این روزها ورقپارههای دانشجویی رژیم آه و ناله سرمیدهند که اگر میخ ممنوعیتها و لایههای حفاظتی را در دانشگاهها نکوبیم و دانشجویان از مسیر خارج شوند، به آغوش مجاهدین میرسند.
یکی از همین ورقپارهها به نام خبرنامه دانشجویان ایران روز هفتم اسفند96 نوشت:
«بر خلاف اینکه بسیاری فکر میکنند برای درخشش در پازل جریان روشنفکری باید از هنجارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عبور کرد و برای نقد و تخطئه، هیچ حد و مرزی در نظر نگرفت، اما تاریخ چهار دهه انقلاب اسلامی نشان داده که انتهای جادهی خاکی و دوباندهای که برای حرکت در آن باید از خط قرمزها عبور کرد و حدود مشخصی هم برای عقل و دین در نظر نگرفت، آغوش منافقین و ضدانقلاب است»
در ادامه ضمن اشاره به یکی از دانشجویانی که به جای مجیزگویی از دولت و حکومت، روحانی و خامنهای را سر قتلعام زندانیان در سال 67به چالش کشید، آه و فغان سر میدهد که وقتی تشکلهای دانشجویی را میپذیریم باید قبول کنیم که زیر هر تشکل و جمعیتی در دانشگاه یک کانون شورشی نهفته است و لابد بهترین راه برای مقابله با کانونهای شورشی در دانشگاهها و راه ممانعت از پیوستن دانشجویان به آغوش مجاهدین و ضدانقلاب این است که دانشگاه به شعبهیی از حوزه علمیه تبدیل شود و دانشجویان به طلبه.
نویسندهٴ مقاله که حسابی از صحبت همان دانشجو در کنفرانسی که در حمایت از قیام در برلین برگزار شد گزیده و جزغاله شده است، با غیظ میگوید:
«ماهیت حرفهای معینی اهمیتی ندارد چه بسا اینکه سالهای سال است که امثال این محتوا از زبان ضدانقلاب در داخل و خارج از کشور ساطع میشود؛ اما آن چیزی که مهم است، پر و بال دادن نهادهای دولتی مثل وزارت علوم به تشکلهایی است که در قالب مجیزگویی دولت و حمله به منتقدانش، فرصت عرض اندام برای افراد معلومالحالی را فراهم میکنند که اینگونه در یک میتینگ ضدانقلاب، ضمن انتقاد از اعدام منافقین [قتلعام زندانیان در سال 67]، موسی خیابانی را بهعنوان یک الگو معرفی کند»
همه درد او این است که وقتی دانشجویانی که سابقه هواداری از مجاهدین نداشته و هیچ وابستگی به این سازمان ندارند اینگونه از شهیدان قتلعام زندانیان سیاسی در سال67دادخواهی میکنند و موسی خیابانی را الگوی زنده و مجسم جوانان برای قیام معرفی میکند وای بهحال دیگر دانشجویان و هوادارانی که در کانونهای شورشی روزانه مشعل شعلهور قیام را زنده نگهداشتند.
آری، نویسنده این مطلب و مطالب مشابه از آنجا میسوزند که دانشجویی که سالها بعد از شهادت سردار کبیر خلق و پس از قتلعام جمعی زندانیان، چشم به جهان گشوده است به جای اینکه در دانشگاه یا محیط کار مجیز این یا آن جناح جلاد یا شیاد را بگوید، اینچنین در برابر هیولا میایستد و ضمن پشتیبانی از دانشجویان و اسیران و حمایت از کانونهای انقلاب در سراسر میهن اشغالشده، با یاد موسی فریاد برمیآورد که:
حسین!
ای وارث آدم
و ای وارث نوح
و ای وارث ابراهیم
با تو عهد و پیمان میبندیم هرکجا که مظلوم و ستمدیدهای دیدیم از جان و بن دل فریاد بر میکشیم
هیهات مناالذله