بر اساس سندی که در دانشگاهها منتشر شده، دولت رئیسی جلاد فرایند جذب ۱۵هزار نفر از بسیجیان و ایادی همسو با خود را، بهعنوان هیأت علمی، «بهصورت سهمیهیی، فوری و خارج از چارچوب علمی موجود در دانشگاهها» آغاز کرده است.
پس از انتشار این خبر، تنها مقام دولتی که نسبت بهاین خبر واکنش نشان داد سخنگوی وزارت علوم دولت رئیسی بود که با تأخیر، «جذب تعدادی هیأت علمی بهصورت مخفیانه و خارج از روند قانونی در دانشگاهها را تکذیب کرد» (سایت حکومتی انتخاب ـ ۲۹مرداد).
این تکذیب در حالی است که بر اساس اسنادی که توسط کانال تلگرامی «قیام تا سرنگونی» افشا شده، «شورای امنیت کشور» طی مصوبهیی در دیماه سال گذشته دستور داده «هیأت علمی در تراز انقلاب اسلامی جذب دانشگاهها شوند».
بر اساس برخی دیگر از این اسناد، در یک کمیته اطلاعاتی ـ امنیتی که با مسئولیت پاسدار سلامی سرکرده کل سپاه پاسداران طی ۱۰جلسه از آذر۱۴۰۱ تا بهمن۱۴۰۱ تشکیل شده، تصمیماتی علیه دانشجویان شورشی و اساتید مخالف و غیرهمسو اتخاذ شده و نتیجهٔ این تصمیمات را در لیستهای ۴گانه ثبت کردند. این لیستها نشان میدهد که بیش از ۲۸۰۰دانشجو بهکمیتهٴ انضباطی احضار شدهاند، ۶۴۳دانشجو «بهخاطر اغتشاشات بهمن۱۴۰۱» اخراج و از ورود بهدانشگاه، ممنوع شدهاند و ۲۸۱تن از دانشگاهیان نیز بههمین علت از خدمت در دانشگاه معلق گردیدهاند و برای ۲۲نفر از «دانشگاهیان اغتشاشگر در مازندران قرار ممنوعالخروجی از کشور» صادر شده است.
بنابراین اخراج و تصفیهٔ استادان و اعضای هیأت علمی دانشگاهها و جایگزین کردن آنها با عناصر بسیجی و «همسو» بخشی از یک طرح و برنامهٔ امنیتی برای کنترل بیشازپیش دانشگاهها و زیر مهمیز کشیدن این نهاد مزاحم است.
گزارشهای متعددی از اخراج و تصفیهٔ گستردهٔ استادان در رشتههای مختلف، بهخصوص در علوم انسانی، حتی در رسانههای حکومتی انتشار یافته است. بنابههمین گزارشها، «مشخص نیست که چه تعداد از مدرسان دانشگاه در یکسال اخیر، اخراج، تعلیق یا بهصورت خودخواسته از دانشگاه رانده شدند... چرا که بسیاری از افراد بهدلیل مخاطراتی که برایشان وجود دارد، ترجیح میدهند مسائلشان رسانهیی نشود تا مشکلاتشان بهاین واسطه بیشتر نشود» (روزنامهٔ حکومتی هممیهن ـ ۲۹مرداد ۱۴۰۲).
دشمنی و کینتوزی آخوندهای دانشستیز و در رأسشان خمینی دجال با دانشگاه، امر ناشناختهیی نیست. فراموش نکردهایم که خمینی گفت: «تمام این مصیبتهایی که برای بشر پیش آمده از دانشگاهها بوده است... دنیا را دانشگاه بهفساد کشانده» (۲۷آذر ۱۳۵۹).
ستیز و دشمنی خمینی و خامنهای با دانشگاه بهمثابه کانون آگاهی و دانش چنان فاش و نمایان است که حتی رسانههای خود رژیم نیز دربارهٔ شبیخون اخیر رژیم بهدانشگاه مینویسند: «چرا با دانشگاه، این اندازه دشمنی وجود دارد؟ پاسخ روشن است: علم!“ مخالفت با علم ”ریشه هر گونه دشمنی با دانشگاه است. با وجود علم؛ “ شبهعلم“ قادر بهعرض اندام نیست. ولی در غیبت آن شبهعلم جولان خواهد داد...» (هممیهن ـ ۲۹مرداد).
این سخن اگر چه درست است، ولی محدود کردن آن بهدشمنی ماهوی آخوندهای مرتجع حاکم با علم، فرو کاستن سطح این ستیز و دشمنی است. هم کودتای ضدفرهنگی خمینی در سال۱۳۵۸ و بهخاک و خون کشیدن دانشگاه و تعطیلی دوسالهٔ آن، هم شبیخون این بار که برخی از آن بهعنوان کودتای فرهنگی دوم تعبیر کردهاند، مشخصاً بهخاطر وحشت از احیای نقش دانشگاه بهعنوان «سنگر آزادی» و اعتراف به شکست روشهای پیشین در بهانقیاد درآوردن دانشگاه است. بهخصوص که صحنههای خشم و خروش دانشجویان شورشگر و انقلابی در جریان قیام ۱۴۰۱ نشان داد که دانشگاه بهرغم همهٔ خاک و خاکستری که ارتجاع حاکم تحت عنوان «وحدت حوزه و دانشگاه» بر سرش ریخته، همچنان زنده و پویا و آمادهٔ احراز جایگاه افتخارآمیز خود بهعنوان سنگر آزادی است.