728 x 90

تمامیت‌خواهیِ فقاهتی با ایران چه می‌کند؟

رژیم فقاهتی
رژیم فقاهتی

فاجعهٔ متوجهٔ ایران و مردمانش فقط سلطهٔ یک قوم اشغالگر با مشخصهٔ تمامیت‌خواهی در سیاست و تمام‌خواری در اقتصاد نیست؛ بلکه افزون بر آن، ترک‌تازیِ بی‌علمی در ساختار و شاکلهٔ سیاسیِ نظام و بی‌کفایتی در مدیریتٍ ناشی از آن با کلاهک حکومت دینی و فقاهتی آخوندی است.

 

نظام اسلامی آخوندها هرگز دنبال مدیر عالم و مسلط بر حوزهٔ تخصصی آن نیست؛ بلکه دنبال عمله و خدمتگزاری طابق‌النعل بالنعل ولی‌فقیه است. از این رو ارزش‌های انسانی و اخلاقی در این نظام، نمی‌توانند مفاهیمی جز قوانین قواره‌یافته با ذات انحصارطلب تفکر ولایت فقیهی باشند. یکی از شاخصهای بارز این تمامیت‌خواهیِ سیاسی، گزینش مدیران از جانب ولی‌فقیه در هیأت سران قوای سه‌گانه بدون احراز صلاحیت سیاسی و علمی و مدیریتی توسط آنان است.

 

برای آشنایی همه‌جانبه‌تر به جوانب تمامیت‌خواهیِ سیاسی و عقیدتی در نظام اشغالگر ملایان که علت تمام سرکوبگریها، مصیبتها و رنج‌های جانکاه و ادبار پیاپی مردم ایران شده است، و برای توجه به پشت پردهٔ گزینش و گماشتن به‌اصطلاح مدیرانی مثل رئیس‌جمهور و رئیس مجلس و رئیس قضاییه توسط ولی‌فقیه، نگاهی داریم به دو نمونه از مبانیِ چنین تفکر و سیاست و گزینش‌:

ــ «از آنجا که رژیم توتالیتر ذاتاً انحصارطلب است، اندیشه را هم به انحصار خویش درمی‌آورد و حقیقت مطلق را یا در برتری نژادی می‌جوید یا در احکام و قوانین مقدس دینی... موسولینی می‌گفت: در مفهوم فاشیزم، دولت دربرگیرندهٔ همه‌چیز است. خارج از آن هیچ‌گونه ارزش انسانی یا معنوی نمی‌تواند وجود داشته باشد» (از فصل‌نامه «الفبا»، شماره ۴، پاییز ۱۳۶۴، با سردبیری زنده‌یاد غلامحسین ساعدی، صص ۶۸ و ۶۹).

ــ «هیتلر می‌گفت: اخلاق همان قانون است. دولت توتالیتر باید هر گونه تفاوت بین قانون و اخلاق را نادیده انگارد... همین روش را خمینی از ایدئولوژی اسلامی استنتاج می‌کند؛ اخلاق یعنی اطاعت از فقیه و پذیرش کورکورانهٔ احکام او. هر که مخالف است باید به‌نام کافر، منافق، مرتد، فاسد و ضدانقلابی نابود گردد» (همان، ص ۸۰).

 

آیا این توصیفات، تداعی‌کنندهٔ این جملات خمینی نیستند که «حفظ حکومت اسلامی، اوجب واجبات است» و «دانشگاه مرکز فساد» ؟

از تفکر و اعتقادی که بر «اوجب حکومت» ماندن واجب‌تر از حیات، حرمت، کرامت و معیشت مردمان و «مرکز علم و دانش» کانون «فساد» است، آیا گماشته‌ای جز ابراهیم رئیسی گزینش می‌شود که بی‌سوادی همه‌جانبه‌اش در علوم کلاسیک، سیاست و اقتصاد باعث تصمیم‌ها و ایراد افاضه‌های محیرالعقول شود؟ افاضه‌هایی که از یک‌طرف طنزی برآمده از بلاهت‌اند و از طرف دیگر دردهایی که مسبب تمام مصیبت‌های تحمیل شده به مردم ایران در این ۴۳سال بوده‌اند.

از آخرین نمونه‌های این افاضات، ادعای اعجاز در زدودن فقر در ایران تا نوروز ۱۴۰۱ است! افاضه‌یی که هم سطح فکر و فرهنگ مبتذل نظام را بازتاب می‌دهد و هم هر روز موجب داد و فغان رسانه‌های حکومتی شده است. در یکی از نمونه‌ها روزنامه حکومتی اعتماد در شماره ۱۹اسفند ۱۴۰۰ با تأسف و طعنه، «شأن رئیس‌جمهور» نظام را با «یک دانش‌آموز» تراز می‌کند و می‌نویسد:

«خبر مقابله ۱۵روزه با فقر مطلق از سوی رئیس‌جمهور، باور کردنی نبود. در شأن رئیس‌جمهور نیست که اظهارنظری را مطرح کند که حتی افراد غیرکارشناس نیز متوجه اشتباه بودن آن بشوند... امروز حتی یک دانش‌آموز می‌داند که مسأله فقر یک منشور چندوجهی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است».

 

عطف به استنادهای بالا در وصف قانون و اخلاق در نظام توتالیتر که «قانون و اخلاق یعنی اطاعت از ولی‌فقیه»، رئیس‌جمهور گماشتهٔ ولی‌فقیه هیچ توجه و آشنایی به استنادات آماری و گزارشهای ثبت شده دربارهٔ اوضاع معیشت و فقر در ایران ندارد. او حتی نمی‌داند که طبق آمار وزارت کار، چند درصد یا چند میلیون ایرانی، فقیر یا زیر خط فقر هستند. لذا همان رسانهٔ حکومتی مجبور می‌شود به رئیسیِ بی‌سواد همه‌جانبه، گوشزد کند که قربانیان نظام نه یک محلهٔ فقیر یا درصدی جزء از کل جمعیت که یک کوه سر به فلک کشیده به هیأت یک ارتش عظیم و یک اقیانوس بیکران هستند:

«بر اساس آمار وزارت کار از ۸۰میلیون ایرانی، بیش از ۶۰میلیون نفر مشمول دریافت سبد حمایت معیشتی بوده و فقیر محسوب می‌شوند».

 

مشاهده می‌شود که فاجعهٔ متوجهٔ ایران و مردمانش فقط سلطهٔ تمامیت‌خواهی در سیاست و تمام‌خواری در اقتصاد نیست؛ بلکه ترک‌تازیِ بی‌علمی در ساختار و شاکلهٔ سیاسیِ نظام، چه ویرانگریِ نهادینه شده‌یی را با کلاهک حکومت دینی و فقاهتی بر جامعه و مردم ایران مستولی نموده است.

 

نگرگاه امروز ایران دو منظر مدرن و قرون‌وسطایی را هماورد هم کرده است. این دو نگرش نه در ابتدای مصاف، که به دور نهاییِ تعیین‌تکلیف خود و آینده ایران رسیده‌اند. یک جبهه تمامیت نظام ولایت فقیه و نان‌خورها و ملازمانش با وزنه‌یی معادل حداکثر زیر ۱۰درصد جمعیت ایران هستند و یک جبهه بیش از۹۰ درصدی ایرانیان که فقط به قاطعیت سرنگونیِ تمامیت‌خواه سیاسی و دینی و تمام‌خوار اقتصادی کمر بسته‌اند.

 

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/94b130d3-a79b-4a9b-a514-616fe94ef805"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات