اینک که از قلهٔ امروز به پشت سر مینگریم، با توشهای از یادها، رنجها، تکاپوها، عشقها و یارانی که با خود آوردهایم، بهراستی که باید گفت هنوز ماندن و تکاپو در کار رقم زدن سپیدهدم آزادی، شاهکار زمانهٔ ما است. شاهکاری که حاصل «نه» بزرگ مردم و مقاومت به خمینی و خامنهای و نگهداران این حاکمیت بوده است؛ «نه»ای که تا برانداختنشان از مرز پرگهر و دیار مهرورزان از پای نخواهیم نشست.
اکنون نقد حضورمان، وجه پر تجربه پایداریمان، آگاهی و شناختمان از مسیر طی شده و نیز قیامهایی که خودمان بهپایشان داشتهایم بعلاوهٔ کهکشانی از شهیدان آزادی، گرانبهاترین سرمایه برای کاروان ملت ایران به جانب سپیدهٔ آزادی است. تمام وحشت، هراس، شیطانسازی، دسیسهچینی و آلترناتیوسازیهای مجازی و جعلیِ دستگاه ولایت فقیه هم برای این است که ما ایرانیان بر گرد چنین سرمایهیی گرد آییم و همبسته با درد و عشق مشترکمان، عزم سفر بزرگ به جانب سپیدهٔ آزادی کنیم. بهراستی که صورت مسألهٔ کنونی بین مردم و مقاومت ایران با حاکمیت ولایت فقیه همین است و جز این نیست.
مقاومت ما ایرانیان این نقد روزگار را با گذر از هفتاد خان جگرسوز و سنگلاخهای فراق و کوههای آتش کسب کرده است. چه سالهای متمادی که بر گرد جهان با حداقلهای الزامات زندگی، زیستهایم تا منادیان آزادی ایران باشیم. چه سالهای متمادی که میهنمان را بر شانههایمان به کشورها و شهرهای جهان بردهایم و با او در شبانههای سنگین، راز و نیاز عاشقانه داشتهایم و زخمهایش را بوسیدهایم و او با ودیعههای عاشقانهاش، زخمهایمان را مرهم نهاده است.
بهراستی که نقد کردن چنین توشهای از هجرانیهای عاشقانه و سرمایههای گرانمایهٔ انسانی در زیر سلطهٔ مهیبترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران، راز محبتی است که فرشتهٔ آزادی در جان و نیازمان برای سعادت ملی و میهنی نهادینه کرد.
ما از پس چنین پایداریها و قیامهای سالیان خلق رنجدیدهمان و با چنین سرمایه و دارایی ملی و میهنی، پا به عرصهای نوین برای رقم زدن فصلی دیگر میگذاریم. اما این فصل را با فصول پیشین بسیار تفاوتهاست. دشمن دیرین ایران و ایرانی در کسوت ارتجاع قرونوسطایی آخوندی در سراشیب تند سرنگونی واقع شده است. پس از سالیان بکارگیریِ سیاست شیطانسازی علیه مقاومت پیشتازان آزادی، به آخرین ترکشها و دارایی ننگینش علیه سرمایههای گرانقدر و تاریخیِ مردم ایران روی آورده است.
اکنون به فصلی رسیدهایم که تمام داراییهای پیشین ولایت فقیه به ضد خود تبدیل شدهاند؛
بزرگترین و اصلیترین عامل سرکوب نظام ولیفقیه در لیست تروریستی گرفتار آمده است.
تجاوزات خارجی و دستاندازی به جان و مال و هستی ملتهای دیگر، بدل به بزرگترین تحریمها و عامل فشار بینالمللی علیه دستگاه ولایت فقیه گردیده است.
تحریمهای چند جانبه و همسو با منافع ملی ایران که هر از چندی بر آنها افزوده میشود، دامنه و عمق تأمین مالیِ استراتژی نظام آخوندی را نشانه رفتهاند.
همزمان، تمدید تحریم حقوقبشری اتحادیه اروپا، ضربهای افزون بر دیگر تحریمها بر ارکان و کالبد حاکمیت ولایت فقیه میباشد.
برای نظام آخوندی و دنبالههایش در مماشاتخانههای خارج کشوری هیچ راهی جز بهتانپراکنی و شیطانسازی علیه تنها آلترناتیو قدرتمند مردم ایران باقی نمانده است. ترفندی که اوج دنائت و پلشتی نهادینهٔ آخوندی را با لاعلاجی نظام در مقابله با قیامها و شرایط کنونی بینالمللی به هم آمیخته است.
تنها دارایی خامنهای در داخل ایران، فقط سرکوب و اختناق و ارعاب و زندان و اعدام بوده است و بس. سنگینی و استمرار قیامهای اقشار مردم ایران این تنها سلاح و دارایی نظام آخوندی را نیز با بنبست مواجه کرده است. از طرفی آن مردمگرایی مبتذلی هم که سالیان سال سنگش را به سینه میزد، اکنون به آب در هاون کوبیدن بدل شده است و تبلیغاتش هم دیگر به صرفه نیست.
نظام آخوندها آنچنان از درون شقه و چند تکه شده است که در جنگ گرگها تا زیر سؤال بردن اصل ولایت فقیه و ستون خیمه نظام هم پیش رفتهاند. به یقین شخص خامنهای میداند که بسیار دستش خالی و انبانش پر کاه شده است.
این در حالیست که سرمایهٔ مردم تشنه و شیفتهٔ آزادی همیشه بسا بیشتر از دیکتاتورها بوده است. وضعیت کنونی ایران، آینهیی مقابل سرمایهٔ کنونی ما است. آن دیوار هیبتی که از خمینی به خامنهای به ارث گذاشته شد تا با «اوجب واجبات حکومتی» توأم با دجالگری مذهبی علیه مردم استفاده کنند، اکنون آن هیبت و آن دیوار را جوانان و زنان ایرانزمین ترک ترک کردهاند و هیولا را گرفتار توفانی نمودهاند که خودش باد آن را از دههٔ ۶۰کاشت.
حالا سرمایههای ما علاوه بر کوی و برزن ایران، به خیابانهای اصلی جهان میآیند.
حالا گل قیامهای اقشار مردم ایران در بلژیک و آمریکا و آلمان و سوئد و...میشکفد تا مژدهبخش دیاران زیباترین وطن گردد.
حالا تضادهای بینالمللی که روزگاری حاصل آن علیه مردم و مقاومت ایران، به جیب آخوندها میریخت، به یمن هوشیاریها، تلاشها، ایثار و فداها و خون دلهای مقاومت و هواداران و یارانش، سیر عکس گرفته و بدل به تنگناهای جدی علیه موجودیت دستگاه ولایت فقیه گشته است.
حالا خامنهای بر سر برجام و پاسخگویی به عواقب تحریم و مقابله با شرایط کنونی، به بنبست لاعلاج رسیده است.
این همه را باید در فهم شرایط کنونی متکاثف نمود و به گفتهٔ رهبری مقاومت، به آن پاسخ شایسته و لایق «دوران آمادهباش سرنگونی» داد.
باید گذار روزهای پسین را سرمایهیی در کف هموطنان و هممیهنان دانست که در پاسخ به چنین شرایطی، با حضور فعال و پویا و رزمنده در تظاهرات بلژیک و آمریکا و...سرنوشت میهن و مردم خویش را به میمنت و خجستگی رقم میزنند.