پس از آن که روز چهارشنبهٔ گذشته، آخوند روحانی و شورای عالی امنیت رژیم در یک فقره خودزنی در گرداب اتمی، اعلام کردند که به دو مورد از تعهدت برجامی خود (فروش مازاد اورانیوم غنی شده ۳.۶۷درصد و فروش آب سنگین بیش از ۱۳۰تن) توقف میزنند، اکنون میتوان دید که چرخ تحولات سیاسی در رابطه با رژیم شتاب گرفته است بهنحوی که:
- در خارج از رژیم بهصورت تشدید تحریمها از سوی آمریکا و نزدیکی اروپا به آمریکا و انزوای رژیم است.
- در درون رژیم نیز تشتت و اختلاف و بحران درونی رژیم بالا گرفته و موضعگیریهای ضدو نقیض مقامات و برخی مهرهها، بسیار چشمگیر است. یک باند تا جنگیدن با آمریکا پیش میرود و باند دیگر تنها راه نجات را مذاکره با آمریکا میداند.
رژیم چه کرد؟
تا اینجا رژیم بهطور مشخص اعلام کرده است ۲التزامی که به برجام داشت را متوقف میکند:
یکی فروش مازاد اورانیوم.
دیگری فروش مازاد آب سنگین.
روحانی گفت این اقدام یکسال پس از خروج آمریکا از برجام به این علت است که ثابت شد از برجام هیچ فایدهای به نظام نرسیده است. او همچنین تأکید کرد که اروپا نیز نقش خود را در رابطه با تعهدات برجامی انجام نداده است.
بعد هم تأکید کرد این موضع تمام رژیم است که پشت سر خامنهای در این رابطه یکدست هستند. این حرفش ضمنا به این معنا بود که تصمیمگیرنده اصلی در این رابطه شخص خامنهای است.
پاسخ آمریکا
در مقابل آمریکا نه تنها هیچ اعتنایی به این اقدام رژیم نکرد، بلکه ۲اقدام جدی کرد؛
یکم: تحریمها را یک مرحله جدی افزایش داد. (افزودن تحریمهای کانی و فلزات به لیست بلند تحریمها)
دوم: به رژیم هشدار داد هر اقدامی علیه منافع آمریکا یا متحدانش از سوی رژیم یا مزدورانش صورت بگیرد، با پاسخ کوبنده روبهرو میشود. (در این رابطه نیز با اعزام ناوها و... جدیت خود را نشان داد)
پاسخ اروپا
البته شاید رژیم انتظار چنین واکنشی از سوی آمریکا را داشت. اما آنچه که بعید بود و حداقل رژیم انتظارش را نداشت، موضع اروپا بود.
اروپا یک واکنش دو مرحلهای نشان داد:
ابتدا با یک دهنکجی دیپلماتیک به اولتیماموم ۶۰روزه رژیم، در کمتر از یکروز بیانیه بسیار شدیداللحنی صادر کرد که جوهرش این بود:
یک: رد هر گونه اولتیماتوم (با زبان دیپلماتیک به رژیم گفت: غلطهای اضافی ممنوع!).
دو: تهدید به وارد کردن دوباره شورای امنیت به پرونده اتمی رژیم.
اضافه بر این و در واکنش دوم ماکرون اعلام کرد (یا در واقع حکم کرد) رژیم باید به تمامی التزامات برجامیاش برگردد و سپس در یک موضع نادر گفت برجام ناقص است و باید با پیمانهایی در مورد برنامه موشکی و دخالتهای مخرب منطقهیی رژیم تکمیل گردد.
مفهوم سیاسی حرف ماکرون
آنچه ماکرون اعلام کرد به این معناست که اروپا یک گام جدی به مواضع آمریکا علیه رژیم نزدیکتر شده است.
چرا که در واقع با بیان اضافه کردن برنامه موشکی و منطقهای به برجام، ۲محور از اصلیترین پیششرطهای ۱۲گانه آمریکا برای مذاکره با رژیم را میخواهد ضمیمه توافق برجام کند.
به این ترتیب میتوان گفت رژیم دست به اقدامی زد با این امید که طرف مقابل (دست کم اروپا) زیر فشار قرار بگیرد و حداقل یک امتیاز قابل توجه به رژیم بدهد. (چیزی که روحانی اشاره کرد و منظورش مشخصاً امتیاز نفتی و بانکی بود)
اما در عمل نه تنها هیچ امتیازی دریافت نکرد، بلکه:
- بیشازپیش زیر تهدید حمله نظامی قرار گرفت.
- اروپا هم بیشازپیش از رژیم فاصله گرفت.
- و جبهه آمریکا و اروپا در برابر رژیم بسیار منسجمتر شد.
پیآمد آنچه که واقع شد
در مقابل آنچه که عملاً در صحنه سیاسی واقع شد درون رژیم کار به تشتت مواضع بیشتر کشید و مواضع باندهای رژیم بیشتر از همیشه از یکدیگر دور شد و حتی تقابلیتر از قبل شد:
- یک سر طیف کسانی همچون علمالهدی گفتند نظام باید پای جنگ برود! بعد هم حرف خامنهای را علم میکنند که گفته بود باید آرایش جنگی گرفت و حرف او را تفسیر میکردند که منظور خامنهای اقدام جنگی است.
- در آن سوی طیف اعضا و کارشناسان باند روحانی قرار دارند که با اشاره به توقف ۲اقدام برجامی اظهار میکنند اساساً چرا وارد چنین میدانی شدیم؟
و متقابلاً تأکید میکنند وارد یک راه بیبازگشت شدیم. و حتی آشکارا میگویند چرا روحانی به خود آمریکا نامه ننوشت و به سران ۵کشور نوشت؟
حتی یک کارشناس رژیم به نام خاندوزی گفت: « الان تسلیم فشارها شویم بهتر است تا سال دیگر که برگ برندهای نداریم!»
بعد هم توضیح داد که تا یکسال دیگر وضعیت اقتصادی نظام کامل فرو میپاشد، قیامها گر میگیرد و نظام از موضع بسیار ضعیفتر از اکنون باید «پای میز مذاکره با دولت مستکبر بنشیند!» (۱۵اردیبهشت).
روزنامه آرمان هم نوشت: « اگر مذاکره صورت نگیرد ما هر چه بیشتر بهطرف یک درگیری نظامی نزدیک میشویم...» (۱۹اردیبهشت).
علت این پراکندگی آرا چیست؟
ممکن است علت اینهمه تشتت آرا ورود ناو گروه آمریکایی به صحنه باشد اما موضوع اتمی، مسأله بسیار ریشهایتری است چرا که این موضوع همواره یکی از کانونیترین نقاط بحرانی رژیم بوده و هست.
بهطور مشخص از سال ۲۰۰۱که مجاهدین برنامه بمبسازی اتمی رژیم و سایتهای اراک و نطنز را افشا کردند، پشت آن هم با بیش از ۱۰۰رشته افشاگری دیگر، مسأله را به یک موضوع حاد جهانی تبدیل کردند.
حتی قبل از اینکه دولت کنونی آمریکا سر کار بیاید. حتی آن هنگام که اوباما و حزبش بر سر کار بودند و بادهای جهانی به یمن سیاست مماشات تماماً به بادبان رژیم میوزید.
حتی هنگامی که رژیم برجام را بر سر اتمی امضا کرد و همه فکر میکردند رژیم یک دستاورد جدی به دست آورده است، روحانی تماماً میخواست آن را به حساب خود و باند خودش بریزد.
در مقابل یکباره خامنهای با لگد به روحانی سرقفلی برجام را به اسم خودش اعلام کرد و گفت قبل از این دولت و در زمان احمدینژاد، یکی از معتمدین منطقه نزد من آمد (منظورش سلطان عمان بود) و پیشنهاد میانجیگری داد. بعد من گفتم بروید مذاکره کنید. یعنی میگفت من بودم که برجام را محقق کردم.
اما هنگامی که کمی زمان گذشت و گرد و خاک صحنه فرو نشست و از برجام آنگونه که انتظار داشتند آبی برای رژیم گرم نشد، خامنهای به روحانی حمله کرد و از برجام با عنوان «خسارت محض» اسم برد! بعد هم گفت من مرز سرخهایی گذاشتم که رعایت نکردید. یعنی تقصیر را به گردن روحانی انداخت.
در مقابل روحانی میگفت ما هیچ اقدامی نکردیم جز به اذن رهبری و مرحله به مرحله کارمان زیر نظارت ایشان بود!
و به این ترتیب روحانی نیز به خامنهای پاسخ میداد اگر چیزی خراب شده، مقصر خامنهای میباشد.
علت یادآوری سابقه امر
یادآوری این نکات از آن رو ضروری است تا روشن گردد موضوع اتمی که اکنون در رژیم چنین بحران و تشتتی ایجاد کرده، علتش نه دولت کنونی آمریکا، بلکه افشای کلان برنامه بمبسازی رژیم بود.
در یککلام، رژیم از دوران رفسنجانی و آتشبس به این نتیجه رسید که برای تضمین بقا، نیاز به بمب اتمی دارد. از همان دوره نیز آخوندها با تمامی باندهایشان دستبه کار شدند و داستانهای عبدالقادرخان (دانشمند پاکستانی) و آوردن دانشمندان جمهوریهای شوروی تازه فروپاشیده و...را ترتیب دادند، به جمعآوری ابزار و فناوری لازم برای ساخت سلاح اتمی آغاز کردند
تا زمانی که در سال ۲۰۰۱مجاهدین افشاگری کردند و یکباره جهان چشمش به این پروژه جنایتکارانه رژیم باز شد. امری که حتی رؤسای جمهور آمریکا نیز به آن اشاره کردند.
و از آن نقطه بود که، پروژه «تضمین بقا»ی رژیم تبدیل شد به «تله اتمی».
اما بهطور خاص این تله اتمی اکنون با اقدام اخیر رژیم (یعنی توقف ۲بند برجام) بسیار جدیتر شده است.
نشانه آنهم مواضع اخیر آمریکا و اروپا و کاهش شکاف میان ایندو و افزایش تشتت درونی رژیم است که اولی را باید یک کلان ضربه دیگر به رژیم به حساب آورد.
اما تعمیق شکاف درونی رژیم را نیز نباید دستکم گرفت بهعنوان نمونه روز جمعه ۲۰اردیبهشت آخوند ماندگاری پیش از خطبههای سیرک جمعه مشهد گفت: «همه حرفها را گردن رهبر نیندازید خیلی از دشمنان میخواهند همه مشکلات را بیندازند گردن ولایت فقیه! غلط کردند! بیخود کردند همچین کاری میکنند!» بعد هم به بسیجیها و پاسدارها میگفت: «آی امت اسلامی نترسید آی مسئولان نترسید قوه مجریه نترسید از آمریکا و اروپا و اسراییل آی مجلسیها نترسید!»
بعد هم ۲۶بار از واژه نترسیدن استفاده کرد، امری که نشاندهنده تاثیر وقایع اخیر بر اعماق سلسله اعصاب رژیم و خاصیت فلجکننده آن است.
واقعهیی که تاثیرات بعدی آن را هم باید منتظر بود، تاثیرهایی که مردم آزاده و فهیم ایران با درایت و متانت دنبال میکند تا از «ماوقع فعلی» در خیزهای قیامی خود استفاده بهینه در مسیر سرنگونی رژیم کند!