روز دوشنبه ۶فروردین ۹۷ یعنی درست در ششمین روز عید سال نو، توفان نمک برخاسته از بستر خشکشده دریاچه ارومیه، استانهای آذربایجان شرقی و غربی را در نوردید. اگر چه که وقوع چنین رویدادی غيرمنتظره نبود و از مدتها پیش کارشناسان محیطزیست و حتی مردم محلی انتظار آن را داشتند اما به هر حال توفان نمک آن هم در ششمین روز عید، وقوع یک فاجعه بزرگ زیستمحیطی را با تمامی ابعادش بهطور عینی پیش چشم مردم، به نمایش گذاشت.
آنچه که روز ششم فروردین اتفاق افتاد متأسفانه این واقعیت را ثابت کرد که از این پس باید پیوسته انتظار چنین توفانهایی را داشت و آن را بهعنوان بخشی از عادات منطقه و بخشی از مشکلات زندگی در این ناحیه از کشور پذیرفت!
واقعیتی تلخ و ثابت که از این پس وارد زندگی مردم در این دو استان و حتی استانهای همجوار و بخشهای بزرگی از شمال و شمالغرب کشور میشود.
فاجعهیی که به اعتقاد برخی کارشناسان در حد فاجعه انفجار نیروگاه اتمی چرنوبیل در روسیه در سال ۱۳۶۵ است.
فاجعه انفجار نیروگاه اتمی چرنوبیل در روسیه در سال ۱۳۶۵
برخی کارشناسان معتقدند توفان روز دوشنبه ۶فروردین در استانهای آذربایجان غربی و شرقی تنها نوک آن کوه یخی است که در ماهها و سالهای آینده میتواند فاجعه زیستمحیطی بسا خانمانسوزتری از حادثه چرنوبیل در دوران اتحاد شوروی را برای ساکنان حوزه دریاچه ارومیه رقم زند.
تداوم توفانهای نمک، باعث تخریب صدها هزار هکتار از مزارع حوزه آبریز ارومیه در حداقل ۳استان خواهد شد. اوج تراژدی آنجاست که این مزارعی که اینک قربانی توفان نمک دریاچه ارومیه میشوند، خود بخشی از مجموعه عللی هستند که به خشک شدن دریاچه ارومیه منجر شدند!
افزایش زمینهای زیر کشت و تبدیل زمینهای بایر اطراف دریاچه که کاربری کشاورزی نداشتند و تأمین آب برای آنها توسط شرکتها و کمپانیهایی که با رانت قدرت و مداخله مستقیم عناصر محلی آخوندهای حاکم و بعد هم عدم نظارت کارشناسانه به نوع محصول و شیوه آبیاری آنها که گاه تا ۵۰۰برابر بیشتر از حد معمول در کشورهای مشابه برای پرورش همان محصول آب مصرف میشود، باعث شد تا آبهای این حوزه آبریز به سرعت رو به نابودی بروند.
توفان نمک ارومیه ـ تازهترین عکس ماهوارهیی ارومیه فروردین ۱۳۹۷
بر اساس آمار ارائه شده توسط منبع حکومتی در هر دو استان آذربایجان، اضافه بر چاههای عمیقی که با مجوزهای متکی به رانتهای حکومتی در این منطقه حفر شدهاند، 30هزار حلقه چاه عمیق نیز بدون مجوز حفر شدهاند.
ضمن اینکه تمامی آبهای سطحی این منطقه نیز توسط سدهای بزرگ و کوچکی که اساساً در تیول سپاه پاسداران هستند، جمعآوری شده و به اهالی فروخته میشود. آب نهرها و رودخانههایی که پیش از احداث این سدهای ویرانگر، در شمار منابع تأمین کننده آب دریاچه ارومیه بوده و به حیات آن استمرار میدادهاند.
خشک شدن دریاچه ارومیه و ظهور توفان نمک عوارض ویرانگر دیگری هم دارد:
در چنین بستری، بیماریهای حاد ریوی، انواع سرطانها، نازاییهای ناشی از توفانهای نمک هم میتوانند به یک فاجعه انسانی در منطقه تبدیل گردند.
میلیاردها تن نمک انباشته در بستر دریاچه ارومیه میتواند هر لحظه با اندک باد و توفانی، خاکستر مرگ و خرابی معادل چندین بمب هیدروژنی را تا فراسوی زنجان و قزوین و حتی به گفتههاشمی طبا کاندیدای آخرین دور انتخابات ریاستجمهوری تا مزارع کرج هم پخش کند.
تصاویر ماهوارهیی نشان میدهند که نزدیک به ۹۰درصد دریاچه ارومیه خشک شده و بستر آن به نمکزاری با ملیاردها تن نمک تبدیل گردیده.
اما نکته مهمتر آنست که درست برخلاف آنچه که تاکنون تصور میشد، توفان نمک ناشی از خشک شدن دریاچه ارومیه نه در فصل کم آب شدن این دریاچه، بلکه در زمان اوج میزان آب آن، از راه رسید و موجب وحشت همگان شد. توفانی که سالها کارشناسان درباره قریبالوقوع بودنش هشدار داده بودند، اما جدی گرفته نشد.
بر اثر وزش باد در روزهای اخیر، توفان نمک، مناطق پیرامون دریاچه ارومیه را دربرگرفت.
این نخستین بار نیست که توفان نمکی در این منطقه شکل میگیرد و موجب نگرانی ساکنان پرشمار مناطق مجاور دریاچه میشود، اما پیشتر سابقه نداشته که در این موقع از سال توفان نمک، پیرامون دریاچه ارومیه را درنوردد و این اتفاق در تابستانها، در زمانی رخ میداد که سطح آب دریاچه به پایینترین میزان خود در سال میرسید.
این واقعه و زمان آن ثابت میکند که از این پس در هر فصلی از سال، مردم تمامی استانهای شمالغرب کشور باید آماده رویارویی با چنین پدیده خطرناکی باشند.
پدیدهیی که اساساً محصول سهلانگاری سردمداران رژیم، انحصار مالکیت آبهای سطحی و زیرسطحی کشور در دست سپاه پاسداران و یک باند دولتی، سدسازیهای کارشناسی نشده.
فساد اداری و رانتخواری به اضافه ساخت یک بزرگراه ۱۵کیلومتری بر روی دریاچه که اساساً کاربرد نظامی برای آخوندها داشت و در واقع بزرگترین دریاچه آبشور جهان را همراه با میلیونها انسان، فدای مطامع جنگی و توسعهطلبانه خویش کرد.
همینجا باید یادآور شد که با تمام این تفاصیل، بسیاری از کارشناسان داخلی و بینالمللی بارها اعلام کردهاند که نه تنها جلوگیری از خشک شدن این دریاچه، بلکه احیای مجدد نقاط خشک شده دریاچه هم امکانپذیر است. البته در این مورد طرحها و پروژههای مختلفی برای حل این بحران وجود دارد، اما همه چیز و تمامی طرحها در این مورد پشت مانعی به اسم سردمداران تصمیمگیرنده حکومتی ماندهاند. چرا که در اولین گام، باید تقریبا تمامی سدهایی که آبهای ورودی به دریاچه ارومیه را بستهاند، برداشته شوند. شکستن و امحای سدها در سالهای اخیر یکی از پایهیی ترین راهکارهای جهانی برای احیای اکوسیستمهای در معرض خطر میباشد که در بسیاری از کشورهای جهان انجام شده.
همزمان تمامی چاههای عمیقی که با رشوه و رانت قدرت پاسداران در حوزه آبریز این دریاچه حفر شده بایستی پر شوند.
و بعد هم اجرای سلسلهیی از عملیات احیا و بازسازی منابع آبی دریاچه که بیوقفه و بهطور مستمر ادامه پیدا کند کاری که البته با توجه به سیاستهای ویرانگر حاکم، و با وجود حاکمیتی که خود عامل همه بحرانها، فساد و غارتهاست، غيرممکن است.