴۰گانه ولایتی بهنقل از رسانه حکومتی مردمسالاری
سراسیمگی رژیم هم به همین علت است چرا که این واقعیت را خود بهروشنی میداند و لمس میکند و میداند که از قیام دیماه ۹۶ به بعد، چیزی در جامعه ایران ورق خورده و رژیم در تعادلقوا و در جنگ خود با مردم ایران در نقطهٔ پایینتری قرار گرفته است.
اکنون رژیم خود بهتر از هرکس دیگری میداند که چه کاشته و چه درو خواهد کرد؟! و درست به همین علت است که با یک حادثه ساده رانندگی همچنین بازتابهایی از خود صادر میکند!