جامعه ایران، امروز یک مرحله حساس را طی میکند، مرحلهای گرچه خطیر و خونین و پرهزینه اما بهشدت ضروری و البته با سمت و سویی کاملا تکاملی.
زدودن زنگارهای ارتجاعی ریشهدار از چهره میهن و آیین و فرهنگ مردم این سرزمین ضرورتی است که از بیش از یک سده پیش آغاز شده و به پیش میرود. اکنون نسل ما در نقطهای ایستاده که چشماندازهای آن را کم و بیش میتوان دید، آیندهای که بیش از همه آخوندهای مرتجع حاکم را بهوحشت انداخته است، سخنان اخیر خامنهای در ارتباط با همین چشماندازههاست.
روز چهارشنبه ۱۸اردبیهشت ۹۸ علی خامنهای در سخنانی که با جماعتی از طلبههای مواجببگیرش داشت، نکاتی را مطرح کرد که حکایت از افزایش تنفر و انزجار عمومی نسبت به آخوندهای حکومتی است. نفرتی که اینک ظاهراً تا قلب مرکز قدرت آخوندها نیز مسأله ساز شده و خامنهای را ناگزیر از ورود به موضوع و تلاش برای ماستمالی کردن آن و روحیه دادن به «بچهآخوند»هایش کرده است.
ژن آخوند حکومتی
بچهآخوندهایی که مخاطب خامنهای بودند، سرانه آموزشیشان بیش از ۲۲۰برابر سرانه آموزشی فرزندان مردم است
سرانه زندگی مفت و مجانی آنها در حوزههای لوکس و حکومتیشان چندصد برابر یارانه مردم فقیر و زحمتکش این میهن است.
امنیت شغلیشان فراتر از تمامی معیارهای موجود در جهان است، ایران که جای خود دارد!
و فراتر از تمامی این امتیازها، به مدد آپارتایدی که بر این مملکت حاکم کردهاند، پیشاپیش در کاست هیات حاکمه ردهبندی شدهاند و در شمار غاصبان حق حاکمیت مردم قرار گرفتهاند، امری که بههیچوجه از نظر مردم ایران قابل چشمپوشی نبوده و مایه سرازیر شدن سیل انزجار عمومی به سوی آنهاست.
تنفر از آخوندهای حکومتی به روایت علی خامنهای
خامنهای به طلاب مزدورش از جمله گفت: «حالا یک عدهیی تبلیغ میکنند که مردم از دین فاصله گرفتهاند، نخیر! بههیچوجه اینجوری نیست!... بعضی آقایان تبلیغ میکنند که روحانیّت بعد از تشکیل جمهوری اسلامی سقوط کرد، ابداً، این حرفها چیست؟»
خامنهای که مطمئناً در جریان ریز وقایع و حمله و هجومهای مردم به عناصر حکومتی قرار دارد در ادامه سخنانش گفت: «امروز با این همه حملهیی که علیه روحانیّت دارد میشود در دستگاههای تبلیغاتی و مانند اینها، ببینید مردم را، ببینید!».
خامنهای در ادامه سخنانش گفت: «این حرفها چیست؟ روحانیّت محترم است، روحانیّت مورد اعتماد است. اینها واقعیّاتی است که وجود دارد. خب سیاهنمایی و حرفهای بیربط هم علیه همهٔ این حرفها گاهی زده میشود، بدون تحقیق میدانی، بدون ملاحظه، بدون هیچ معیار و ملاک علمی»
خامنهای: واقعیت اینی است که من میگویم!
خامنهای در سخنانش در حالیکه بهنظر میرسید کنترل خود را تا حدی از دست داده است تلاش کرد با استفاده از کرسی قدرت حکومتی خود، درست و نادرست را با یکدیگر عوض کند! به همین علت برای تشخیص درست و غلط از یکدیگر، با گریز از واقعیتهای موجود، خودش را ملاک و معیار تشخصی درست و نادرست اعلام کرد و در نهایت بلاهت گفت:
«یک چیزهایی گفته میشود که حرفهای غلطی است، یک عده هم باور میکنند، لکن واقعیّت این است که بنده عرض کردم»!
به چهره هم ناخن نکشید!
علی خامنهای که در سلسله مراتب آخوندی نیز با مشکل جدی روبهروست و پس از گذشت ۳۰سال از تکیه زدنش به کرسی ولایت فقیه کماکان از کسب مدارج معمولی آخوندی نیز عاجز مانده و در جریان جنگ و دعواهای درون کاست آخوندی پیوسته با توهین و تحقیر آخوندهای دیگر و روحانیان غیرحکومتی روبهرو است گفت:
«در حوزه ممکن است در مسائل گوناگون اختلاف نظر وجود داشته باشد؛ در مسائل علمی که اختلاف نظر هست، در جهتگیریهای فکری که اختلاف نظر هست، در زمینههای سیاسی هم اختلاف نظر ممکن است باشد؛ این اشکال ندارد؛ اختلافات را باید مدیریّت کرد. مواظب باشید اختلاف نظرها به درگیری و تشنّج و ناخن زدن به چهرهٔ یکدیگر نینجامد»!
خاطره تحقیر خامنهای توسط جوانان
خامنهای با اشاره به تنبیه کردن آخوندها توسط جوانان امروز و با نقل خاطرهای از خودش که مورد تمسخر جوانان روزگار خودش بوده، به سابقه اجتماعی این امر نیز اشاره کرد و گفت: روحانی را در کوچه و خیابان مسخره میکردند. «بنده در ایستگاه راهآهن مشهد [ایستاده بودم که] چند نفر جوان رد میشدند، بهطور علنی و صریح -آن وقت بنده یک طلبهای بودم...در حوزهٔ مشهد- بنا کردند اهانت کردن به ما، مسخره کردن، هرهر خندیدن؛ چه کار میتوانستیم بکنیم؟».
یادآوری یک خاطره تاریخی و عبرتی که در آن نهفته است
خامنهای در بخش دیگری از سخنانش به طلبههایی که باید آنها را شارژ میکرد تا به مناسبت ماه رمضان آنها را به شهرستانها اعزام کند، ضمن بیان یک خاطره تاریخی از مجازات آخوند ضدمردمی و منفور تاریخ ایران شیخ فضل الله نوری گفت: «شما ملاحظه کنید شیخ فضلالله نوری... ملّای به آن بزرگی را، اینجا وسط تهران بهدار کشیدند... امّا هیچ حرکتی انجام نگرفت؛ با اینکه آن وقت رضاخانی هم سر کار نبود که حالا بگوییم مثلاً حکومت دیکتاتوری آنچنانیای بود؛ یعنی تحرّک وجود نداشت».
لازم به یادآوری است که آخوند بدنام شیخفضلاله نوری توسط مردم آزاده ایران پس از پیروزی بر استبداد شاه و شیوخ پشتیبانش، در میدان توپخانه تهران بهدار مجازات آویخته شد، سرنوشتی که اینک مدتهاست آیینه «دق» خامنهای و دیگر همکاران جنایتپیشهاش شده است!
گواهی دیگر آخوندها درباره تنفر مردم از آنها!
سال گذشته آخوند هاشم هاشمزاده هریسی عضو خبرگان ارتجاع در بیان علت تنفر ملی از آخوندهای حاکم گفته بود: «امروز مردم درست یا نادرست، حق یا ناحق این مسائل (مشکلات مردم) را از ناحیه روحانیت میدانند (سایت عصر ایران ۲۷آذر ۹۶) و آخوند ابطحی نیز گفته بود: «حوزههای ما بیش از اندازه حکومتی شدهاند. جایگاه روحانیت در میان عده قابل توجهی از توده مردم افت کرده و ریشهاش عملکرد حکومت است».
پیش از این نیز آخوند ماندگاری در تلویزیون رژیم خشم مردم نسبت به آخوندها را در مکانهای عمومی اینگونه بیان کرده و آنچه را که شخصاً از جوانان نسبت به آخوندها شنیده بود بیان کرده و از قولی جوانی گفته بود: «میگوید من از شما آخوندها متنفرم، مرده شور همهتان را هم ببرد! قشنگ به من گفتهاند ها. همراهی مردم از نظام کم شده، کمکم روحانیت را میخواهند حذف بکنند از سیاست!» (تلویزیون رژیم ۱۱بهمن ۹۵).
سخنان خامنهای بازخورد سیاسی یک گرایش مردمی است!
در واقع آنچه که خامنهای روز چهارشنبه ۱۸اردیبهشت ۹۸درباره نفرت ملی نسبت به آخوندهای حکومتی گفت، بازتاب وقایعی است که در روزها و هفتههای اخیر بهویژه پس از سیل ویرانگر ۹۸اتفاق افتاد و تقریباً تمامی پردههای موجود میان مردم و آخوندها را فرو افکند.
میتوان یادآوری کرد که در جریان قیام دیماه ۹۶و قیام ۹۷نیز دهها حوزه جهل و جنایت آخوندی و دفاتر نمایندگان خامنهای در شهرستانها طعمه آتش خشم جوانان شورشی شد، وقایعی که اینک استمرار اجتماعی و گسترده آنها باعث شده تا خامنهای با گسیل طلبههای مزدورش به شهرستانها تلاش کند آن را مهار کند. تلاشی که پر واضح است که به شکست خواهد انجامید.