راستی کدام فرد یا جریان سیاسی خواهان تغییر و سرنگونی این رژیم را میتوان یافت که در عینحال دشمن و تضاد اصلیاش مجاهدین و مقاومت ایران باشد که ۹۰درصد کل شهیدان مسیر سرنگونی و آرمان آزادی را در این ۴۰سال تقدیم کرده است. این غیرعلمی، غیرمنطقی و محال و ناممکن است که کسی خواهان تغییر و سرنگونی رژیم ولایت فقیه باشد اما آن را بر مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران ترجیح بدهد . در گذشته چنین بوده و در آینده هم همین است. بدون ذرهیی مبالغه دنباله یا دنبالچهٔ رژیم است.در این صورت اپوزیسیوننمایی و رنگ و لعاب مخالفت با رژیم فقط برای این خوبست که رژیم به حساب خودش بریزد و ادعا کند اپوزیسیون آن متفرق و پراکنده و در جنگ و دعوا با یکدیگر است حال اگر تضاد اصلی و دشمن اصلی فرد یا جریانی، مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران است و بالفعل رژیم را ترجیح میدهد، اپوزیسیون نیست بلکه یک نوع «پزیسیون» همین رژیم و نیروی تقویت راه دور آن است. والا همچنانکه در ۳۰تیر در چهلمین سالگرد تشکیل شورای ملی مقاومت به استحضار مردم ایران رساندم، تکرار میکنم که: هر نیروی جمهوریخواه و ملتزم به نفی کامل نظام ولایت فقیه که خواهان استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت است، با ماست و ما با او هستیم.
(مسعود رجوی، قسمتی از پیام شمارهٔ ۲۸)
شبههافکنی در مرزهای سرخ
یکی از عوارض حاکمیت معاویهوار آخوندها بر جغرافیای ایرانزمین، شبههافکنی در فضای سیاسی و مخدوش کردن مرزهای سرخ بین مقاومت و استبداد است. این سیاست، پیشینهیی دارد به قدمت تاریخ مبارزه فرزند انسان با نظامهای ضدتکاملی و جابران و دیکتاتورها اما اگر بخواهیم یک برهه مشخص را مثال بزنیم، بنا بر تشابهات ماهوی، خوب است از دوران معاویه مثال بیاوریم. معاویه همانگونه که شواهد تاریخی نشان میدهند نبوغ سیاسی ویژهیی در شبههافکنی بین حق و باطل داشت. همگی میدانیم که در جنگ صفین با حضرت علی، آنگاه که هزیمت خود را نزدیک دید، دستور داد قرآنها را بر سر نیزهها برافرازند و به نام دجالگرانهٔ حکم قرار دادن کتاب خدا در بین مسلمانان، باعث پیدایی یک جریان ارتجاعی راست در صفوف لشگریان حضرت علی به نام «خوارج» شد و از این رهگذر توانست سلطهٔ خود را تثبیت نماید.
در دوران خمینی و خامنهای ما با نوع غنیشدهتری از این شبههافکنی در مرزهای سرخ سیاسی و ایدئولوژیک مواجه هستیم. اکنون علاوه بر قرآن و دین و پیامبر و امامان شیعه، ترمهای سیاسی نیز از ایلغار تحریف در امان نماندهاند. از جملهٔ ترمهای تحریف شده، ترم»اپوزیسیون» است. حاکمیت منفور آخوندی که خوب میداند پایگاهی در میان مردم ندارد، با رنگ عوض کردن و به لباس اپوزیسیون درآمدن سعی میکند شعارها و مفاهیم انقلابی و براندازانه را علیه خود اپوزیسیون به کار برده و از محتوا خالی نماید.
شاخص راستیآزمایی مدعیان اپوزیسیون
وزارت بدنام اطلاعات یدطولایی در این زمینه دارد. صنعت آلترناتیوسازی یکی از وظایف آن است. برای تشخیص اپوزیسیون برانداز و واقعی از اپوزیسیونهای قلابی و یکبار مصرف دستساز وزارت کافی است یک شاخص راستیآزمایی در برابر آنها قرار دهیم:
«لطفاً بگویید نظر شما در مورد سازمان مجاهدین خلق ایران و مبارزه ۵۶سالهٔ آنها با شاه و شیخ چیست؟»
نوع پاسخ به این سؤال مشخص خواهد کرد که مدعی در کدام صف قرار دارد؛ آیا اپوزیسیون نظام آخوندی است یا پزیسیونی از آن با رنگ و لعاب دیگر؟
اپوزیسیون اصلی نظام ولایی
مجاهدین و شورای ملی مقاومت، چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه خوشمان بیاید و چه ابرو در هم بکشیم، اپوزیسیون اصلی نظام ولایت فقیه هستند. این ادعای خودشان نیست. تبلیغات حکومتی با هزار زبان، این را تاکنون جار زده است و میزند.
فقط در یک مورد، سایت گلستانه از سایتهای وابسته به حاکمیت، در تاریخ ۲۵شهریور۹۷ در مطلبی با عنوان «صفآرایی (مجاهدین) در ماه محرم»، بهگونهیی آشکار به مجاهدین بهعنوان دشمن اصلی نظام اعتراف کرد. این مطلب بعدها از روی آن سایت و سایتهای انعکاس دهنده به این موضوع حذف شد ولی عنوان آن هنوز در سایت «خبر فارسی» رژیم موجود است. (۱)
یک آموزهٔ تاریخی
نحوهٔ تنظیم و عملکرد مجاهدین نسبت خمینی و سایر جریانهای راست و چپ در جریان انقلاب ضدسلطنتی و نیز در دوران مبارزه افشاگرانهٔ سیاسی، حاوی درسها و نکات مهمی است. آنها هرگز در جریان سرنگونی نظام سلطنتی به تخطئه هیچ نیروی سیاسی از جمله شخص خمینی اقدام نکردند؛ با اینکه از ماهیت ارتجاعی آخوندها آگاهی داشتند. در دوران زودگذر مبارزه افشاگرانه نیز تا آنجا که ممکن بود مانع بروز زودرس تعارض شده تا ۳۰خرداد ۶۰دست به سلاح نبردند. زیرا به مرزبندی بین خلق و ضدخلق اعتقاد راسخ داشتند. چگونه ممکن است در روزگار استبداد دینی و در گرماگرم نبرد با آن، اشخاص یا جریانهایی، نام «اپوزیسیون جمهوری اسلامی» روی خود بگذارند و بعد به دشمنی هیستریک با اپوزیسیون اصلی آن (سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت) برخیزند؟! این نه با قوانین دیالکتیک اجتماعی میخواند نه با عرف و نه با منطق.
دم خروس ولایت از لای قبای اپوزیسیوننمایی!
جریانی که به نام اپوزیسیون وجهه همت خود را درافتادن با مجاهدینی قرار داده که در مصاف با آخوندها، پیوسته خون از زخمهایشان میچکد، بیتردید اپوزیسیون نیست، پوزیسیونی از این حاکمیت است. بیگمان در حال تیز کردن دشنهٔ همین رژیم بر گردن اپوزیسیون میباشد. بهرغم دعاوی مطنطن و امروزینپسند، دم خروس در آنجا نمایان میشود که این قبیل اپوزیسیونهای قلابی و آخوندساخته، وقتی در انتخاب بین مجاهدین و دیکتاتوری دینی قرار میگیرند، بیدرنگ همین رژیم را ترجیح میدهند.
«خط قرمز ما مجاهدین هستند»!
در زمینهٔ صنعت اپوزیسیونسازی برای پیچیدن به پر و پای مجاهدین، به یک گواهی ارزشمند توجه کنیم:
هاشم خواستار نماینده معلمان آزاده ایران در ابتدای مقالهیی با عنوان «دموکراتهای کوتوله» ـ که آن را در ۳۰ تیر۱۳۹۸ در کانال تلگرامی خود منتشر کرده ـ نوشته است:
«همه میدانند که بزرگترین دشمن رژیم سازمان مجاهدین خلق است، چرا که از سازماندهی آهنین برخوردار و بهگفته و اقرار خود حاکمان، آنها در تمام شورشها دست دارند، بالعکس نیروهای سلطنت طلب بسیار پراکنده و «سازماندهای» نشده هستند. بنابراین حکومت تلاش میکند که مبارزین را به اردوگاه سلطنت طلبها سوق داده و همینطور افراد نفوذی بسیاری نیز به داخل آنها فرستاده تا ضمن حمایت از شاهزاده و فحاشی به رژیم، به سازمان مجاهدین خلق نیز فحش بدهند. یعنی بهجای تضاد با جمهوری اسلامی، تضاد اصلی را با سازمان مجاهدین خلق بهوجود بیاورند. ». .
او در ادامه افزوده است:
«با بیان دو خاطره مسأله را روشنتر میکنم. در روز نوزده آبان ۹۷ که نیروهای امنیتی با فشار ملت قهرمان ایران مجبور شدند مرا از بیمارستان روانی سینا آزاد کنند، دو نفر از نیروهای امنیتی به سراغم آمدند و از من خواستند که چون سازمان مجاهدین خلق از تو حمایت کردهاند، باید بر علیه آنها بیانیه بدهی و خط قرمز ما رهبری هم نیست بلکه سازمان مجاهدین خلق است. به آنها گفتم یعنی حکم اعدام خود را امضا کنم؟ آنها را به مقالهیی که در حمایت از معلم زندانی آقای عبدالرضا قنبری نوشته بودم و روز دستگیری یعنی اول آبان منتشر کرده بودم حواله دادم. باز پارسال در اردیبهشت ۹۷ که مأموران اطلاعات به باغم آمدند از من پرسیدند که چرا با شاهزاده رضا پهلوی همکاری نمیکنی؟ میخواهی الآن شماره موبایل شاهزاده را بگیرم که با او صحبت کنی؟ که گفتم نه و. ». .
حکایت روزگار وارونه
روزگار وارونه را نگاه کن! آیا این مجاهدین هستند که با ۵۶سال سابقهٔ مبارزاتی درخشان با دو استبداد، باید پاسخ بدهند آزادیخواه و دموکرات و معتقد به جدایی دین از دولت و مدافع یک ایران سکولار هستند یا مدعیانی که بند نافشان وابسته به نظام ولایی است؟! حتی اگر صادق بودند. حتی اگر دستساز وزارت نبودند، شرم و حیای انقلابی حکم میکرد، ابتدا یک سنگریزه به سمت فرعون عمامهدار و جلادانش بیندازند و کمی فدای انقلابی برای خلق را تجربه نمایند، بعد به پر و پای مجاهدین بپیچند و لغز دمکراسی برای آنها بخوانند. هر چند که کسی یا جریانی اهل مبارزه با این رژیم باشد، بیذرهای تردید در برابر فدای بیکران مجاهدین برای آزادی و دریای خون شهیدانشان سر تعظیم و تکریم فرود خواهد آورد. بیشک مجاهدین را ستونهایی قابل اتکا برای یک ایران آزاد و سعادتمند خواهد یافت.
این آنها هستند که باید اثبات کنند در مصاف بیامان خلق و مجاهد خلق از یکسو و اهریمنان دینپناه از سوی دیگر، به کدام صف وابستهاند. آیا در جبهه خلق قرار دارند یا ضدخلق؟ آیا یارشاطر هستند یا بار خاطر؟ آیا از اپوزیسیون هستند یا پوزیسیونی از نظام ولایی با رنگ و لعاب اپوزیسیون... کدام؟
پانویس: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) در قسمتی از مطلب سایت گلستانه به نام «صفآرایی (مجاهدین) در ماه محرم» آمده بود:
«آیا به راستی دشمن اصلی نظام و موجودیت جمهوری اسلامی را خوب شناخته و معرفی کردهایم، آیا تهدید اصلی ما اسراییل و آمریکا و اروپا میباشند؟ البته که آنها دشمن هستند ولی آیا آمریکا میتواند جمهوری اسلامی را براندازد؟ اسراییل چطور؟ قطعاً اینطور نمیباشد، پس واقعگرایی حکم میکند که در گام اول معین کنیم دشمن اصلی نیروی خارجی نیست بلکه دشمن اصلی داخلی است.
اما عطف به دشمنان داخلی نیز دو شرط لازم است که تهدید محسوب شوند: یکی اینکه آرزوی براندازی نظام را داشته باشند و دیگر اینکه توانایی تحقق این آرزو را دارا باشند، بنابراین احزاب متنوع درون حاکمیت اعم از اصلاحطلب و طیف گوناگون آن کسی در صف دشمنان نیستند چون هیچکدام از این دو شرط را دارا نمیباشند.
کما اینکه وقتی از دشمنان داخلی، تحت عنوان سلطنت طلبها سخن به میان میآید پر واضح است که هر چند آنها آرزوی براندازی ما را دارند اما شرط دوم یعنی توانایی براندازی را در اختیار ندارند، و قطع به یقین هیچ گروه سلطنت طلبی صاحب توان براندازی نیست چون هیچ عنصر سلطنت خواهی حاضر نمیباشد برای این مقصود حتی دماغش خونین شود چه برسد به اینکه در این مسیر جانباز شود، همچنین گفتنی است که هیچ گروه مارکسیستی و لاییک دیگری که هم آرزوی براندازی و توان براندازی نظام را داشته باشد، وجود خارجی ندارد.
حالا چه کسانی دارای هر دو شرط فوق میباشند؟ یعنی هم آرزوی براندازی و هم توانایی بالفعلی برای تحقق این آرزو را دارا هستند. در اینجاست که انگشت نشانه همه متفقاً به سوی «سازمان منافقین» خواهد رفت و این همان است که مقام معظم رهبری به تکرار از آن یاد کردهاند. لذا، ضروری است که بیهیچ ملاحظهای آنها را به مردم معرفی کنیم و تمام افراد خودی را نسبت به این حریف واقعی و جدی هوشیار و مهیا سازیم».