728 x 90

تروریسم سازمانیافتهٔ دولتی زیر ذره‌بین جهان (۴)

تروریسم دولتی
تروریسم دولتی

اشاره

تا این‌جا باز بینیِ تروریسم دولتی آخوندها، تصویری کلی از سیاست و استراتژیِ «کسب و کار مرگ» را روشن کرده است. آیا در خاطره‌ها و تجربه‌های مردم ایران از ۴۰سال حکومت ملایان، نسبت و تشبیهی بهتر و دقیق‌تر از «کسب و کار مرگ» یافت می‌شود؟

با این حال بی‌تردید هنوز هم در باب تروریسم داخلی و بین‌المللی حکومت آخوندی، تشریح و باز بینی همه‌جانبه نشده است. انتظار تحقق همه‌جانبهٔ آن را، هم باید در خاطره‌های مردم ایران در این چهل سال جست‌وجو نمود و هم در سرنگونی ملایان و نمایان شدن واقعیت‌های حیرت‌انگیز از رد ماشین ترور دولتی در ایران!

*** *** ***

 

باز بینیِ طرح‌های ترور رهبر مقاومت ایران را ادامه می‌دهیم...

 

طرح‌های پیاپی

۵روز بعد از شکست طرح ترور در بغداد، جلسه شورای عالی امنیت ملی رژیم آخوندی در روز شنبه ۷دی ۱۳۷۰تشکیل شد. این جلسه به‌ ریاست رفسنجانی و با حضور اعضای اصلی شورا و نیز فلاحیان، سعید امامی معاون امنیت فلاحیان و احمد وحیدی فرمانده نیروی قدس سپاه، برای بررسی علل شکست تشکیل شد. در این بررسیها نتیجه‌گیری به‌عمل آمد که هوشیاری امنیتی مجاهدین، به‌کارگیری طرح‌های پیچیده‌تری را ضروری می‌سازد؛ لذا به‌ وزارت اطلاعات و سپاه قدس مأموریت داده شد که طرح‌های جدیدی را به‌طور مشترک ‌تنظیم و به‌شورای عالی امنیت ملی ارائه کنند.

از آنجا که طرح ۲۸اسفند ۱۳۷۰نقش برآب شده بود، به‌ بمباران سنگین قرارگاه اشرف در ۱۶فروردین ۱۳۷۱روی آوردند؛ اما از آن طرح‌ هم طرفی نبستند.

 

تشکیل ستاد ویژه برای طرح ترور بر سر مزار دکتر کاظم رجوی

شورای عالی امنیت رژیم در نشست ۱۰مرداد ۷۱بنا‌به‌ پیشنهاد رفسنجانی، تصمیم به‌ تأسیس «ستاد فرماندهی امور عراق» گرفت. از آن پس «کمیته بررسی مسائل عراق» که تا آن تاریخ مسائل سیاسی گروه‌های عراقی را تحت نظارت خامنه‌ای دنبال می‌کرد، در این ستاد ادغام شد. علی آقامحمدی که ریاست کمیته بررسی مسائل عراق را داشت، به‌ فرماندهی این ستاد منصوب شد. به‌دنبال آن، نفرات زیر نیز به‌عنوان اعضای این ستاد مشخص شدند: آخوند مصطفی پورمحمدی قائم‌مقام وقت وزارت اطلاعات و وزیر کشور کابینه پاسدار احمدی‌نژاد، پاسدار سرتیپ کاظمی معاونت وقت اطلاعات سپاه، پاسدار کنعانی فرمانده پادگان آموزشی نیروی قدس، محمد‌علی رحمانی فرمانده سپاه ۹بدر و پاسدار سرتیپ سعید تقی‌پور و پاسدار سرتیپ رضا صادقی.

سپس در تاریخ ۲۷دی ۷۱ستاد فرماندهی امور عراق در حضور خامنه‌ای در کاخ نیاوران تشکیل شد. در این جلسه خامنه‌ای و رفسنجانی، آقامحمدی را موظف کردند که با کمک وزارت اطلاعات، طرح‌های نظامی و تروریستی جدیدی علیه مجاهدین ـ‌ با تمرکز روی رهبری مقاومت‌ـ ارائه کند.

از میان طرح‌های مختلف که توسط این ستاد مورد بررسی قرار گرفت، یک طرح مهم و کارا‌تر از بقیه در دستورکار قرار گرفت. طبق این طرح، قرار بود مواد منفجره قدرتمند C۴در قبری نزدیک مقبره شهید دکتر کاظم رجوی در گورستان وادی‌السلام(در کربلا) کار گذاشته شود تا هر گاه رهبر مقاومت برای زیارت مزار شهیدان مجاهد و برادرش به‌ گورستان وادی‌السلام بیاید، مواد منفجره با کنترل از راه دور منفجر شود.

 

استخدام مزدوران محلی

وزارت اطلاعات یکی از مأمورانش به‌نام حاج حامد را که از سرکردگان عملیات تروریستی علیه مجاهدین در عراق بود، مأمور اجرای طرح فوق نمود. حاج حامد هم ابوحنا بغدادی ــ از سرشبکه‌های تروریستی رژیم در بغداد ــ و دو تروریست دیگر به‌نام‌های عبدالوهاب و عماری را به‌ شهر مهران فرا‌خواند. تروریستها پس از توجیه‌شدن نسبت به طرح و دریافت ۳۰۰۰دلار برای تهیه امکانات اولیه، در اواسط سال ۷۲از منطقه قلاویزان از مرز بدره به‌عراق بازگشتند.

مزدور عبدالوهاب به‌ کربلا رفت و با افرادی که جهت اجرای این طرح در نظر گرفته شده بود، ارتباط برقرار کرد. او در یک خانه متروکه در ۵‌ کیلومتری کربلا ساکن شد و شناسایی مقبره دکتر کاظم رجوی در وادی‌السلام را آغاز کرد.

بعد از مدتی شناسایی، مزدوران به‌ ایران بازگشتند و گزارش شناسایی‌ها و پیشرفت و موانع کار را به‌ حاج حامد تسلیم کردند. وزارت اطلاعات به‌خاطر اطمینان از مزدورانش، قبل از اجرای این طرح، دو عملیات برای آنها مشخص می‌کند تا مطمئن شود طرح تضمین داشته باشد.

تروریستها ۳۶کیلو مواد منفجره C۴را که از ایران آورده بودند، به‌همراه خرج‌های استاندارد هدایت‌شدهٔ مهندسی، داخل قبری در نزدیکی مقبره دکتر کاظم کار گذاشتند.

 

باز هم هوشیاری مجاهدین

طرح این بود که حین زیارت رهبری مقاومت از مزار، تروریستها قادر باشند از داخل خودرویشان روی جاده، در فاصله حدود ۷۰۰متری، این قبر را با کنترل از راه دور منفجر کنند. تروریستها طبق شناسایی‌های قبلی، انتظار داشتند زیارت از مزار شهیدان مجاهد، بلافاصله بعد از زیارت حرم امام حسین(ع) صورت بگیرد. از این رو، مأمورانی را استخدام کرده بودند که به‌محض رؤیت سوژه‌ها در حرم امام حسین، آنان را برای اجرای طرح در گورستان وادی‌السلام باخبر کنند.

اما این توطئه که با تشکیل ستادی زیر نظر رفسنجانی شکل گرفت، با اقدامات و هزینه‌ها و هماهنگی‌های گسترده از ایران تا عراق ادامه یافت و با هدایت وزارت اطلاعات پیش رفت، قبل از اجرا شناسایی و درهم‌شکست.

 

 

شکست‌های پیاپی و ورود ناگزیر فلاحیان و سعید امامی

گروه حقوق‌بشر پارلمان انگلستان در تحقیقات خود پیرامون تروریسم رژیم آخوندی، بر زمینه‌سازی سیاسی و کار اطلاعاتی بریده‌مزدوران انگشت گذاشت و نوشت: «یک شیوهٔ دیگر استفاده از تعداد اندکی بریده می‌باشد که در یک مقطع با سازمانها یا افراد اپوزیسیون همکاری می‌کردند. این افراد به‌دلیل کمبود یا فقدان هر گونه انگیزه‌یی برای ادامهٔ مبارزه و حفظ اصول، خود را به‌رژیم ایران فروخته‌اند. این افراد تاکنون با ارزش‌ترین اطلاعات و خدمت سیاسی را برای رژیم فراهم ساخته‌اند. علاوه بر فراهم‌کردن اطلاعات در مورد اهداف تروریستی رژیم، آنها با اشاعهٔ تبلیغات علیه افراد یا سازمانهایی که قبلاً با آنها کار می‌کرده‌اند و وارد‌ آوردن این اتهام که آنها بدتر از رژیم حاکم هستند، زمینهٔ سیاسی را برای قتل ناراضیان فراهم می‌سازند».(صفحه ۹، کتاب «ایران، حکومت ترور، از انتشارات گروه حقوق‌بشر پارلمان انگلستان، لندن، ژوئن ۱۹۹۶)

واقعیت این است که فلاحیان و سعید حجاریان و علی ربیعی در وزارت اطلاعات پس از جمعبندی شکست‌های مستمر پیشین به‌ این راه‌حل رسیده بودند.‌

در همین راستا فلاحیان و سعید امامی کارت لو رفتهٔ «اعضای سابق مجاهدین» را با استفاده از بریده‌مزدوران به‌کار گرفتند. هدف اصلی این بود که با علم‌کردن آنها به‌عنوان «قربانیان سرکوب در درون مجاهدین»، به‌نتیجه مطلوب سیاسی و تروریستی دست پیدا کنند.‌

 

پاسخ و روشنگری لرد ایو بری

لرد ایوبری شخصیت برجستهٔ مدافع حقوق‌بشر در انگلستان، سال‌ها وضعیت حقوق‌بشر در ایران را زیر نظر داشت. به‌دنبال قتل دو اسقف و یک کشیش کلیسای ربانی در ایران، لرد ایو بری نامه‌یی را همراه با انبوهی ضمایم از سوی کاردار رژیم آخوندی در لندن دریافت کرد که مجاهدین را متهم به‌ ارتکاب این قتل‌ها می‌نمود. رژیم آخوندی مدعی بود که اعضای مجاهدین، خود به‌ این‌ جنایات اعتراف کرده‌اند. نوشته‌های مزدوری به‌نام نوروزعلی رضوانی در نیمروز لندن نیز به‌عنوان گواهی از سوی کاردار رژیم ضمیمه شده بود.

لرد ایوبری تحقیقات نمود و به‌ کاردار رژیم چنین پاسخ داد: «تعداد بسیار زیادی افراد خوب وجود دارند که سابقاً در ارتش آزادیبخش ملی بوده‌اند و اکنون به‌عنوان پناهنده در

اروپای غربی زندگی می‌کنند...اتهامات ریز مطرح شده توسط آقای رضوانی را غیرممکن بتوان چک کرد؛ اما دلایل عام وجود دارند که بتوان به‌ قابل ‌اتکا‌ بودن (این ادعاها) شک کرد:

اولین و مهمترین دلیل به‌نظر من این است که رژیم به‌طور گسترده از مطالب او در تبلیغات خود استفاده می‌کند.

ثانیاً او ظاهراً این اتهام بی‌نظیر را ساخته است که قتل‌عام زائران در سال ۱۹۸۷در مکه، نتیجه یک توطئه مشترک عـراقی‌ها و مجاهدین بوده است.

ثالثاً در سال ۱۹۹۱او از سازمان مجاهدین خلق به‌ دل‌رباترین نحو تعریف و ستایش کرده است.

رابعاً او به‌ مرکز کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل ‌متحد در رمادی، به‌عنوان زندان کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل ‌متحد اشاره می‌کند.

به‌دلایل فوق، من به‌ قابل‌اتکا بودن آقای رضوانی مطمئن نیستم».(نامه لرد ایوبری به‌ کاردار رژیم در لندن، ۵مهر۱۳۷۴ـ ۲۷سپتامبر ۱۹۹۵)

 

پاسخ و افشاگری استیون هیوز

در سال ۱۳۷۲سعید امامی تعدادی از عناصر خودش را تحت‌عنوان «اعضای سابق مجاهدین» سراغ گروه لیبرال پارلمان اروپا فرستاد. وی از این‌ها خواست تا مدعی شوند که مدت‌هاست ۱۷تن از اعضای سابق مجاهدین در زندان این سازمان در شهر رمادی عراق در اعتصاب ‌غذا به‌سر می‌برند. آنها نیز بر‌ اساس توجیه وزارت اطلاعات، کمپ التاش را در رمادی به‌عنوان زندان مجاهدین معرفی کردند.

استیون هیوز، نماینده پارلمان اروپا که سال‌ها مسأله نقض حقوق‌بشر در ایران را تعقیب کرده است، در این‌باره در نامه‌یی به پروفسور کاپیتورن، نماینده ویژه ملل ‌متحد نوشت: «دولت ایران که قادر نیست از پرونده نقض حقوق‌بشر خود دفاع کند، به‌طور مستمر تلاش کرده برای سرپوش‌ گذاشتن بر جنایات تهران در داخل و صدور تروریسم و فناتیسم در خارج، چهرهٔ اپوزیسیون ایران را مخدوش سازد. من و دوستانم در پارلمان در این رابطه تجربه دست‌اول از رژیم ایران داریم. در سال ۹۳یک گروه از به‌اصطلاح ناراضیان شورای ملی مقاومت و مجاهدین با گروه لیبرال تحت عنوان دفاع از آن‌هایی‌ که در زندانهای مختلف در عراق از‌ جمله کمپ التاش(شهر رمادی عراق) مورد بدرفتاری قرار گرفته بودند، تماس گرفتند. آنها عمداً در مورد کمپ مزبور و یک اعتصاب غذا در آنجا اطلاعات غلط به‌ ما دادند. بعد از این‌که ما تحقیقاتی از طریق دفتر کمیسیاریای عالی پناهندگان در ژنو و بروکسل انجام دادیم، متوجه شدیم که التاش یک کمپ پناهندگی تحت نظارت سازمان ملل ‌متحد و دولت عراق است و نه زندان مجاهدین. اعتصاب‌غذای ایرانیان در کمپ التاش، اعتراضی علیه تأخیر کمیساریای عالی پناهندگان برای جابه‌جایی این پناهندگان به‌ یک کشور سوم بود و نه اعتراضی علیه مجاهدین».(نامه استیون هیوز به‌ پرفسور کاپیتورن، ۱۷بهمن۱۳۷۴ــ ۶فوریه ۱۹۹۶)

 

چراییِ ولع نسل‌کشی مجاهدین توسط آخوندها

خمینی با دجالگری و عوام‌فریبی که علیه آمریکا و اسراییل راه انداخته بود، از آن به‌عنوان سلاحی برای سرکوب و حذف مخالفانش استفاده می‌کرد و سودها می‌برد. با وجود این، در ۴تیر ۱۳۵۹مجبور شد ماهیت این دجالگری را رو کند و بگوید: «دشمن نه آمریکا است و نه اسرائیل؛ دشمن همین‌جا در زیر گوش ما در تهران است». با آن‌که در تابستان ۵۸در خفا به پاسدارانش گفته بود که اموال و خون مجاهدین مباح است، اما در اظهارات فوق، حکم راه‌اندازی رسمی ماشین تروریسم را صادر کرد.

اکنون که این نمونه‌ها را باز بینی می‌کنیم، می‌بینیم اصل دعوا بر سر آزادی و ضد آزادی بوده است. از فردای بر سر کار آمدن نظام جمهوری اسلامی آخوندی، برای خمینی و وارثانش پرداخت بهای تروریسم، بسیار آسان‌تر از پرداخت بهای آزادی برای ایران و شهروند ایرانی و مخالفان ولایت مطلقه فقیه بود و هنوز هم هست.

مجاهدین خلق هم از همان فردای ۲۲بهمن ۵۷بر اصل آزادیِ اندیشه، بیان، قلم، اجتماعات، مطبوعات و سازمانها و احزاب تأکید بسیار داشتند؛ آن‌قدر که اصلی‌ترین خط سیاسی و استراتژی مسالمت‌آمیز فعالیت‌شان را بر این اصل استوار کردند و برای تحقق آن به سراسر ایران رفتند.

خمینی هم اصلی‌ترین سیاستش را بر مطلق کردن ولایت فقیه و خدایی جلوه دادن آن استوار نمود.

دعوا و تضاد اصلی ایران همین بود و بس. هر نیرویی هم که پرداخت بها برای دفاع از آزادی را در مقابل ولایت مطلقه فقیه برگزید، اصلی‌ترین هدف و آماج تروریسم و زندان و اعدام و قتل‌عام توسط خمینی و خامنه‌ای گردید. خمینی و خامنه‌ای در استواری مجاهدین بر اصل آزادی، نفی تمامیت اصل ولایت فقیه را دیده و می‌بینند. این است ریشه و اساس و علت ولع نسل‌کشی مجاهدین توسط ایدئولوژی و سیاست ترور آخوندها.

 

حماسهٔ آن‌سوی ترور

در ادامهٔ طرح‌های ترور باید به دهها حمله موشکی و خمپاره‌یی به مقرهای مجاهدین اشاره کرد که با فرمان و هدایت و هزینهٔ رژیم آخوندها و پادوهای مزدور و مواجب‌بگیر عراقی صورت گرفت. به‌طور خاص باید به حملهٔ تروریستی سپاه پاسداران و دست‌آموزان محلی‌شان در ۱۰شهریور ۹۲به قرارگاه اشرف اشاره کرد؛ شقاوتی که در جریان آن بیش از ۵۲تن از مجاهدین حفاظت‌شده تحت کنوانسیونهای بین‌المللی، با دستان بسته و تیر خلاص به‌ شهادت رسیدند. جنایتی که هنوز حسابرسی‌نشده باقی مانده و کار پیگیری آن حتی به دادگاه ملی اسپانیا نیز کشیده شد.

ماشین تروریسم ملایان علیه مجاهدین هرگز متوقف نبوده است و در لیبرتی(کنار فرودگاه بین‌المللی بغداد) با پنج بار موشک‌باران‌ سنگین و فوق سنگین، پی‌درپی ادامه داشت.

 

ساختن فصلی نو از پس چهل سال خزان مرگ

سیاست ترور با اختاپوس سیری‌ناپذیرش تا پایان دههٔ ۸۰خورشیدی حدود ۴۵۶عملیات تروریستی در خارج ایران انجام داد. تمامی این ترورها زیر نظر رفسنجانی و خامنه‌ای و با هماهنگی و همکاری وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران صورت گرفته است.

از خمینی تا خامنه‌ای ـ هم‌چون تمام دیکتاتورها و جنایت‌کاران تاریخ ـ که در هنگامه‌های جنایت، به چند صباح بعد فکر نمی‌کنند، شاهدیم که آنان با وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران فقط پرونده «کسب و کار مرگ» را قطور و حجیم کردند. هر برگ تروریسمی که به این پرونده افزوده می‌شد، پلی را در پشت سر دیکتاتور خراب و بازگشت‌ناپذیر می‌کرد.

اکنون با قیمت و بهایی که قربانیان تروریسم آخوندها برای دفاع از آزادی پرداخته‌اند، چشم جهان را به تمامیِ این برگ‌های سیاست ترور و جنایت علیه بشریت گشوده‌اند.

اکنون از خمینی تا خامنه‌ای و دو بازوی ماشین مرگشان ـ وزارت اطلاعات و سپاه پاسدارن ـ در معرض کالبدشکافی تروریسم در جهان هستند.

اکنون دیکتاتور که همهٔ پل‌های پشت سرش را با تروریسم دولتی و فقاهتی منهدم کرده، زیر ذره‌بین جهان قرار گرفته است. نتیجهٔ نقد آن، لیست‌گذاری تروریستی سپاه پاسداران و تحریم همه‌جانبهٔ حاکمیت ولایت فقیه است.

این تحول را پایداران بر اصل مقاومت برای آزادی، وفاداران به نفی ولایت مطلقه فقیه و کوشندگان تحقق منشور بین‌الملل حقوق‌بشر در ایران، به سیاست جهانی کشانده و بالغ نموده‌اند. اینان بوده‌اند که فصلی نو را از پس چهل سال خزان تروریسم و مرگ، ساخته‌اند...

 

نگاهی بر ضرورت این سلسله مقاله‌ها

این‌ها نمونه‌هایی هر چند فشرده‌ از گستردگی یک سیاست ترور از ایران تا دور دنیا هستند. نمونه‌هایی که ارائه شد، بخشی از تروریسم پر شاخ و برگ حاکمیت ولایت فقیه است. ضرورت پرداختن به ماشین تروریسم دولتی در ایران، یک وظیفة ملی و میهنی و نیز جزیی از تاریخ مبارزات و مقاومت مردم ایران و پیشتازان آزادی است. همان‌طور که در مقدمه این مقاله اشاره شد، هنوز هم در باب تروریسم داخلی و بین‌المللی حکومت آخوندی، تشریح و باز بینی همه‌جانبه نشده است. انتظار تحقق همه‌جانبهٔ آن را، هم باید در خاطره‌های مردم ایران در این چهل سال جست‌وجو نمود و هم در سرنگونی ملایان و نمایان شدن واقعیت‌های حیرت‌انگیز از رد ماشین ترور دولتی در ایران!

 

چند سؤال

در پایان این مرور اجمالی که با اختصار تمام صورت گرفت، سؤالاتی مطرح است که از ذهن جستجوگر دست برنمی‌دارد. به‌ طرح برخی از آنها بسنده می‌کنیم:

ـ راستی چرا تمامی سرمایه‌گذاریهای خمینی و جانشینان او و تمام دستگاه جاسوسی و کشتار و توطئه‌گری علیه مجاهدین و مقاومت ایران و رهبری این مقاومت، نتیجه‌بخش نبوده است؟

ـ مجاهدین و مقاومت ایران چگونه و با اتکا ‌به‌ چه پشتوانه و یا سپر دفاعی خود را از این همه دسیسه و پلیدکاری دشمن خون‌آشام در امان نگاه داشته‌اند؟ پشت آنها به‌ چه‌ چیز گرم است و سرچشمه این توانمندی در کجاست؟

ـ و راستی علت این همه کین‌توزی حیوانی و سبعانه دشمن و مزدورانش علیه رهبر این مقاومت به‌خاطر چیست؟

لابد که آزادی به‌مثابه «بودن یا نبودن»، با سرنوشت یک خلق و یک میهن گره خورده است و رقم زدن چنین سرنوشتی در میان است...

 

برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید

تروریسم سازمان‌یافتهٔ دولتی زیر ذرهبین ایران و جهان ۱

تروریسم سازمان‌یافتهٔ دولتی زیر ذرهبین ایران و جهان ۲

تروریسم سازمان‌یافته دولتی زیر ذره‌بین ایران و جهان ۳

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/1ff0d73b-a348-477b-9ea7-dd9556e3362c"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات