بازتاب مظالم آخوندی
بیش از ۴دهه حاکمیت شیخکان ریایی بر سرزمین شیر و خورشید و تکاثف ظلم و جور آنان در این اقلیم، وضعیتی را دامن زده است که حتی رسانههای وابسته به حکومت نیز به آن اذعان میکنند. ترمهایی مانند «نیترات نارضایتی»، «وضعیت انفجاری»، «بیاعتمادی مردم به حاکمان» و ... بگونهای گوشههایی از این وضعیت را توصیف میکنند.
از آنجا که جهان قانونمند است، مظالم آخوندی نیز پژواک خود را در جامعهٔ ایران داشته و دارد. هر سری که در این حاکمیت بر دار میرود، هر شلاقی که بر جسمی فرود میآید، هر دلار و ریالی که از اموال عمومی به سرقت میرود و سر از کاخهای مجلل سردمداران رژیم درمیآورد. هر دیدهای که در پشت زندانهای این رژیم به سرشک مینشیند، بیپاسخ نمانده است و نخواهد ماند. ذره ذره، قطره قطره روی هم انباشته میشود و به باروت و نیترات تبدیل میگردد. باروت و نیتراتی که در لحظهٔ مناسب فقط جرقهای را میطلبد تا انرژی جهشی و غیرقابل مهار خود را بارز نماید.
قیام آبان ۹۸، شراره از یک خشم متکاثف
به قیام آبان۹۸ نگاه کنیم. نیرویی در که در جریان قیام آزاد شد، فقط در مقیاس بمب اتم قابل سنجش بود. آنچه مؤسسات و فروشگاههای زنجیرهیی و نیز بانکها رژیم را به آتش کشید، فقط شرارههایی از خشم متکاثف جامعه بود. بازتاب مظالم آخوندها بود که به خودشان بازگشت. این قیام فقط گوشههایی از این خشم را به نمایش گذاشت. به یقین وقتی جامعه در هیبت واقعی خود به میدان بیاید، هیچ نیروی اهریمنی و آخوندی قادر به مقابله با آن نخواهد بود.
به این اعتبار میتوان گفت که آخوندها و ابواب جمع آنها روی آتشفشانی نشستهاند که هر آن ممکن است فواره زند و کبکبه و دبدبه و آلاف و الوف آنها را به کام کشد.
اعتراف معکوس به شرایط انفجاری جامعه
روزنامهٔ آرمان ۱۷آذر۹۹ در گفتگو با یک کارشناس رژیم به نام مقصود فراستخواه، با زبانی معکوس نسبت به وضعیت انفجاری جامعهٔ ایران هشدار داده و حاکمان را به چارهاندیشی فراخوانده است.
«از نظر روانشناسی اجتماعی جامعه ایران در شرایطی قرار گرفته که عصب اجتماعی خسته شده است. امروز زندگی روزمره مردم از جهات مختلف تحتفشار قرار گرفته است. شرایط به شکلی است که به یکباره بخش بزرگی از جامعه از بازار کار خارج شده، گستره فقر در جامعه افزایش پیدا کرده و بیکاری روزبهروز بیشتر شده است. تحرک اجتماعی حالت معکوس نیز دارد. بهعنوان مثال لایههای پایینی طبقه متوسط بهدلیل گسترش فقر به طبقه فرودست جامعه تنزل پیدا میکنند. از سوی دیگر تحمل مردم نسبت به مشکلات جامعه کمتر شده است».
آستانهٔ تحمل جامعه حدی دارد!
این کارشناس، به صراحت میگوید که «آستانهٔ تحمل جامعه» حدی دارد و باید به این موضوع توجه کرد:
«نکته مهم اینکه جنبه عینی فشارهای موجود در جامعه مشخص است اما جنبههای ذهنی را نیز باید در نظر بگیریم. وقتی فشارها برای آنها بیدلیل و بیمعنا باشد تحملش سختتر و طاقتفرساتر میشود. جنبه عینی مشکلات نیز دارای آستانه تحمل است و این آستانه تحمل تا یک زمان مشخص میتواند این مشکلات را تحمل کند». (همان منبع)
به اعتبار عملکرد مقاومت ایران و فعالیت کانونهای شورشی، اکنون جامعهٔ ایران، چشمانداز مشخص از تغییر را در پیش رو میبیند. مقاومت ایران با حضور فعال در صحنههای مختلف کارزار با رژیم آخوندی نه تنها عرصه را بر دیکتاتوری تنگ نموده، بلکه امید مادی و مجسمی را در پیشروی مردم قرار داده است. آنها دریافتهاند که باید به نیروی شگرف خود متکی باشند و خود برای تغییر وضعیت خویش قیام کنند. این همان تنگنایی است که اکنون حاکمیت با آن مواجه است و مانند قبل نمیتواند اعمال حاکمیت نماید؛ زیرا با حضور فعال یک اپوزیسیون پاکباز مواجه است که راه را از هر سو بر او بسته است. بازتاب این حضور، بالارفتن روحیهٔ مقاومت و همبستگی در میان مردم است.
«امروز مردم این سؤال را میپرسند که چرا سیاستهای تصمیمگیران جامعه به شکلی بوده که این همه فشار روی مردم وارد شده است؟بهصورت طبیعی مشکلات زمانی تشدید میشود که سیاستها بهنگام و عقلانی نباشد. این در حالی است که در جامعه ایران تغییرات مهمی ایجاد شده است. بهعنوان مثال تحصیلات و میزان آگاهی و ارتباطات مردم نسبت به گذشته بیشتر شده است. به همین دلیل نیز بهراحتی برخی استدلالها و توجیهات رسمی در تصمیمگیریها را نمیپذیرند». (همان)
ارادههایی که شکل ساختار شکن به خود میگیرند
اگر چه کارشناس حکومتی و یک رسانهٔ وابسته به حاکمیت با هدف نصیحت به حاکمان سوار بر اریکهٔ قدرت این مطلب را نوشتهاند ولی آنچه مهم است اینکه آن لحظهٔ مقدر زودتر از آنچه که تصور میشود فرا خواهد رسید و بر سر آخوندها آوار خواهد گشت.
«اگر ارادهها احساس کنند نمیتوانند با ساختها وارد گفتگو و مذاکره و چانهزنی شوند و نقش مؤثری ندارند در آن صورت این ارادهها تدریجا شکل ساختارشکن به خود میگیرد. تحقیقات نشان میدهد که جامعه ایران در مسیری در حال حرکت است که تحمل مردم دارد کمتر میشود». (همان)
آری، صدای تیک تاک عقربههای ساعت سرنگونی دیرگاهی است که از کوچهها و خیابانهای ایران به گوش میرسد. همه میدانند انفجاری سهمگین در راه است؛ انفجاری که دودمان نظام ولایت را بر باد خواهد داد.