آمریکا روز سهشنبه ۱۹شهریور، باز هم تحریمهای جدیدی علیه نیروی قدس سپاه پاسداران و سایر مزدوران تروریست رژیم اعلام کرد.
اهمیت و نقش این تحریمها و درک آخرین مختصات رژیم در صحنهٔ بینالمللی موضوع این نوشته است ضمن اینکه تلاش میشود تاثیر حرکتها و مواضع گسترده سیاسی و دیپلماتیک رژیم بر وضعیت کنونی نیز مورد بررسی قرار گیرد و در نهایت ببینیم چرا رژیم از پاسخ به سؤالات آژانس طفره میرود؟
معنی و اهمیت جدیدترین تحریمهای آمریکا
اولین سؤال این است که: تحریمهای جدید آمریکا علیه رژیم چه معنایی و چه اهمیتی دارد، زیرا رژیم سعی میکند تحریمها را بیاهمیت و بیتأثیر جلوه دهد.
در این خصوص باید گفت طبیعی است که رژیم چنین تبلیغاتی کوک کند. اما باید پرسید اگر تحریمها تأثیر و اهمیتی ندارد، پس اینهمه آه و ناله و سوزوگداز برای چیست؟
اما در مورد این تحریمهای خاص که روز سهشنبه اعلام شد، بدون ورود به محتوا و جزییات تحریمها باید گفت این تحریمها:
اولاً نشانهٔ عزم دولت آمریکا به ادامهٔ زنجیرهٔ تحریمهاست و گویای این است که سیاست فشار حداکثری آمریکا همچنان ادامه دارد و پادرمیانیهای اروپا و مشخصاً فرانسه تغییری در این سیاست ایجاد نکرده است.
ثانیاً تشدید تحریم نیروی قدس سپاه پاسداران و حزبالله لبنان در شب ۱۱سپتامبر این پیام را دارد که آمریکا این رژیم را منشأ و پدرخواندهٔ تروریسم بینالمللی میشناسد. کمااینکه قرار دادن رژیم در کنار داعش هم معنی خاص خودش را دارد.
چرا طرح فرانسه در کاهش تحریمها بینتیجه ماند؟
تلاشهای رژیم با حدود ۱۷-۱۸سفر خارجی ظریف، چند سفر عراقچی و سخنرانیهای پیدرپی روحانی از یکسو و از طرف دیگر تلاشهای فرانسه هم با تمام ظرفیت دیپلماتیک خودش و آمدن پشت تلاشهای رژیم تا شاید آمریکا اجازهٴ فروش روزانهٔ ۷۰۰هزار بشکه نفت را به رژیم بدهد، بینتیجه ماند و از آن بدتر آنکه:
طی یک هفتهای که از پایان این تکاپوی بیسابقه میگذرد، جهان شاهد ۴موج موازی فشار سنگین بر رژیم شده است:
اول: آمریکا ۳موج جدید تحریم را به رژیم اعمال کرد.
- موج تحریم شرکت هوافضای رژیم و ۲شرکت دیگر(روز ۱۲شهریور)
- موج بعدی که تحریم شبکهای گسترده از کشتیرانی، شرکتها، نهادها و افرادی که در حمل و نقل و... رژیم فعالیت داشتند را دربرگرفت(روز ۱۳شهریور)
- روز سهشنبه ۱۹شهریور نیز تحریم دوبارهٔ نیروی قدس و حزبالله و... در کنار القاعده و داعش و...
دوم: فعال شدن آژانس بینالمللی انرژی اتمی در پی برداشتن گام سوم کاهش تعهدات اتمی رژیم که شامل موارد زیر بود:
- مدیرکل موقت آژانس به تهران سفر کرد و تأکید کرد که رژیم باید بهسرعت به سؤالات آژانس پاسخ دهد.
- برملا شدن مرکز اعلام نشده رژیم که کارشناسان آژانس در آن آثار اورانیوم کشف کردند.
سوم: فاصله گرفتن بیشتر اروپا از رژیم که در خبرهای زیر برجسته شد:
- هشدار نسبت به گام سوم کاهش تعهدات برجامی (هایکو ماس، وزیر خارجه آلمان، این گام را خطرناک خواند).
- ابراز نگرانی از آثار اورانیوم پیدا شده در سایت اعلام نشدهٔ رژیم.
- تأکید بر اینکه رژیم باید به سؤالات آژانس سریع پاسخ بدهد.
- انگلستان نیز سفیر رژیم را بهعلت ربودن کشتی انگلیسی احضار کرد و در عینحال تهدید کرد این موضوع را به شورای امنیت خواهد برد.
چهارم: ۲موج بمباران گستردهٔ مزدوران رژیم و سپاه پاسداران در سوریه و عراق با تعداد زیادی کشته از این مزدوران و اعضای سپاه.
این صحنهٔ سیاسی و مختصات کنونی رژیم است.
در شناخت هدف سفر مدیرکل موقت آژانس اتمی
سفر مدیرکل موقت آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهران هم بهعنوان یک موج فشار علیه رژیم عنوان میشود درحالیکه رژیم میگوید این یک سفر معمول و روتین بوده!
واقعیت آنکه فارغ از تبلیغات رژیم باید در نظر داشت مقامات آمریکایی گفتند این سفر در پی گزارشهایی بوده که دربارهٔ فعالیتهای مخفی رژیم رسیده است.
و از آن مهمتر، موضع کورنل فروتا، مدیرکل موقت آژانس، است که حاوی ۲نکتهٔ مهم بود:
اول: دربارهٔ خودزنی رژیم در گام سوم کاهش تعهدات برجامی او گفت: «نصب سانتریفوژهای پیشرفته که ایران انجام داده، بر اساس برجام ممنوع و تغییرات ایجادشده میتواند نقض برجام باشد».
دوم: تأکید مدیرکل آژانس بر پاسخهای کامل و سریع رژیم به سؤالات آژانس.
از نظر حقوقی رژیم موظف است به سازمان انرژی اتمی اطلاعاتی کامل و بر اساس زمانبندی بدهد. اکنون حرف مدیرکل موقت آژانس این است که رژیم این ۲مؤلفه را رعایت نکرده است!
پیامدهای آنچه رژیم انجام داده چیست؟
این نوع ارتباط برقرار کردن با نهاد بینالمللی یک تهدید بسیار جدی برای هر رژیمی دارد. طی سالهای گذشته غربیها بهخاطر سیاست مماشات و بهطور مشخص امضای برجام، برخی پیگیریهایشان را مسکوت گذاشتند، اما اکنون که بحث ماجراجوییهای رژیم دوباره مطرح میشوند. آن هم مسئلهٔ پی.ام.دی است، یعنی «ابعاد احتمالی نظامی برنامهٔ اتمی رژیم ایران».
این موضوع اساساً از سال ۲۰۰۲ و بعد از افشای سایتهای نطنز و اراک توسط مقاومت ایران روی میز جامعه جهانی رفت. اصلیترین وظیفهٔ آژانس هم پیگیری همین بود. یعنی تعیینتکلیف پی.ام.دی.
اکنون نکتهٔ مهم اینجاست که: آژانس در سال ۲۰۱۱، ۱۲سؤال برای تعیینتکلیف پی.ام.دی روی میز رژیم گذاشت. اما رژیم پاسخ مشخصی به این پرسشها نداد. علت هم روشن بود. پاسخ به این پرسشها برابر بود با برملاشدن برنامهٔ ساخت سلاح اتمی.
اما همان موقع یک اتفاق افتاد. آن هم وارد شدن سیاست مماشات به صحنه مذاکرات بود که در اوجش به امضای برجام ختم شد. دولت وقت آمریکا که میخواست به هر قیمت برجام را امضا کند، برای اینکه اصلیترین مانع یعنی پی.ام.دی را از سر راه بردارد، با سایر اعضای ۵+۱ روی آن سرپوش گذاشتند.
همان موقع رسانههای حکومتی تیتر زدند: «بسته شدن پرونده پی.ام.دی، غلبهٔ اراده سیاسی بر مسائل فنی».
اکنون هم که «فروتا» بعد از سفرش به تهران تأکید دارد رژیم باید سریع به سؤالات پاسخ دهد، یعنی عطف به همان ۱۲سؤال است. یعنی موضوع پی.ام.دی که زیربنا و اساس بحران برنامهٔ اتمی رژیم بود، بار دیگر دارد روی میز جامعه جهانی قرار میگیرد و این ناقوس خبرها و پیامدهای بسیار شومی برای آخوندها است.
فشار یا گشایش؟
اکنون و در چنین شرایطی رئیسجمهور آمریکا وارد شده و میگوید حاضرم با روحانی ملاقات کنم و حتی تمامی مشکلات رژیم را در کمتر از ۲۴ساعت حل کنم. اولین پرسشی که به ذهن ناظران صحنه وارد میشود این است که: آیا این مواضع با آن ۴فشار موازی در تناقض نیست؟
در این مورد باید گفت: ابتدا نیز حرف طرف آمریکایی این بوده که بیایید مذاکره کنیم. اما فرقش با دوران مماشات این است که میگوید مذاکرهای که اول رژیم باید ۱۲شرط را بپذیرد، بعد هم تا تعیینتکلیف مذاکرات خبری از رفع تحریم نیست(یعنی جایی برای مانور و فریب رژیم باقی نمیگذارد) و این هیچ گشایشی برای رژیم ندارد.
روز چهارشنبه ۲۰شهریور کیهان نوشت: «هدف مشترک اروپا و آمریکا، دائمیکردن محدودیتهای برجامی ایران و تعمیم خسارت محض توافق هستهای به دیگر مؤلفههای قدرت ایران از جمله توان موشکی و قدرت منطقهای است... اجرای تعهدات برجامی و لغو تحریمها و گشایش اقتصادی، هیچ جایگاهی در برنامه اروپا و آمریکا ندارد».
شریعتمداری هم در جای دیگری به این همزمانی استقبال رئیسجمهور آمریکا از مذاکره و موج فشارها اشاره کرده و گفت: «ترامپ صرفاً بهدنبال نمایش مذاکره و بهعبارتی، فتودیپلماسی است و اظهارات فریبکارانه وی در کنار وضع تحریمهای جدید، در یک پازل قرار گرفته و هدف، ترغیب مقامات ایران به انجام مذاکره است».
تمام مشکل رژیم هم همینجاست. خامنهای توان و ظرفیت رفتن پای میز مذاکره را ندارد، زیرا مذاکره برای وی مساوی است با تسلیم!
اخیراً آخوندی به نام رفیعی در حضور خامنهای ۵۰دقیقه صحبت میکرد. حرف اصلیش این بود که اکنون یکعدهای در نظام راه برونرفت از مشکلات را مذاکره میدانند. در حالیکه مذاکره در شرایط کنونی یعنی تسلیم!
رژیم از طرفی اگر بخواهد به این رویارویی ادامه بدهد، نتیجه میشود همین افزایش خردکننده فشارها.
چهارشنبه ۲۰شهریور یک دیپلمات پیشین رژیم به نام فریدون مجلسی طی اظهاراتی که در رسانههای حکومتی درج شده گفت: «بنده نگران وضعیت موجود هستم... اگر روزی پایان برجام اعلام شود ایران تحت شدیدترین تحریمهای بینالمللی قرار خواهد گرفت که بهمراتب از تحریمهای کنونی سنگینتر خواهد بود».
مختصات رژیم چیست؟
اکنون اصلیترین مختصات رژیم گیرافتادن بین همین ۲مسیر است و از آنجا که رژیم توان و ظرفیت پیمودن هیچکدام از این ۲مسیر را ندارد، در بنبست و بحران شدید «بیراهحلی» گرفتار است.
خروجی این بحران هم اول از همه خودش را در بحران اجتماعی رژیم نشان میدهد. یعنی خطر جدی قیام. روز چهارشنبه آخوند روحانی در جلسه هیات دولت گفت: «نباید برخی از تندرویها و مسیرهای غیردقیق که مردم را آزار میدهد در جامعه اجازه بروز پیدا کند، چرا که مردم بهاندازه کافی با غصه و سختی مواجه هستند و نباید اجازه داد که بر اساس بیدقتیها غصه جدیدی بر مردم وارد شود».