تاکنون با عناوین مشعشع و مردمفریب از ممیزیها و کارگزاران دستاندرکار سانسور اظهارات مختلفی شنیدهایم؛ مانند: «اینترنت ملی یا بومیسازی اینترنت»! «مدیریت فضای مجازی»! «طرح صیانت از حقوق کاربران فضای مجازی»! و... این عناوین همگی بیانگر تقلای توتالیتاریسم آخوندی برای قفل و بست زدن بر آگاهی مردم و کشتار افکار مغایر با نظام ولایت فقیه است. این تقلا مراحل مختلفی را پیموده است. از ممنوع کردن نشریه و کتابهای نیروهای مترقی گرفته تا برپا کردن جشن کتابسوزان؛ از انحصار رسانه و وابسته کردن رادیو تلویزیون به بیت خامنهای تا ممنوع کردن ویدئو و مراسم لهکردن دیشهای ماهواره در زیر شنی نفربر، از قتلهای زنجیرهیی و کشتار نویسندگان گرفته تا دستکاری در کتابهای درسی و تحریف تاریخ معاصر ایران.
اقدمات اینچنینی برای آن بوده و هست که حافظهٔ تاریخی ایران به نفع توتالیتاریسم آخوندی تغییریافته و ایران در قرن بیستویکم به امالقرای ارتجاع و بنیادگرایی تبدیل شود. گویی نه پیشینهیی داشته است، نه هویتی، نه اساطیر و افتخارات ملی و نه فرهنگ، زبان و ادبیات. این «از خودبیگانهسازی» و «بیهویت کردن»، بهصورت رذیلانه و تحت پوش دفاع از اسلام، دینباوری و خداجویی تبلیغ و تحمیل میشود.
تلاش برای ایجاد بیهویتی و انزوا
این رژیم میکوشد ایران و شهروندان ایرانشهر را دچار بیهویتی، بیخویشتنی و انزوا کند. این همان چیزی است که هانا آرنت، فیلسوف فلسفهٔ سیاسی و تاریخنگار آلمانی ـ آمریکایی در نوشتههای خود به آن اشاره کرده است. او معتقد است که جنبش توتالیتر با اتکا به آن «از تکتک پیروانش وفاداری تام، نامحدود، بیچونوچرا و تغییرناپذیر میخواهد. چنین خواستهیی را جز از انسان منزوی و انسانی که هیچگونه روابط اجتماعی قوی ندارد، نمیتوان انتظار داشت».
برای اینکه به اهمیت سانسور در توتالیتاریسم آخوندی پی ببریم لازم است به پاراگرافی دیگر از آموزههای این فیلسوف تأثیرگذار قرن بیستم اشاره کنیم. او در این باره مینویسد: «پدیده مشترک دیگر این رژیمها، کنترل تمام وسایل تبلیغاتی و فرهنگی توسط دولت است. وسایل ارتباطجمعی در انحصار دولت است و فرهنگ بهخاطر توسعه و ترویج ایدئولوژی در خدمت رهبران آن است».
تهدید با نقطه عزیمت ترس
با ظهور اینترنت و خصلت اختناقشکنی و گسترانگی آن، دستگاه تفتیش و سانسور نظام ولایت فقیه، دچار سکسکه شد و در مقابل یک چالش جدی قرار گرفت. این پدیده و گسترش انفجاری آن تمام رشتههای قرونوسطایی توتالیتاریسم آخوندی را پنبه کرد. زیرا بهطرزی عجیب افکار عمومی را از زنجیرهای انقیاد و سانسور آزاد میکرد. در اندک زمان شهروند ایرانی اگر چه در جامعهٔی اختناقزده میزیست اما به مدد اینترنت میتوانست در هوایی دیگر نفس بکشد. استفادهٔ قیامآفرینان و نیروی برانداز از شبکههای اجتماعی برای تبادل پیام، همدلی و هماندیشی، فرش را بهطور کامل از زیر پای عملهٔ اختناق و سرکوب بیرون کشید. از آنجا که نمیتوانست اینترنت را جز در مواقع قیام قطع کند به فکر مدیریت آن [بخوانید فیلترینگ و ایجاد محدودیت] افتاد. اما در این زمینه نیز کاری نتوانسته است از پیش ببرد. خامنهای در ۲شهریور۱۳۹۹ به عجز و استیصال دستگاه اختناق برای زنجیر کردن اینترنت اعتراف کرد:
«فضای مجازی دارد بیرون از اختیار ما مدیریت میشود. ما نمیتوانیم بیکار بنشینیم. این شورای عالی و مرکز ملی فضای مجازی را تشکیل دادیم و اصرار داشتم که تشکیل شود. نمیشود مسأله را رها کرد. روی شبکه ملی اطلاعات این همه تأکید میکنم اما میبینم از زمانبندیها عقبند».
بهدلیل تنفر و انزجار عمومی از طرح جدید سانسور اینترنت موسوم به «طرح صیانت»، بررسی این موضوع از جلسهٔ علنی به پشت پستوهای مجلس کشید و واپسگرایان ولایی هنوز جرأت طرح آن را در منظر افکار عمومی ندارند. در این رابطه آخوند آقا تهرانی، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس ارتجاع به بخشی از بازخوردهای خشمآلود مردم اعتراف کرد.
«در خصوص همین بحث هشتاد و پنجی شدن طرح صیانت از کاربران فضای مجازی در یک روز ۲۰هزار فحش به من داده شد، در یک روز ۱۲۰هزار پیج علیه ما راه انداختند، اگر ۱۰۰میلیارد پیج هم ساخته میشد ما کار خودمان را خواهیم کرد؛ چرا که ما به راه خودمان یقین داریم، پای اعتقادات بایستیم». !
پر واضح است که تهدیدهای او بازتاب معکوس یک هراس عمیق از واکنش مردم و بازخوردهای آنها به اختناق اینترنتی است و حکم پارس خوابیده را دارد. این اظهارات بیپایه از سوی برخی باندهای حکومتی نیز به تمسخر گرفته شد.
خر بوریدان بر سر دوراهی
زوزههای ابراهیم رئیسی در جلسهٔ شورایعالی فضای مجازی رژیم در مورد «سالم و ایمنسازی فضای مجازی» و اولویت آن و نیز اعتراف به عقبماندگی رژیم در این زمینه، همگی مؤید آن است که توتالیتاریسم آخوندی میخواهد ولی توان اعمال اختناق اینترنتی را ندارد. اینک در این رابطه شاهد یک بنبست در تصمیمگیریهای حکومتی هستیم. اگر رژیم دست رو دست بگذارد، در برابر توفان بنیانکن بیداری و بیزاری اجتماعی دوام نخواهد آورد، اگر اینترنت را بهبهانههای مختلف قطع را محدود کند باید بهای سنگینی از بابت آن بپردازد. گو اینکه بهدلیل پیشرفتهای خیرهکنندهٔ علمی و تکنولوژی اینترنت ماهوارهیی روزبهروز این امکان از او سلب میشود.
ناتوانی، واماندگی و بلاتکلیفی ولایت فقیه و متولیان سانسور و اختناق او بر سر این دوراهی، خر بوریدان و سرنوشت رقتانگیز او را به ذهن متبادر میکنند. آنچه گفته شد، فقط یک پیام از وضعیت توتالیتاریسم آخوندی به جامعه ساطع میکند. بنبست کامل و فرا رسیدن موعد احتضار. همین و نه چیز دیگر.