دانشگاه در ایران، فقط یک نهاد آموزشی نیست؛ بلکه در طول تاریخ معاصر، کانونی برای تولید افکار نو، مقاومت مدنی و بازتعریف رابطهٔ قدرت و جامعه بوده است. «دانشجو» در این فرهنگ نه فقط یک «فاعل معرفتی» بلکه کنشگری اجتماعی ــ سیاسی است که در بزنگاههای تاریخی توانسته میان اخلاق، دانش و آزادی پیوندی ارگانیک برقرار کند. این ویژگی، دانشگاه را به آنچه یورگن هابرماس «عرصه عمومی انتقادی» مینامد تبدیل کرده است؛ مفهومی که در آن عقلانیت ارتباطی با قدرت سیاسی وارد چالش میشود(Habermas 1989). از همین رو است که کلیدواژههای «دانشجو» و «دانشگاه» در ایران تداعیگر روشنبینی، پیشرفت، روشنگری و ستیز با تاریکاندیشی هستند.
دانشگاه؛ تپشگاه آزادی و بستر دگرگونی
ترکیب یکتای «دانش» و «آزادی» همواره دانشگاه را به تپشگاهی برای دگراندیشی تبدیل کرده است. در اندیشهٔ آنتونیو گرامشی، «روشنفکر ارگانیک» کسی است که از دل طبقات و نیروهای اجتماعی سربرمیآورد و آگاهی و مقاومت را سازمان میدهد(Gramsci 1971). دانشجو در ایران دقیقاً چنین نقشی را ایفا کرده است: حامل آگاهی انتقادی و پیونددهندهٔ سوژههای اجتماعی ناراضی.
دانشگاه توان اعتراض خود را نه از ساختار آموزشی، بلکه از ماهیت گفتگویی و پرسشگر معرفت میگیرد. آنچه فوکو «سیاست حقیقت» مینامد، در دانشگاه بیش از هر فضای دیگری متبلور میشود؛ یعنی مقاومت در برابر نظامهایی که میکوشند حقیقت رسمی را تحمیل کنند (Foucault 1980). این مقاومت معرفتی به مقاومت سیاسی بدل میشود، زیرا هر پرسش رادیکال درباره «دانش» بیگمان به پرسش از «قدرت» میانجامد.
قیام ۱۴۰۱ و نقشآفرینی دانشگاه
قیام ۱۴۰۱ ایران نقطهٔ اوج این کنشگری بود. همانگونه که در روایتها و اسناد متعدد آمده است، دانشگاهها از همان آغاز قیام، بهویژه با پیشگامی دانشگاه شریف، به کانونهای الگوی مقاومت و اعتراض تبدیل شدند. ترک کلاسها، ساخت آثار هنری اعتراضی، شعارنویسی، تجمع و راهپیمایی، مقاومت در برابر نیروهای سرکوبگر و بهجانخریدن خطر بازداشت نمونههایی از کنشهایی بودند که دانشگاه را به عرصهٔ مقاومت مدنی و به بیان دقیقتر، مقاومت ملی تبدیل کردند.
در بسیاری از تحلیلهای جامعهشناختی، جنبشهای اعتراضی زمانی به نقطهٔ برگشتناپذیر میرسند که نهادهای تولید آگاهی وارد میدان شوند. قیام ۱۴۰۱ دقیقاً چنین نقطهای بود؛ نقطهای که دانشگاه فضای نمادین اعتراض را قبضه کرد و در برابر دستگاه سرکوب ایستاد.
اعتراف دستگاه سرکوب به شکست خود
اسناد منتشر شده در «گزارش کمی تحلیل از وضعیت دانشجویی» ــ از جمله در کانال «قیام و سرنگونی» ــ نشانههایی از درماندگی نهادهای حکومتی در مواجهه با فضای دانشگاه دارند. در این سند آمده است:
«یکی از نکات نگرانکننده در نسل جدید فعالان تشکلهای انقلابی و بسیج، عدم غیرت و تعصب دینی نسبت به جایگاه ولایت فقیه... در اغتشاشات اخیر دانشگاهها توهین به جایگاه ولیفقیه امری عادی تلقی شده...»(گزارش کمی تحلیل از وضعیت دانشجویی ۱۴۰۱).
این اعتراف، از زاویهٔ نظری، مؤید آن چیزی است که هربرت مارکوزه «خودآگاهی رهاییبخش» مینامد؛ لحظهای که گروههای جوان بدون ترس از اقتدار، نظام ارزشهای قدرت را به چالش میکشند(Marcuse ۱۹۶۴). نگرانی حکومت در واقع نشاندهندهٔ شکلگیری نسلی است که دیگر مشروعیت قدرت را نمیپذیرد.
در جای دیگری از سند آمده است که حتی تشکلهای حکومتی نیز در تعریف نقش و کنشگری خود سردرگم بودهاند. این وضعیت، از دید جامعهشناسی جنبشها، نشانهٔ «بحران هژمونی» است. در این بحران قدرت توان باز تولید مشروعیت را از دست میدهد.
مقابله همهجانبه با دانشجویان و استادان آزاده
در برابر این وضعیت، دستگاه سرکوب با راهبردهای مختلف از جمله یورش به دانشگاهها، بازداشت و ربایش دانشجویان، تعلیق، اخراج، محرومیت از خوابگاه و وام و ایجاد سابقهٔ انضباطی کوشید مقاومت را خاموش کند. حذف استادان مستقل نیز بخشی از این طرح بود.
این حمله به استادان، با اندیشهٔ پیر بوردیو قابل تحلیل است. بوردیو معتقد است قدرت سیاسی برای حفظ سلطهٔ خود باید «میدان دانشگاهی» را کنترل کند، زیرا این میدان تولیدکنندهٔ سرمایهٔ نمادین و مشروعیت معرفتی است. حذف استاد مستقل یعنی تلاش برای انحصارزدایی از تولید معنا و نقد در دانشگاه.
اما این تلاشهای مذبوحانه بهویژه با تزریق ۱۵هزار «چماقدار فرهنگی» در قالب «هیأت علمی همسو»، نه تنها موفق نشد، بلکه در نهایت بحران اقتدار را بهدنبال داشت.
دانشگاه؛ فضای ملتهب اما زنده
با گذشت ۳سال از قیام ۱۴۰۱، دانشگاههای ایران نهتنها خاموش نشدهاند، بلکه در التهاب رهاییبخش خود پایدار ماندهاند. دانشگاه ذاتاً در برابر سکون مقاوم است؛ زیرا بر پایهٔ پرسش، نقد و بازاندیشی بنا شده است. میشل دو سرتو میگوید: «قدرت میتواند فضا را کنترل کند، اما نمیتواند شیوهای را که مردم از آن فضا استفاده میکنند کاملاً مهار کند»(de Certeau 1984). دانشگاه، دقیقاً همین «کاربرد خلاقانه» از فضا را نشان داده است؛ با نقد قدرت، با تولید همبستگی، با مادسازیهای اعتراضی.
۱۶ آذر؛ تداوم سنت مبارزه
روز دانشجو، سالگرد ۱۶ آذر، نماد تاریخی ترجمهٔ دانش به کنش است. در این روز، دانشجویان هر سال سنت مبارزهٔ نسلهای پیشین را احضار کرده و با آن پیوند میزنند.
همسوگندی دانشجویان امروز با کانونهای شورشی و جوانان قیامآفرین نیز از همین جنس است: اتصالِ خاطرهٔ تاریخی مبارزه به وضعیت موجود و برهمزدن نظم اهریمنی آن.
چرا دانشگاه پیشتاز است و میتواند پیشتاز باقی بماند؟
دانشگاه در ایران پیشتاز است، زیرا:
دانش تولید میکند و دانش همواره قدرت را به پرسش میگیرد.
جمعیت جوان، هوشمند و حساس به عدالت دارد؛ همان چیزی که جنبشهای مدرن بر دوش آن شکل میگیرند.
فضای عمومی انتقادی میسازد؛ همراه با امکان سازماندهی، گفتگو و همبستگی.
تجربهٔ تاریخی مقاومت دارد؛ از ۱۶آذر تا قیام ۱۴۰۱.
در برابر القائات بنیادگرایانهٔ حاکمیت مصونیت نسبی دارد چون متکی به عقلانیت و تبادل آزاد اندیشه است.
به همین دلیل دانشگاه همواره در خط مقدم ایجاد شکاف در اقتدار سیاسی قرار داشته است. آنجا که نخستین درس آن آزادی است و نخستین کنش آن پرسشگری.
با توجه به آنچه گفته شد باید امسال بیش از گذشته شاهد شکلگیری و افزایش اعتراضات دانشجویی باشیم. پیوند دانشجو با کانونهای شورشی میتواند و باید فضای انفجاری ایران را به قیام و اعتراض بالغ کند.
ارجاعات:
de Certeau، Michel. The Practice of Everyday Life. University of California Press، 198 4.
Foucault، Michel. Power/Knowledge. Pantheon Books، 198 0.
Gramsci، Antonio. Selections from the Prison Notebooks. International Publishers، 197 1.
Habermas، Jürgen. The Structural Transformation of the Public Sphere. MIT Press، 198 9.
Marcuse، Herbert. One-Dimensional Man. Beacon Press، 196 4.
Russell، Bertrand. Education and the Social Order. Allen & Unwin، 193 2.
Touraine، Alain. The Voice and the Eye. Cambridge University Press، 198 1.
گزارش کمی تحلیل از وضعیت دانشجویی ۱۴۰۱. کانال «قیام تا سرنگونی»