اگر باز یکنان یک تیم ورزشی حرفهای مربی را نادیده بگیرند، نتیجه چه خواهد شد؟
ناظر بیرونی که به کارهای این تیم نگاه میکند از آن چه نتیجهیی میگیرد؟
هر پاسخی را که به ذهنتان خطور کرد، نزد خود نگهدارید تا در پایان این نوشته پاسخ را تعیینتکلیف کنیم.
قلاده جویدن سگهای هار خامنهای در مجلس ارتجاع
۲۲ تیرماه۹۹ خامنهای در دیدار ویدئویی با اعضای جدید مجلس گزینششدهٔ ارتجاع، تلاش کرد درزهای عبای ولایت را هم بیاورد و مانع از جویدن یک رکن نظام آخوندی توسط رکن دیگر شود.
زیرا در آن هنگام، در حالیکه تنها یک ماه از آغاز کار گماشتگان تازهٔ خامنهای در مجلس ارتجاع میگذشت، حیثیتی برای شیخ بنفش که رئیسجمهورشان بود باقی نگذاشته و حتی به کرات با «خائن» نامیدن وی، زمزمههای جدی استیضاح روحانی را به رسانههای حکومتی کشانده بودند. همچنین پاسدار ـ دیپلمات کارکشتهٔ ولایت، ظریف را هم «ذلیل» و «دروغگو» خوانده و خط و نشان «روی کار آوردن دولت حزب اللهی» میکشیدند.
اما خامنهای که از نتایج ایجاد یک بحران و تشتت بزرگ در رأس حاکمیتاش بهشدت هراسان بود، در این جلسه با گوشزد کردن خطر فوران قیامهای مردمی تحت عنوان «حوادث سالهای ۷۸ و ۸۸» تلاش کرد سگهای هار اما سوگلی مجلس دستچین شدهٔ جدیدش را به نوعی «خرفهم» کند که: «فضای منازعه در رئوس دستگاهها برای افکار عمومی زیانبخش و ناراحتکننده است».
این قلاده کشیدن خامنهای اگر چه در کوتاهمدت پاسخ داشت و جانوران ولایی را کمی آرامتر کرد، ولی غر و لند و چنگال و دندان نشان دادن آنها فروکش نکرد و پس از کمتر از یک ماه باز همان عروتیزها به گوش میرسد!
مجلس ارتجاع و خامنهای، عنتری که از لوطیاش فرمان نمیبرد!
در حیات وحش پدیدهیی وجود دارد به نام «کانیبالیسم»، بهمعنی «همنوع خواری» که در موارد معدود و شرایط خاصی پیش میآید که جانوران درنده را به دریدن همنوع خود وا میدارد. گاهی هم اوضاع جانور به قدری بد پیش میرود که به «آتوکانیبالیسم» (خودخواری) میرسد و اقدام به دریدن اندام خود میکند.
وضعیت این روزهای نظام آخوندی و مشخصاً جلسهٔ اخیر مجلس ارتجاع را که برای بررسی صلاحیت کاندیدای روحانی در مقام وزارت صمت تشکیل شد، بیش از هر پدیدهٔ دیگری میتوان به چنین مستندی از حیات وحش و فیلمهای راز بقا تشبیه کرد، اما وحشیانهتر؛ زیرا دیگر صحبت از حملهٔ دستهٔ کفتار به شکار نیست؛ بلکه موضوع درگیری درونی کفتارهاست.
مجلسی که دقیقاً یک ماه پیش «امر» به مدارا با دولت شده بود تا دیگر بحث استیضاح شیخ بنفش را باز نکند، سرکشی کرد. آخوند «محمدعلی نقدعلی» جلسهٔ پرتشتت ۲۲مرداد مجلس ارتجاع را «استیضاح کوچک روحانی» نامید.
این البته تنها مورد نیست و پیش از تمرد این آخوند ولایی (!)، مهرهٔ دیگری به نام «جبار کوچکی نژاد» در عین اینکه بحث امضای ۲۰۰نمایندهٔ مجلس ارتجاع برای طرح سؤال از روحانی در مجلس را رسانهیی میکرد، اعلام کرد که این «آخرین فرصت» برای شیخ بنفش است و تهدید نمود که: «... اگر روحانی آنرا قدر ندارد، مجلس ملاحظهای در تبدیل سؤال به استیضاح نخواهد کرد».
مجلس: کرونا؛ کنکور؛ محرم؛ «کشمکش و تشتت درون و برون باندی»
جلسهٔ ۲۲مرداد۹۹ مجلس ارتجاع از هر نظر جای بررسی عمیق دارد. اگر چه خبر محوری این جلسه این بود که وزیر پیشنهادی رئیسجمهور ارتجاع برای صمت رأی نیاورد و با پایان مهلت قانونی برای سرپرستی وزارتخانه، روحانی باید دست به دامن حکم حکومتی خامنهای شود؛ اما موضوع تنها اختلافهای میان باند غالب و مغلوب نیست؛ حتی درون باند غالب هم تشتت موج میزند.
مثلا در عینحالیکه برخی گماشتگان خامنهای در مجلس ارتجاع مانند «علی آبادی» و آخوند سلیمی، پاچهٔ روحانی را برای برگزاری کنکور، بهخاطر تمرکز جمعیتی و تهدید گسترش کرونا گرفته بودند؛ اما در همان حال آخوند دیگری از همین باند خامنهای نعره میکشد که «ستاد ملی کرونا با چه مجوزی بدون تصویب مجلس مراسم عزاداری ماه محرم را محدود کرده است؟» (همشهری آنلاین. ۲۲مرداد۹۹. بهنقل از آخوند نقدعلی)
این تناقض آشکار نشان میدهد که موضوع دعوا، هرگز و هیچگاه «جان مردم» و نگرانی سلامتی مردم یا جوانان کنکوری یا معیشت آنان نیست. باندهای جنایتکار تنها دنبال بهانهیی برای پیله کردن و پاچهگیری از یکدیگر برای کسب قدرت و ثروت بیشتر هستند.
خامنهای و همان حکایت با قضاییه
مشابه این حکایت را ولیفقیه ارتجاع در قوهٔ قضاییهٔ آخوندی هم دارد. در جلسهٔ ۷تیر۹۹ خامنهای که از عواقب نمایش مبارزه با فساد هراسان شده بود و دید افشای پروندههای فساد دارد به بالاترین ارکان نظام میرسد، خود سراسیمه وارد شد و با غسل تعمیدی که بر آخوند لاریجانی اعمال نمود، تلاش کرد از پیشروی بیشتر جرخوردگی عبای ولایت جلوگیری کند.
به نظر میرسد که کارآیی این فرمان ولایی هم در اوج جنگ و دعوا میان باندهای مختلف حکومتی، تحلیل رفته است، نمونه برای این واقعیت بالا گرفتن پروندههای تازهتری همچون رشوهٔ ۶۵ میلیاردی پاسدار قالیباف است که با افشاگریهای مهرهٔ دیگری از همین باند، یعنی مصطفی میرسلیم، باز آتش به عبای ولایت مطلقهٔ خامنهای میافتد!
این موضوع هم بهروشنی نشان میدهد که جنگ «سهمخواهی» و «قدرت طلبی» تنها میان دو باند غالب و مغلوب جاری نیست، بلکه حتی در درون باند غالب هم بر سر یک کرسی یا مقام، مهرهها با لگد به «فرمودههای ولایی»، رگ و پی یکدیگر را به نیش و دندان میگیرند!
خامنهای و تیماش در آستانهٔ سرنوشت محتوم
به مثال تیم ورزشی ابتدای نوشتار برگردیم؛ خامنهای در مقام مربی و سرپرست و همهکارهٔ این تیم جنایتکار که ایران را به اشغال خود درآوردهاند، نشسته است. تیمی که در هیچ چیزی جز سرکوب و کشتار و ارعاب مردم برای تداوم ولایت ننگین فقیه، با همدیگر همنظر نیستند. در این میان هم هر کدام برای سهم بیشتر از قدرت و چپاول سرمایهٔ مردم، حاضر به قربانی کردن هر چیزی هستند؛ حتی «خودیها»!
این وضعیت را سالها پیش احمد شاملو بهخوبی با شعرش تصویر کرده بود:
«...
چنان کن که مجالی اَندَکَک را درخور است،
که تبردارِ واقعه را
دیگر
دستِ خسته
به فرمان
نیست.»