«خطوط قرمز نظام» کدام خطوط هستند که عبور از آنها برای استبداد دینی خطرناک است؟ به عبارت واضحتر، چه خطوطی هستند که خامنهای دادستان پایتخت را به وسط گود میفرستد تا آنها را به نامزدهای بهاصطلاح ریاست جمهوریاش گوشزد کند و برای آنها خط و نشان بکشد که اگر در مناظرههای انتخاباتی از آنها عبور کنند «وفق موازین قانونی قاطعانه و بدون در نظر گرفتن موقعیت و جایگاه با آنها برخورد میشود». ؟
در انتخاباتی که همه چیز از قبل مهندسی شده و مشخص است که چه کسی باید از صندوق بیرون بیاید، چرا باز نظام ولایت فقیه از روند قضایا در هراس است؟ این هراس از کجا ناشی میشود و پیامدهای آن برای کل حاکمیت چیست که اینگونه چپ و راست میبندد و باید و نباید وضع میکند و باز هم برایش کافی نیست؟
دقت کنید:
«یک روز سخنگوی ستاد کل نیروهای مسلح هشدار میدهد که کاندیداهای ریاستجمهوری به هیچ عنوان مجاز نیستند به موضوعاتی مانند سرباز حرفهیی بپردازند و روز دیگر آنان را از صحبت درباره مسائل مختلف از فضای مجازی تا سیاست خارجی منع میکنند و حالا دادستان تهران خطاب به این ۷ کاندیدایی که میخواهند رئیسجمهوری مملکت باشند، تأکید کرده که نباید از خطوط قرمز نظام عبور کنند. علی القاصی مهر، در نشست هماهنگی ارتقای سطح عملکرد دستگاههای قضایی و امنیتی در انتخابات پیشرو تأکید کرد که «نامزدها در تبلیغات و سخنرانیها از خطوط قرمز نظام عبور نکنند و منافع ملی را به مصالح و منافع شخصی، حزبی، جناحی و گروهی ترجیح ندهند و در صورت عبور از خطوط قرمز نظام، وفق موازین قانونی قاطعانه و بدون در نظر گرفتن موقعیت و جایگاه با آنها برخورد میشود» (اعتماد. ۱۰خرداد ۱۴۰۰).
«اخلاقمداری»! برای حفظ اصل نظام
این چه انتخاباتی است که نامزدهای فرمایشی آن از هفتاد فیلتر شورای نگهبان ارتجاع و نهادهای امنیتی رنگارنگ آن عبور داده شده و بارها «ایمان قلبی و التزام عملی»! آنها به ولیفقیه مورد سنجش قرار گرفته ولی باز قابل اتکا نیستند و باید با صورت شفاف و دقیق اثبات کنند که «اخلاقمدار» هستند یا نه؟!
«یک عضو کمیسیون نظارت بر تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ هم با بیان اینکه تازه در روزهای نخست روند انتخابات ریاستجمهوری هستیم، گفت که بعد از برگزاری مناظره اول بهصورت شفاف و دقیق مشخص میشود که آیا داوطلبان اخلاقمدار هستند یا خیر» (همان منبع).
منظور از «اخلاقمدار» بودن آنها طبعاً مبادی آداب بودن و پرنسیبهای معمول در رفتارشناسی اجتماعی نیست. زیرا اینروزها «اخلاق»! چماقداران و قدارهبندان خامنهای را میبینیم که چگونه برای رقیب مغلوب خط و نشان میکشند و روزهای استنطاق و آب خنک خوردن در اوین را بشارت میدهند. منظور از اخلاقمداری، پایبند بودن به خطوط قرمز نظام و سرسپاری به سلطنت مطلقهٔ خامنهای است. آنها باید مواظب باشند که خواسته یا ناخواسته کاری نکنند که جرقه به انبار باروت بیفتد و اتفاق بیفتد آنچه که نباید بیفتد. آنها باید بدانند که خامنهای شاهین بخت را فقط روی شانهٔ جلاد ۶۷ نشانده است و باقی نامزدها، فقط نقش پر کردن خانههای خالی جدول را دارند؛ وظیفهٔ آنها مانند زرت و زبیل، پر و پوشال و کاه و کلش، حفاظت از جنس شکستنی داخل صندوق است. بهطریق اولی باید بدانند هدف از این رأی و رأیکشی و صندوق بیار و ببر و فضاحت مهندسی انتخابات و نظارت استصوابی و شورای نگهبان آنها نیستند، هدف «اصل نظام» [بخوانید هژمونی خامنهای] است.
«همگان ـ بهویژه کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری ـ باید بدانند آنچه از رأی آوردن آقای زِید یا آقای عمرو مهمتر است، اصل نظام است، لذا مردم را به حضور در پای صندوقهای رأی توصیه کنید و در مقابل اصل انتخابات مخالفخوانی نکنید» (وطن امروز. ۱۰خرداد ۱۴۰۰).
خطوط قرمز نظام هر چه باشند در نهایت به یک خط قرمز پر رنگ وصل میشود. خط قرمزی که یک ماه پس از قیام آبان ۹۸ آخوند محمدرضا ناصری، امام جمعهٔ خامنهای در یزد به آن اعتراف کرد.
«خط قرمز نظام و انقلاب اسلامی ایران امنیت و ولایت فقیه است که دشمنان برای تضعیف آنها همواره بهدنبال توطئه هستند» (خبرگزاری جمهوری اسلامی. ۲۲آذر۹۸).
خط قرمز مردم و مقاومت ایران
اگر برای خامنهای و کاسهلیسانش، «امنیت و ولایت فقیه» خط قرمز هستند. برای مردم و مقاومت ایران هم قیام و سرنگونی این نظام و آزادیهای دمکراتیک، خط قرمز محسوب میشود.
این خط قرمز همان است که خامنهای در هراس از آن، دست به تراشیدن و لاغر کردن بدنه و قاعدهٔ حکومتش زد و همزادهای دیرینهٔ خود را از قدرت حذف نمود؛ خط قرمزی که مقاومت ایران در هر کنش واکنش و فعالیت کانونهای شورشی در داخل ایران، در حال پر رنگکردن آن است.
این خط قرمز، اکنون مانند شاهرگی سرخ در حال رساندن خون به شریانهای برانگیختهٔ جامعه برای ورق زدن روزها به سمت فرجامی آتشین و سرنوشتساز است.