در میان غوغای دامنهداری که دیکتاتوری زنستیز آخوندی بر سر تحمیل حجاب اجباری راه انداخته، روز یکشنبه بازنشستگان در اراک، در تظاهرات اعتراضی خود فریاد میزدند: «حجاب حجاب شعارشون، غارت و دزدی کارشون!». آنها همچنین شعار میدادند: «روسری رو رها کن فکری بهحال ما کن!».
این شعارها بیانگر آگاهی عمیق اقشار ستمدیده و بهستوهآمدهٔ میهن ماست که خوب میدانند پشت دجالبازی مسخرهیی که خامنهای پلید بهبهانهٔ حجاب راه انداخته، چه اهدافی نهفته است. دجال دینفروش با علم کردن حجاب، میخواهد جو سرکوب را بالا ببرد تا مانع فوران اعتراضات اجتماعی علیه غارت و دزدی رژیم شود.
چه با معناست که دبیر ستاد امر بهمعروف و نهی از منکر، شیخک دزد و دغلکار صدیقی است که تشت رسوایی بالا کشیدن باغ گیلاس او از بام بهزیر افتاد، اما خامنهای برای حفظ ظاهر هم که شده، او را نه از ستاد کذایی و نه از امامت جمعهٔ تهران برکنار نکرد. چرا که همهٔ این دزدان با عمامه و بیعمامهٔ میلیاردی، مجوز دزدی را مابهازای شراکتشان در جنایت و سرکوب را از شخص ولیفقیه ارتجاع دریافت کردهاند و از حمایت شخص او برخوردارند.
حمایت خامنهای از دزدان و فاسدان وابسته بهبیت، در داخل رژیم هم حرف و حدیثهای زیادی در پی داشته است؛ تا آنجا که مسیح مهاجری مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی با طعنه بهخامنهای نوشت: «تا وقتی تکلیف واعظ توهین کننده بهپیامبر و قضیه باغ ازگل را روشن نکنید، نمیتوانید جامعه را ملتزم بهدین و حجاب کنید».
از سوی دیگر شعار «حجاب حجاب شعارشون...» گویای آن است که بهرغم دجالگریهای رژیم که میکوشد خود را مترادف اسلام جلوه دهد، مردم حساب رژیم را از اسلام جدا میکنند. مردم بهخوبی میدانند که دینپناهی، صرفاً ابزار سرکوب و غارت آخوندهای حاکم است. کما اینکه مردم در خیزشهای ضدحکومتی شعار میدادند: «اسلامو پله کردن، مردمو ذله کردن» و «حسین حسین شعارشون، دزدی افتخارشون». بهراستی هم کاخهای شاهانهای که آخوندها برای خود بنا کردهاند، اسباب فخرفروشی میان خودشان و آقازادههایشان است.
خلیفهٔ ارتجاع با اعدام و با سرکوب زنان و تشدید فضای ارعاب اجتماعی میخواهد جلو طوفان سهمگین قیام را سد کند، اما همچنان که برخی عناصر درون رژیم هشدار میدهند، با آتشبازی میکند. تشدید سرکوب و رفتار وحشیانه با زنان نتوانسته و نخواهد توانست خشم انفجاری جامعهٔ ایران را آرام کند، بلکه میتواند جرقهٔ شورشهای بعدی شود. شرایط عینی و خشم آتشین مردم بپا خاسته که در خیزشهای ضدحکومتی فریاد میزدند «فقر، فساد گرونی، میریم تا سرنگونی»، همین را اقتضا میکند. بهخصوص که مقاومتی سازمانیافته با کانونهای شورشی و عملیات آتشین و پراتیکهای انقلابی و اختناقشکن، خون شورش و ایستادگی در برابر ستم و بیداد را مستمراً در رگهای جامعه بهجریان میاندازد و در برابر سرکوب جنایتکارانهٔ زنان و دختران، شعار «زن، مقاومت، آزادی» را ترویج میکند؛ شعاری برآمده از واقعیت جامعهٔ ایران و پاسخ زنان و مردان آگاه از ۴دهه پیش بهعملکرد زنستیزانهٔ رژیم قرونوسطایی حاکم.
بنابراین اقدامات سرکوبگرانهٔ رژیم موجب میشود که زنان و مردان هر چه بیشتری بهصفوف مقاومت انقلابی با چراغ راهنمای «نه شاه نه شیخ» بپیوندند و این درس مکرر تاریخ را بار دیگر بهاثبات برسانند که در شرایط انقلابی، هر اقدام دیکتاتور برای بقا، تنها روند سرنگونیاش را شتاب میدهد. در این مسیر، زنان مجاهد و مقاوم نقش پیشتاز و رهبریکنندهٔ خود را بهاثبات رساندهاند و بهای سنگین و خونین آن را در میدانهای رزم پیگیر و سازشناپذیر در برابر دیکتاتوری زنستیز پرداختهاند.