«ما باید به سیاست مماشات پایان بدهیم»
«ما باید درک درستی از رژیم فاشیستی رژیم ایران داشته باشیم که به برنامه موشکی خود و به تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی ادامه میدهد؛ رژیمی که بر اساس فتوای خمینی ۳۰هزار زندانی سیاسی را قتلعام کرده است. وزیر دادگستری روحانی کسی است که دستور بسیاری از آن اعدامها را صادر کرده بود؛ کسی که توسط حسن روحانی انتخاب شده است و هنوز کسانی در اروپا این آخوند را میانهرو میخوانند. در زمان زمامداری روحانی حداقل ۴۰۰۰نفر اعدام شدهاند.
این رژیمی است که سیاست خارجیاش روی گسترش استوار شده است. آنها از بشار اسد، حوثیها در یمن و از مزدوران خونریزشان در عراق حمایت میکنند و سفارتخانههای خود در اروپا را تبدیل به مرکز تروریسم کرده است. رژیمی که منابع اقتصادی یک سرزمین ثروتمند را در چنگ خود گرفته است.
مردم ایران از این رژیم که کشورشان را ورشکسته کرده است متنفر هستند. اروپا باید نشان دهد که از مردم ایران و از سازمان مجاهدین خلق برای پایان دادن به این رژیم حمایت میکند. ما باید حمایت خودمان را از مریم رجوی نشان دهیم.»
***
اینها سخنان استرون استیونسون، هماهنگکننده کارزار برای تغییر در ایران، در کنفرانس پارلمان اروپا با شرکت رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت در تاریخ ۱آبان ۹۸ است. جامعهٔ جهانی پابهپای گسترش اعتراضها در داخل ایران و نیز موقعیت اعتلایابندهٔ مقاومت و رونمایی از اشرف ۳ فعالیت کانونهای شورشی در داخل کشور، به همدردی با مریم رجوی برمیخیزد؛ زنی که همزمان صدای ایران و صدای مقاومت را نمایندگی میکند.
***
سیاست مماشات و تتمهٔ آن چگونه به حاکمیتی سوخت رسانده که بیش از فاشیسم هیتلری تنفر و انزجار وجدانهای حساس را برانگیخته است؟
در این مقاله میخواهیم پایههای موجودیت نظام ولایت فقیه را مرور کنیم و با نگاهی کلی به کارکرد سیاست مماشات در سوخترسانی به آن، ضرورت اتخاذ سیاست قاطعیت در برابر آخوندها را یادآور شویم.
چوبهای زیر بغل خامنهای و نظام آخوندسالار
امروزه کمتر کسی یا دولتی در جهان یافت میشود که نداند فاشیسم دینی حاکم بر ایران از جنگافروزی و تروریسم در خارج از کشور و نقض حقوقبشر و اعدام در داخل کشور ارتزاق میکند. بهعبارت دیگر اگر این چوبهای زیربغل را از آن بگیریم، نمیتواند حتی یک روز هم روی پای خودش بایستد و با سر، نگون میشود.
مقاومت ایران و نیروی محوری آن، سازمان مجاهدین خلق ایران، از همان سالهای اول شکلگیری این حاکمیت قرونوسطایی با شناخت عمیقی که از آن داشت اعلام کرد سرکوب و جنگافروزی ۲پایه اصلی موجودیت این اهریمن محسوب میشوند.
این حاکمیت تحمیل شده به ایران، فاقد پایگاه اجتماعی و مقبولیت عمومی است. با دنیای امروز و نیاز ترقیخواهانه جامعهٔ جوان و پویای ایران همخوان نیست. از طرز تفکری پیروی میکند که ملقمهای از تحجر دینی، عقبماندگی تاریخی، فاشیسم و زنستیزی مفرط است. با آزادی و دموکراسی نه فقط فاصلهای نجومی دارد بلکه به همان میزان رودرروی آن قرار میگیرد.
در افسانههای قدیمی خواندهایم که وقتی قهرمان قصه در کارزار با دیو انسانخوار به شیشهٔ عمر او دست مییافت کار دیگر تمام بود، میتوانست با کوبیدن شیشهٔ عمر او به سنگ کار دیو را یکسره کند. نیاز آخوندها به جنگافروزی، بحرانآفرینی و صدور ترور به خارج مرزهای ایران یک نیاز ماهوی و در حکم شیشهٔ عمر آنهاست. علت آن نیز مشخص است. این حاکمیت تحمیلشده به ایران، فاقد پایگاه اجتماعی و مقبولیت عمومی است. با دنیای امروز و نیاز ترقیخواهانهٔ جامعهٔ جوان و پویای ایران همخوان نیست. از طرز تفکری پیروی میکند که ملقمهای از تحجر دینی، عقبماندگی تاریخی، فاشیسم و زنستیزی مفرط است. با آزادی و دموکراسی نه فقط فاصلهای نجومی دارد بلکه به همان میزان رودرروی آن قرار میگیرد.
علاوه بر تروریسم نیاز رژیم آخوندسالار به شکنجه، اعدام و بگیروببند و گیردادن به حجاب زنان و برقراری محدودیتهای آخوندساخته، یک نیاز ماهوی است. ماندگاری این دستگاه وحشت و جنون به این بستگی دارد که پیوسته بساط شلاق و دار را برپا دارد. نیاز ماهوی همان اقتضا و خاستگاه ایدئولوژیک است؛ خاستگاهی که انسان را موجودی خطاکار میشناسد. خمینی با وقاحت تمام و با دهنکجی به تمام دستآوردهای بشریت در جهان معاصر کشتن را رحمت میدانست و بهصراحت گفت: «آدم گاهی درست نمیشود مگر اینکه ببرند و داغ کنند تا درست بشود»! خوب از چنین دیدگاهی با چنان نظریهپردازی، معلوم است چه فاشیسمی سربرمیآورد.
مسعود رجوی چه بهجا گفت: «رژیم ولایت فقیه در ۳دهه گذشته بهغایت تلاش کرده است تا درهٔ عمیق تاریخی بین قرن بیستم و بیستویکم با قرون وسطی و حاکمیت آخوندی را با چوبهٔ دار و تیرباران، با جنگ و صدور بحران و با صدور ارتجاع و تروریسم پر کند؛ با این همه، رژیم به ثبات نمیرسد».
اعتراف به قدرت مقاومت با زبان معکوس!
سردمداران دیکتاتوری آخوندی از جمله خامنهای با زبان آخوندی و در قالب استعاره بارها اذعان کردهاند که جنگ آنها در خارج مرزهای ایران برای جلوگیری از سرنگون شدن به دست مردم و مقاومت ایران است.
در سال ۹۳ پاسدار شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، در مراسم تشییعجنازهٔ حمید تقوی بهصراحت به نیاز ماهوی رژیم به جنگافروزی اشاره کرد:
«شایعهپراکنان بیمار این روزها به ترویج این سؤال میپردازند که چه نسبتی بین سامرا و حمید تقوی وجود دارد و ما را چه کار به اینکه در عراق و سوریه چه میگذرد؛ پاسخ این سؤال روشن است؛ اگر تقویها در سامرا خون ندهند، ما باید در سیستان، آذربایجان، شیراز و اصفهان خون بدهیم».(خبرگزاری فارس ۸دی ۹۳)
معنی مذکور را بعدها سایر سردمداران نظام با زبانهای مختلف بازگو کردهاند.
نادر نصیری در ۲۸بهمن ۹۴ بهمنظور توجیه مشارکت پاسداران در کشتار مردم سوریه گفت: «اگر امروز در سوریه و عراق نجنگیم فردا باید در تهران با دشمن بجنگیم. اینها برای جلوگیری از رسیدن آتش جنگ به کوچه و خیابانهای ایران جنگیدند».
خامنهای در اواسط دیماه ١٣٩٥ این حرف را بالغ کرد و گفت: اگر «مدافعان حرم» در سوریه و عراق نمیجنگیدند، «باید در کرمانشاه و همدان میجنگیدیم».
این اظهارات بهترین دلیل برای اثبات این حقیقت است که سیاست آخوندها در ایران شکست خورده، آنها باید به سرزمینها و موقعیتهای جدید چنگ بیاندازند تا بتوانند به بقای خود ادامه دهند. روی آوردن به اتباع کشورهای خارجی و مزدورسازی از آنها با نامهای دهانپرکن «مدافعان حرم!»، «زینبیون!»، «حشدالشعبی» و... در این راستاست.
نیاز خامنهای به اعدام و موشک
طبق آنچه گفته شد، آخوندها حتی برای یک روز هم که شده شلاق را از دست فرونخواهند نهاد و چوبههای دار را برنخواهند چید. در سیاست خارجی خود نیز یک آن از ترور و جنگآفرینی دست نخواهند کشید. اگر دست بکشند دیگر وجود نخواهند داشت. مانند یک عقرب که وقتی نیش آن را بکشند، فلسفهٔ عقرب بودن خود را از دست میدهد به یک حشرهٔ بیآزار تبدیل میگردد.
توسل به بمب اتمی و صنعت موشکسازی بیانگر نیاز مبرم فاشیسم آخوندی به پیگرفتن پروژهٔ بقا است. مریم رجوی با رساترین بیان قبل از آن که خطر دخالت آخوندها مانند امروز در انظار جهانیان فاش شود، اعلام کرد: «خطر دخالت رژیم در امور کشورهای دیگر و بنیادگرایی آن صدبار بدتر از خطر بمب اتمی است».
انتصاب آخوند رئیسی، قاتل پیشانیسیاه کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ بر منصب قاضیالقضات از سوی خامنهای نشان داد، این رژیم از سیاست کشتار مخالفان و سرکوب اعتراضات دست برنداشته است. همانطور که در سخنان رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت در کنفرانس پارلمان اروپا(اول آبان ۹۸) برجسته شد، ۶۳درصد از ۳۵هیأت مرگ شرکتکننده در قتلعام ۶۷ هماینک از مقامهای رژیماند و در مناصبی چون رئیس قضاییه، وزیر دادگستری، نایبرئیس مجلس و مقامهای مختلف قضاییه حضور دارند.
زیانبارترین نوع مماشات با استبداد دینی
اگر آخوندها تا امروز توانستهاند بهرغم قیامهای بزرگ و حرکتهای اعتراضی مردم ایران همچنان بر اریکهٔ قدرت باقی بمانند ناشی از سیاست مماشات از سوی دولتهای غربی و امتیازدادنهای مختلف به آنان است.
آنچه تاکنون دولتهای غربی به بهانهٔ روابط دیپلماتیک و تجارت انجام دادهاند، تنها و تنها به طول عمر این رژیم یاری رسانده است. قیمت این یاریرسانیها از جیب مردم و مقاومت ایران پرداخته شده است.
رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت در بخشی از یک پیام ویدئویی خود به سمینار «موج جدید تروریسم رژیم ایران - واکنش اروپا و آمریکا» در رزیدانس پالاس بروکسل ـ ۴اکتبر ۲۰۱۸ گفت: «آخوندها بارها گفتهاند که پیروزی در ارعاب است. در نتیجه، تحمیل سکوت به دولتهای غرب یک دستآورد مهم برای آنهاست.
زیانبارترین نوع مماشات با استبداد دینی سکوت در برابر تروریسم آن است. متأسفانه این سیاست مشی غالب اروپای امروز است. این خطایی است که بهای آن نه فقط از جان پناهندگان ایرانی بلکه همچنین از امنیت اروپا پرداخته میشود.
از جانب مردم ایران به دولتهای اروپا میگویم:
در مقابل این رژیم قاطعیت بهخرج بدهید.
پروندههای فعالیت تروریستی آنها را علنی کنید.
سفارتخانههای رژیم را که مراکز شناخته شده جاسوسی و تروریسم است، تعطیل کنید.
با شرکتهای سپاه پاسداران و ستاد اجرایی خامنهای معامله نکنید. هر معاملهای با این نهادها کمک به تأمین مالی تروریسم است.
در مقابل اعدام و شکنجه زندانیان ایران و نقض گسترده حقوقبشر مردم ایران سکوت نکنید.
مسئولان جنایت علیه بشریت در ۴۰سال گذشته در ایران را به عدالت بسپارید»!
مقاومت ایران با انتشار کتابی حاوی لیست ۵۰۰۰تن از شهدای مجاهد خلق در قتلعام ۶۷، سندی انکارناپذیر بر روی میز جامعهٔ جهانی قرار داده است. اکنون زمان آن است که علاوه بر سدبستن در برابر بحرانآفرینی و تروریسم، در زمینه نقض حقوقبشر نیز گریبان آخوندهای حاکم بر ایران گرفته شود.
شایان تکرار است که قاطعیت و قاطعیت و باز هم قاطعیت تنها زبانی است که فاشیسم دینی آن را میفهمد و برابر آن به عقب وامیتمرگد.
قاطعیت تنها زبانی که آخوندها آن را میفهمند
تجربه ۴دهه نبرد بیامان با دیکتاتوری آخوندی نشان میدهد که تنها زبانی که آخوندها میفهمند زبان زور و قاطعیت است. هنگامی که تروریسم آخوندی از سوی کشورهای جهان زیر ضرب باشد و آخوندها خفهخون میگیرند و دامن برمیچینند اما اگر به آنها امتیاز داده شود، جریتر خواهند شد و به دامنهٔ اعمال تروریستی خود خواهند افزود. طی چند ماه اخیر بهمحض اینکه خامنهای بر مبنای تحلیلهای حکومتی احساس کرد از عواقب اعمال تروریستی خود در امان خواهد بود، دست به یک رشته اعمال ایذایی و تروریستی زد که نقطهٔ اوج آن حمله به تأسیسات نفتی عربستان بود.
هنگامی که آخوندها بفهمند قطعنامههای پیشین شورای امنیت ملل متحد دربارهٔ پروژهٔ از نفس افتادهٔ دستیابی به بمب اتمی دوباره به راه خواهد افتاد، دست و پای خود را جمع خواهند کرد.
فراخوان به محاکمهٔ آمران و عاملان قتلعام ۶۷
فاشیسم دینی حاکم بر ایران باید بفهمد که نقض وحشتناک حقوقبشر و جنایتهای او بیدادخواهی نخواهد ماند. اینجا جایی است که هر انسان به اعتبار هویت انسانی خود، در ۶قارهٔ جهان در برابر آن مسئولیت دارد. فراخوان برای به محاکمه کشاندن آمران و عاملان قتلعام ۶۷ امروزه رسالتی بر دوش تمام کسانی است که میخواهند به دفاع از ارزشهای جهانشمول حقوقبشر و شرافت انسان برخیزند.
آری، دادخواهی خون قتلعام شدگان یک رسالت فراسرزمینی است.
مقاومت ایران با انتشار کتابی حاوی لیست ۵۰۰۰تن از شهدای مجاهد خلق در قتلعام ۶۷، سندی انکارناپذیر بر روی میز جامعهٔ جهانی قرار داده است. اکنون زمان آن است که علاوه بر سد بستن در برابر بحران آفرینی و تروریسم، در زمینه نقض حقوقبشر نیز گریبان آخوندهای حاکم بر ایران گرفته شود.
شایان تکرار است که قاطعیت و قاطعیت و باز هم قاطعیت تنها زبانی است که فاشیسم دینی آن را میفهمد و برابر آن به عقب وامیتمرگد.