روز ۵شهریور ۱۴۰۰برابر با ۲۷ اوت ۲۰۲۱، روز ویژهیی در اعتلای جنبش دادخواهی است. در این روز یک کنفرانس بینالمللی با حضور بیش از ۱۰۰۰زندانی از بند رسته برگزار شد. در این کنفرانس ۲۰۰۰نقطه در سراسر جهان بهصورت آنلاین بهاشرف۳ با حضور و سخنرانی رئیسجمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی وصل شدند و صدا و پیام خون ۳۰هزار زندانی سیاسی در جهان و در وجدان بیدار انسانیت معاصر طنینانداز شد. جرم این ۳۰هزار قهرمان آزادی، «نه» گفتن بهخمینی و پایداری بر سر موضع و اعتقادشان بود. آنها بههمین جرم بهدستور خمینی ملعون ظرف چند هفته در سراسر ایران سربهدار شدند.
جنبش دادخواهی تقریباً بلافاصله پس از این جنایت هولناک با نامهٔ رهبر مقاومت مسعود رجوی بهدبیرکل وقت ملل متحد در ۳شهریور ۱۳۶۷ آغاز شد. مجاهدین و مقاومت ایران طی این ۳۳سال، هیچگاه پرچم دادخواهی شهیدان قتلعام۶۷ را فرو ننهاده و از هیچ تلاشی برای افشای این جنایت و ضرورت مجازات آمران و عاملان آن فروگذار نکردند. مقاومت ایران در شرایط اختناق مطلق، هزاران سند از شکنجههای وحشیانه در زندانهای رژیم را در اختیار مجامع جهانی قرار داد. زندانیان از بندرسته با پاهای سیاه شده بر اثر ضربات کشنده و مستمر کابل بارها و بارها در برابر مجامع بینالمللی شهادت دادند و... اما شوربختانه آنها بهدلیل سیاست ننگین مماشات و رواج تجارت نفت و خون انتخاب کرده بودند که چشم خود را بر این جنایات ببندند. اما جنبش دادخواهی از حرکت نماند و در سال۱۳۹۵ پس از پیروزی در مهاجرت بزرگ مجاهدین از عراق، این جنبش با هدایت خانم مریم رجوی، خیز بلندی برداشت و وارد مرحله نوینی شد. حاصل این تهاجم در داخل کشور انتشار فایل صوتی آقای منتظری و مکالمات او با قاتلان این قتلعام از جمله رئیسی جلاد بود که موجب بحران بزرگی در درون رژیم شد و فریاد دادخواهی مردم ایران را بهاوج رساند.
نتیجهٔ خیز بلند جنبش دادخواهی بهیمن تلاشهای خستگیناپذیر اعضا و هواداران مجاهدین در خارج کشور آن بود که قتلعام۶۷ هم در گزارش عفو بینالملل بهعنوان بزرگترین و معتبرترین تشکل جهانی غیردولتی و هم در اسناد سازمان ملل انعکاس یافت و گزارشگر ویژهٔ نقض حقوقبشر در ایران و سپس دبیرکل ملل متحد (گوترز) در گزارش بهمجمع عمومی ملل متحد از آن سخن گفتند. چند ماه پیش نیز، ۷گزارشگر سازمان ملل اعلام کردند که بیعملی سازمان ملل در قبال کشتار جمعی سال۶۷ موجب جری شدن رژیم ایران و وخیمتر شدن وضعیت حقوقبشر در ایران شده است.
اکنون با قطعیت میتوان گفت که جنبش دادخواهی مرحله افشاگری و آگاه کردن جهانیان از این جنایت را پیروزمندانه پشت سر گذاشته است. چرا که بهرغم همهٔ تلاشهای رژیم برای انکار قتلعام یا مینیمیزه کردن آمار شهیدان و هویتزدایی از آنان یا محو کردن آثار این جنایت از جمله تخریب مزارهای شهیدان یا گورهای جمعی، برجستهترین حقوقدانان و نظریهپردازان علم حقوق در جهان اعلام میکنند که «قتلعام۶۷ بیتردید یک جنایت علیه بشریت و فراتر از آن یک نسلکشی محسوب میشود که قابل پیگرد در هر دادگاه کشوری و بهخصوص در محاکم بینالمللی است» (سخنرانی پروفسور اریک داوید، استاد برجستهٔ حقوق بینالملل در این کنفرانس).
به این ترتیب این قتلعام، که جفری رابرتسون آن را «بزرگترین جنایت سازمان یافتهٔ دولتی علیه بشریت پس از جنگ جهانی دوم» توصیف کرده، مرحله افشاگری را پشت سر گذاشته و اکنون وارد مرحله حسابرسی و محاکمهٔ آمران و عاملان این جنایت هولناک و کشاندن آنها پای میز محاکمه شده است.
پیام رژهٔ باشکوه و خیرهکنندهٔ بیش از ۱۰۰۰مجاهد از بند رسته در اشرف۳ و سایر کشورهای جهان و همچنین حضور و تجمع مستمر صدها تن از خانوادههای دادخواه شهیدان طی دو هفته اخیر در استکهلم نیز تأیید میکند که مضمون این مرحله، «نه بهمصونیت مسئولان جنایت، آری بهحسابرسی سران رژیم» است. بهخصوص که محاکمهٔ یکی از عوامل اجرایی قتلعام۶۷ در دادگاه استکهلم گواهی بر این مدعاست که محاکمه و مجازات قاتلان این جنایت دور از دسترس نیست. شاهد دیگر این مدعا آنکه پس از آنکه ولیفقیه ارتجاع رئیسی جلاد۶۷ را بر مسند ریاستجمهوری رژیمش نشاند، جامعهٔ بینالمللی بیشازپیش برانگیخته شده و سازمانها و نهادهای حقوقبشری این اقدام را بهعنوان نشانهیی از مصونیت جنایتکاران حاکم بر ایران و ادامهٔ رژیم قتلعام محکوم کردند.
پیام رژهٔ خیرهکنندهٔ بیش از ۱۰۰۰زندانی سیاسی و شاهد و دادخواه قتلعام که در تاریخ معاصر نظیر و مانندی برای آن نمیتوان یافت، فراتر از خود جنبش دادخواهی است. بهگفتهٔ خانم مریم رجوی «این اجتماع فوقالعاده نوک هرم بزرگی در جامعه ایران است که صدها هزار زندانی و شکنجه شده و خانوادههای ۱۲۰هزار شهید راه آزادی آن را تشکیل میدهند. این هزار زندانی که با همرزمانشان در همین اشرف۳ جمعاً بیش از ۱۰۰هزار سال سابقه حرفهیی مبارزاتی و تشکیلاتی دارند، قلب تپنده مقاومت سازمانیافتهٔ سراسری مردم ایران را تشکیل میدهند که از یکطرف مهمترین عامل بیثباتی رژیم در این دههها بوده و از طرف دیگر تضمین سرنگونی و آینده ایران آزاد و دمکراتیک است».