«ما ۳۶۵روز است که هر روز آبانیم».
این عبارت در شبکههای اجتماعی بسیار گردیده و با خوانندگانش پیوندها یافته و پیامی را چون رازی عاشقانه بین ایران و ایرانیان ساطع و ترویج نموده است.
تضمین استمرار پیام و آرمان قیام آبان۹۸ را همین عبارت کافیست. این عبارت گویای این واقعیت مسلم است که این قیام یک نقطه در یک یا چند روز نبوده، بلکه ریشهیی در تمام روزهای سال و پیوندی با تمام فلات ایران دارد؛ حتی اگر سرآغاز آن روز ۲۵آبان۹۸ باشد.
۲۵ آبان ۹۸ گوی رها شده از چلهٔ کمان خیزش خلقی به تعادل رایج دیوسالار ایرانخوار زد. اصابتی که طنین موج در موجش تکثیر شد و ایران را به آستانهٔ تحول بزرگ و بیبازگشت رساند.
جواب اجتماعی حقیقت ایرانی
اصل قیام و آنچه که از آگاهیبخشی و اصالت ملی و مردمی آفرید و بر جای نهاد، حقیقت ایرانی بود و هست که جواب اجتماعی به مبارزه و مقاومت سازمانیافته داد و خود نیز قیامی سازمانیافته شد. کیفیتی که تفاوت بارزش با قیامهای پیشین بود. واکنش هیولای قرونوسطایی ولایی و دستآموزان جانیاش هم ــ چه در ارتکاب جنایت بیحد و شمار و چه در تبلیغ سیاسی ــ گویای وحشت از سازمانیافتگی قیام و دیدن رعشههای سرنگونی نظام در آینهٔ قیام بود.
پیام همزیستی جنایت و بلاهت
مرحله سرنگونی همان دورهٔ سرنوشتسازی است که معمولاً دیکتاتورها جنایت و بلاهت را با هم دارند و بین این دو همزیستی ناگزیر بهوجود میآید. پاسخ ارتجاع ولایی به خیزش موج صاعقهوار قیام آبان، مثل اسلاف تاریخیاش، بلاهت توأم با جنایت هر چه بیشتر بود. جنایاتی که بلافاصله آثار اجتماعی و سیاسی آن به درون نظامش سرازیر شد. این واقعیت همیشه در ایستگاههای تاریخ سر برمیآورد که دیکتاتورها در واپسین دورهٔ صدارتشان ـ که همیشه هم عجین خونآشامی بوده ـ به دور تسلسل بلاهت گرفتار میشوند. در قیام آبان۹۸ تسمه دور تسلسل از جنایت به جنایت و از بلاهت به بلاهت بر گردن خامنهای افتاد.
از پس آن حداکثر جنایات، آنچه قیام را پیش برد، خونی بود که راهگشای وجدانهای بیدار شد. خون شقایقهای آبان۹۸ بیشترین اثر اجتماعی و سیاسی را نسبت به دو قیام قبل از آن بر جامعه، بر جهان و حتی بر درون نظام گذاشت.
لالهافشانی و بلوغ جبههبندی
شهیدان تبار آزادی در قیام آبان۹۸ راه را لالهنشان کردند و راهنمایانٍ توانستن و رویش ناگزیر شدند. این لالهافشانی بر کف خیابانهای شهرهای ایران را نسیمهای بیداری به آگاهی اجتماعی و بلوغ جبههبندی علیه تمامیت دیکتاتور بالغ نمودند. از آن پس لشگر گلهای قیام آبان بود که به هیأت جبهه مردم ایران، دامن جانیان جمهوری اسلامی آخوندی را رها نکرد؛ چرا که از آن پس مردم ایران و خاصه نسل جوان و بالندهاش «در ۳۶۵روز، هر روز آبان بودند» و آبان ماندند.
«پریشزلف و کرده خوی
تبار آرشان به صف
هلای کوی سووشون
صراحی و سحر به کف».
از آن پس تا اکنون در آبان۹۹ میعاد سخن با ترانهسازان گلهای جاویدان آبان است که «از لابهلای شدیدترین تاریکیها، نور راستی برافروختهاند». نوری که بر «شدیدترین تاریکی»های سالیان تا سالیان فراعنهٔ دستاربند انداختند و بر دل مشتاقان تبعیدشدهٔ سپیده.
لبریز شدن نور در قلعههای شبپرستان
قیام آبان ۹۸، روایت ستایش نبرد روشنایی با تاریکی و همآوردی اهورا با اهرمن شد که روایتش هرگز به سکوت نگراییده است.
قیام آبان نتیجهٔ لبریز شدن نور در قلعههای «شدیدترین تاریکیها»ی شبپرستان ولایی بود. مگر حاصل عمر شیخان جز بیش از چهار دهه شکار نورها و تبعیدشان در زندانها و قلعهها بوده است؟
بهپایدارندگان آبان۹۸ از لبریزی این قلعهها برجستند و نور تبعید شده را بر «تنور سینهٔ پرسوز مردم» افکندند. و شورش گر گرفت. پرتوها بر ویرانهها افکنده شد. و اخگرها در هر کویی همدیگر را یافتند. و صداها، هم را شناختند. و درد مشترک، رزم مشترک آفرید.
فکری که وقتش رسید
قیام آبان ظهور و «هجوم» جویبارهای «افکار و عقاید» بود که وقتش رسید و هیچ چیز نتوانست از ایستگاه به ایستگاه رفتن و پیوستنش به نسلهای تشنه و رود شدنش مانع شود. و نیز شهابی بود که «در این ظلام درخشید».
قیام آبان چشمگشا و روشنگر است؛ همگان را ندا داد که ۴۰سال است در این بوم و بر «شورش» خانه کرده و دانه دانه «خیزش» میکارد؛
چشمگشا و روشنگر
قیام آبان چشمگشا و روشنگر است؛ پرتوی بر منظر افق امروز جامعهٔ ایران افکنده که جایی برای دیوسالار ولایی در چشمانداز آن نیست. پرتوهای نافذ آن زیر و بم و زوایای خیمههای ولایی را درنوردیده، کرباس «شدیدترین تاریکیها»ی مستقرش را از هم شکافته و در قبا و دستار ظلام دیرین مرگاندیشش آشوب افکنده است.
از پس درنگها در ایستگاههای قیام آبان، اینک نخستین سالش را آنگونه گرامی میداریم که هنوزش آبانیم؛ چرا که «۳۶۵روز است که ایران هر روز آبان مانده است».