خلیفهٔ ارتجاع ۲۰ماه قبل با قلع و قمع همه جریانهای خودی، مهرهٔ خودش رئیسی جلاد را برای حداکثر انقباض و مقابله با قیامهای آتی روی کار آورد اما هرگز فکر نمیکرد در اولین سال پس از انتصاب رئیسی با تندباد قیام دموکراتیک مردم ایران مواجه شود؛ قیامی که لرزه سرنگونی را به جان همه ارکان رژیم انداخت.
با شروع قیام در شهریور ۱۴۰۱ همه معادلات سیاسی در ایران شدت و سرعت گرفت و بحرانهای اقتصادی اجتماعی به بالاترین نهادهای اجرایی از جمله کابینه منحوس سیزدهم یعنی دولت رئیسی نیز سرریز شد. البته چند ماه قبل از شروع قیام بهدلیل بالاگرفتن اعتراضات مردمی در خرداد ۱۴۰۱ رئیسی اولین وزیر خود یعنی حجتالله عبدالملکی (از پرچمداران وراج اقتصاد مقاومتی!) را برکنار کرده بود و از همان زمان ریزش و حذف آغاز شده بود.
پس از شروع قیام، در اوایل آبان ۱۴۰۱ رستم قاسمی سردمدار وعده پوشالی ساخت ۴میلیون مسکن استعفا داد.
در دی ۱۴۰۱ رئیس بانک مرکزی رژیم با دلار در کانال ۴۰هزار تومان استعفا داد.
در ابتدای سال جدید سومین وزیر رئیسی هم تغییر کرد و وزیر آموزش و پرورش در هراس از شعلهور شدن اعتراضات معلمان بهجان آمده برکنار شد.
روند اضمحلال دولت رئیسی در روزهای اخیر شدت گرفت و سخنگوی دولت رئیسی روز ۲۲فروردین، از تغییرات جدید در کابینه خبر داد و سپس چهارمین وزیر یعنی وزیر جهاد کشاورزی در پای رئیسی جلاد ۶۷ ذبح شد.
اما روند تغییرات فقط مربوط به وزرا نبود و رئیس سازمان «برنامه و بودجه» و مدیرعامل صندوق موسوم به نوآوری و شکوفایی نیز مستعفی یا برکنار شدند.
خودتان باید عوض شوید!
بدیهی است در این نظام پابهگور عوض کردن مهرهها دردی از دردهای بیدرمان ولیفقیه را درمان نمیکند. حتی خودیهای نظام نیز معترفند که کار از کار گذشته و حل مسایل بنیادین اقتصاد و «رشد تولید و مهار تورم» نیازمند تغییرات بنیادین سیاسی در کل شاکله نظام است. محسن مهرعلیزاده، استاندار پیشین اصفهان و از اصلاحاتچیهای ریزشی در همین زمینه نوشته است: «حتی اگر شش بار همه اعضای دولت قوی و مردمی عوض شوند، اتفاق مثبتی نخواهد افتاد. رشد تولید، مهار تورم و خارجشدن مردم از این وضعیت فلاکتبار، راهحل علمی و آکادمیک دارد که شما فاقد آن هستید!... خودتان باید عوض شوید!» (شرق، ۲۶فروردین)
آخرین فرصت نظام
در نظامی که همهچیز بر پایه غارت و چپاول و باندبازی و البته در بستری از حفظ نظام و هژمونی خامنهای بنا شده است وقتی از رئیسی سؤال میشود: «چرا حتی در انتخاب مدیران کل وزارتخانهها دخالت میکنید؟» او پاسخ میدهد: «مگر من اجازه داشتم هر کسی را مایل بودم وزیر کنم که چنین اجازهای را به وزیران بدهم؟!» (جوان، ۲۶فروردین) در این نظام هیچ تغییر جزیی اعتباری ندارد و گرهای از مشکلات مردم باز نمیکند. گره و تضاد اصلی در رأس نظام و غصب حاکمیت مردم ایران است.
مردم ایران همراه با قیام سال۹۶ با شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» تمامیت این نظام را نفی کردند اما تقلاهای خامنهای تمامی نداشت و تا سال۱۴۰۰ که روحانی بر سر کار بود همه کاسه کوزهها را بر سر اصلاحاتیها میشکست. آن زمان هر بیسر و پایی از باند خامنهای مثل همین عبدالملکی، وزیر برکنار شده رئیسی «برای دولت روحانی تعیینتکلیف میکرد و برای افزایش ارزش ریال، کنترل تورم و مشکل بیکاری نسخه میپیچید» (شرق، ۲۶فروردین) اما از زمان روی کار آمدن رئیسی این حربه هم از دست خامنهای گرفته شد و دیگر مجال کمتری برای مانور اپوزیسیوننمایی دارد. به همین دلیل او همچون دوران پایانی شاه به جابهجایی مهرهها روی آورده است. اما مردم ایران برای اینگونه پاسکاریها و جابهجایی قدرت پشیزی ارزش قایل نیستند و خامنهای و رئیسی با این تغییرات طرفی نخواهند بست. برخی رسانههای حکومتی ضمن ابراز یاس و ناامیدی بهخاطر از دست رفتن آخرین فرصت نظام نوشتند: تغییر «معاونان رئیسجمهور یعنی مخبر و محسن رضایی» که سهل است حتی اگر خود رئیسی هم برکنار شود فایده ندارد چرا که «دولت رئیسی آخرین فرصت است»! (خبرآنلاین ۲۳فروردین)
فضاحت و رسوایی آنقدر بالا گرفت که حتی برخی رسانههای نزدیک به خامنهای که خوب میدانند رئیسی آخرین برگ و فرصت نظام است، ضمن اعتراف به شرایط انفجاری و بیفایده بودن تغییرات ظاهری نوشتند:
«رئیسجمهور بعد از این تغییر و تحولات، باید توضیح قانعکنندهای به مردم بدهد. چه بخواهند، چه نخواهند بالاخره مردم سؤالاتی دارند و اگر جواب آن سؤالات را نگیرند رفتارشان به گونه دیگری خواهد بود، یا اعتراضشان به شکل التهابات اجتماعی بروز میکند... اگر شخص رئیسجمهور بهمعنای رئیس دولت نتواند پاسخ قانعکنندهای بدهد، همه اعضای کابینه را هم عوض کند، بالاخره باز سؤالات مردم متوجه آقای رئیسی است» (روزنامه فرهیختگان ـ۲۷فروردین ۱۴۰۲)