728 x 90

سخاوت و بزرگ‌منشی در مقاومت

خوشه چینان شرافت
خوشه چینان شرافت

با تعریف جوانمردی و فتوت یعنی «سخاوت همراه با بزرگواری و بزرگ‌منشی» به‌راستی که هواداران و همه پشتیبانان مقاومت ایران که در همیاری امسال با سیمای آزادی شرکت کردند جوانمردانی هستند که پرداخت و هزینه کردن را با بزرگ‌منشی و آزادگی آمیخته بودند. این کریمان شرافتمند بعضاً با وجود کمکهای کلان، با «اظهار شرمندگی» صحنه‌های شکوهمندی از فتوت و مروت رقم می‌زدند که آدمی را میخکوب می‌کرد.

نیازی هم به توضیح این مطلب نیست که صفت جوانمردی و مردانگی در فرهنگ مقاومت ایران نه فقط خاص مردان و گوهران بی‌بدیل که زیبنده همه نسلهای جدید و قدیم از زنان قهرمان ایران‌زمین است که هر کدام با تمام توان، به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی به جبهه خلق کمک می‌کنند. در برابر تندر حاکمیت جبار آخوندی ایستاده و خانه را روشن می‌کنند. چه شیردخترانی که در تظاهرات داخل کشور هماورد پاسداران ارتجاع هستند و چه پاکباز خواهران مجاهدی که در سازمان مجاهدین می‌رزمند و چه زنان آزاده هوادار مقاومت که در همه خوشی‌ها و ناخوشی‌ها یار و غمخوار سازمان پیشتازشان بوده و هستند. بقیه‌اش نارسایی کلمات و درماندگی قلم است و جبرانش کار شعرا و هنرمندان.

 

جوانمردی در مقاومت ایران

اگر در نوستالژی سرداران و جوانمردان ایرانی این یعقوب لیث بود که با همه مکنت و شوکت، نان و پیاز می‌خورد،

اگر در شعر شاعران، کسی با کمینه مروتی در حد «خار پای یتیمی» را کندن، به مکسبی عظیم دست می‌یافت و خواب بهشت را می‌دید که از «خار بر من چه گلها دمید» و پاداش آب دادن به سگی تشنه در بیابان این بود «که داور گناهان او عفو کرد»،

اگر در نمونه‌های مذهبی تاریخ، الگوهایی هم‌چون انبیا و اولیاء یا انقلابیان بزرگ در چنان اوجی از جوانمردی پرواز می‌کردند که کمتر انسان گنهکار زمینی، رویای پریدن به حریمشان را داشت،

اینک،

در همیاری سیمای آزادی، فوران عاطفه‌ها و غلغله جوانمردی است. به‌جای تک‌ستاره‌ها کهکشانی می‌درخشد و به‌جای تک‌نمونه‌ها بیشمارانند. مسابقه محبت است و فاستبقوا الی الخیرات، عمل صالح و باقیات الصالحات. اینجا کسی اسطوره و ارتش یک‌تنه نیست، همه یکی هستند و یکی برای همه. به‌جای قهرمانان آسمانی همه زمینی و عادی هستند اما مرامشان جوانمردی است و ترجیح دیگری و دیگران بر خود. اینجا یکی با خویش نیست.

پرهیز از خودستایی و اظهار اعمال خوب خود (مگر برای تشویق دیگران)، احتراز از خودبینی و تکبر، مروت به دیگران، ریاضت ورزیدن، هم‌چون شمع در میان جمع بودن... و دیگر صفات مذکور در کتب جوانمردی از قالب واژه‌ها خارج شده و به هیأت مردمانی در آمده که عزم جزم کرده‌اند از زندگی خود برای آزادی و رفاه دیگران بزنند. با دوشهای خود پلی سازند تا خلقی به ساحل نجات برسد.

«کمک به دیگران» و «خدمت به خلق» اینجا موج می‌زند. سعید قائمی می‌گوید «در آخر برنامه دیروز شما نامه‌یی خوندین از مادر فاطمه که اشک من رو درآورد (با حالت گریه). من برای خودم پنجاه هزار رو تعهد کرده بودم پنجاه هزار رو میدم به مادر فاطمه پنجاه هزار دلار دیگه اضافه می‌دم به اسم خودم و سعی می‌کنم که اون رو هم تهیه کنم. ازتون خداحافظی می‌کنم»! و آدمی حیران می‌ماند این خداحافظی است یا تجسم وفا؟ یا صفا؟ یا صداقت و فدا؟ و آن مادر فاطمه خودش دریایی است که وصفش مجالی دیگر می‌طلبد!

فردین از آلمان با یادآوری عهدش برای «سر خم قدغن»، مبالغ اهدایی دهها هزار یورویی از هم‌میهنان ساکن هامبورگ را «برگ سبزی تحفه درویش» می‌خواند.

رسول از کانادا با این‌که ۳۰۰هزار دلار کمک کرده به دور از هر «خودبینی و تکبر» به حمید قراچه وکالت داده که پیام سراسر محبتش را برساند که «در برابر کانون‌های شورشی، لیدرهای قهرمان، در برابر این همه شجاعت زنان در کانون‌های شورشی میهنم سر تعظیم فرود آورده‌ام»!

افسانه از آلمان با کمکی ۱۵هزار یورویی که سکه به سکه‌اش با تلاش و شرافت اندوخته شده است در نهایت بدهکاری و احساس دین به کانون‌های شورشی می‌گوید: «من واقعاً شرمنده هستم و نمی‌دونم چی بگم اونها دارن با جونشون و خونشون بازی می‌کنن ما با پول نمی‌تونیم اون ارزشی که کار اونها داره جبران کنیم».

و آن زوج شریف «بهزاد و خانم» که مبلغ اهدایی «۵۰۰هزار دلاری» خود را «کمک ناچیز» می‌نامند و این‌چنین مخاطب برادر مجاهد ابوالقاسم رضایی هستند «سی و چند سال یا چند دهه است که با همدیگه [با بهزاد] رابطه داریم. اولین خاطره‌ام رو بذار از تماس‌ِ با خودت بگم که درخواست کمک مالی کردم، از آمریکا بهت زنگ زدم، گفتم واسه یه پروژه‌یی بیست و پنج هزار دلار پول می‌خواهیم. گفتی یه ساعت وقت بده؛ بعد‌ِ یک ساعت جواب دادی گفتی می‌شه عوض بیست و پنج تا، سی تا بدهم؟» و کیست که نداند بهزاد و امثال او نه بر سرگنج‌نشستگان، که الگوهای «ریاضت ورزیدن» و تلاش شبانه‌روزی از پنج صبح تا هشت شب و کار کردن جای چند نفر هستند.

با داشتن چنین هواداران نازنینی، چه می‌توان گفت جز این‌که مجاهدین حق دارند به خوشه‌چینی از خلق قهرمان و برای خلق قهرمان افتخار کنند. آنان برای رهایی مردم ایران و حفظ اصل اصیل «استقلال مالی» که زیربنای استقلال عمل سیاسی‌شان است، در منتهای شرف انقلابی، کاسه نیاز و خوشه‌چینی بر دست گرفته و پشت سر جوانمردانی هم‌چون آذر، شاهرخ، افسانه، مهران، الهام، سعید، بنان، فریده، حسین، حمید، وجیهه، مسعود، فرزاد، ژیلا، جمشید و دهها و صدها هم‌وطن آزاده دیگر راه افتاده‌اند. حال وقتی در نظر بگیریم که مجاهدین هم در وجه بالاتری از فدا و جوانمردی سالهاست که قید زندگی و خانه و خانمان و خانواده را زده‌اند و دیگران خوشه‌چین و رهرو آنها هستند پس اینجا نقطه تلاقی عشق و عاشق و معشوق است و خوشه و خوشه‌چین و زارع و مزرعه و محصول یکی شده است. اینجا خوشه‌چینی مروت و شرافت و صداقت و فداست. اینجا «همیاری سیمای آزادی» است.

علی. ب از تهران

مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/21e9be30-1140-4590-99fb-79f7415fcd4e"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات